جایگاه رؤیا در تمدن سومری
چکیده
نظریههای مربوط به چگونگی و عملکرد رؤیا و خواب از آغاز تاریخ تاکنون با ما بوده و ثبت شدهاند. با توجه به کتیبههای بهدستآمده از نخستین مراکز تمدن بشری میتوان قضاوت کرد که این پدیده در طول هزارههای چندی که بر تمدن بشری گذشته، همواره در کانون توجه و کنجکاوی بوده؛ بهطوری که مشخص شده پدیدۀ رؤیا دارای جایگاه ویژهای در اولین تمدنها بوده و بهعنوان یک درگاه و مجرای ارتباطی بین خالق و مخلوق محسوب میشده است.
جایگاه رؤیا در ارتباط بین ادیان سهگانه و الواح سومری:
واقعیت آن است که هرکس با تورات، انجیل و قرآن آشنا و از مندرجات لوحهای گِلین سومری نیز مطلع باشد، قطعاً ارتباطی بین آنها پیدا خواهد کرد؛ بهعنوان نمونه دکتر ساموئل کریمر متوجه شباهتهای فراوان مندرجات تورات با الواح سومری شد؛ حتی کار به جایی کشید که وی در کتابهای خود، فصلهایی را برای این شباهتها تنظیم کرد. همچنین سومریان از امور دقیق دین الهی شناخت و آگاهی داشتند و به آن عمل میکردند؛ از قبیل اعتقاد به رؤیا و اینکه رؤیا کلام خداوند است، توسم و اعتقاد به اینکه خدا میتواند از طریق هرچه بر آدمی میگذرد با وی گفتوگو کند.
شارل در اساطیر بابِل میگوید: «اکنون دانستیم که انسان برای خدمتگزاری خدایان آفریده شد و آنها انسان را بهخاطر ناچیزترین گناهان مجازات میکنند؛ بنابراین بر انسانهاست که خواستههای آسمان را با وسواس و دقت اطاعت کنند و خواستههای خدایان را برآورده سازند. حال چطور دانستند که چگونه بر سر این پیمان بمانند و از خشم خدایان دوری گزینند؟ و اگر خوابهایی ببینند ـکه خدایان بهوسیلۀ خواب آنچه را که در ذهن دارند به آنها وحی کنندـ چگونه آن را بهگونهای که رضایت خدایان را در پی داشته باشد تفسیر کنند؟ این در صورتی است که خوابی در کار باشد؛ اگر خوابی وجود نداشته باشد، چه میشود؟ پاسخ: به تأییدات و راهنماییهای طبیعی اعتماد میکردند و آنها نیز به حقیقت راهنماییشان مینمودند؛ بنابراین نهفقط به تغییر و تحول ماه باید توجه کلی نشان داد، بلکه شکل و شمایل ابرها را نیز باید با دقت زیر نظر داشت. هر حرکت و انتقال از خزندۀ زیر چمن گرفته تا سیارههای شناور در میدان ستارگان، همگی به خواست و ارادۀ الهه ـچه خوب باشد و چه بدـ اشاره دارد، و اینجاست که هنر و علم، نبوغش را آشکار میسازد و مشخص میکند که این خواست نیکوست یا خیر.» (شارل ویرولو، اساطیر بابل و کنعان، ص28)
همچنین از متنهای الواح سومری شواهدی وجود دارد که نشان میدهد قصههای سومریان در واقع داستانسرایی و اخبار غیبی در خصوص ماجراهایی حقیقی در مسیر دین الهی است که پس از سومریان واقع خواهند شد؛ مانند اشاره به مصیبت دموزی و حماسۀ گیلگمش و نیز اشاره به داستانهای ایوب پیامبر و طوفان نوح و... که اینها خود نشاندهندۀ ارتباط بین الواح سومری و ادیان سهگانه با اخبار غیبی از پیشتعیینشده است.
ف. ژیران در «اساطیر آشور و بابل» مینویسد:
«گاه هشدارهای ایزدی بهواسطۀ رؤیا یا خیالات به آدمیان میرسید. ایزد زاقار، پیامآور سین، رؤیاها را بر آدمیان نازل میکرد. اگر این رؤیاها بسیار مبهم بود، شخص میتوانست با ایزد بانو نانشه (تفسیرگر رؤیا) مشورت کند. خیالات ]رؤیا[ کمتر به آدمی روی میکرد و تنها بر افراد مهم نازل میشد.» (ف.ژیران، ک.لائوکه، ل.دلاپورت، اساطیر آشور و بابل، ترجمۀ اسماعیلپور، 1357، ص88)
نمونهای از متن سومری که اهمیت و جایگاه رؤیا را مشخص میکند:
«دموزیِ چوپان در دشت دراز کشید. هنگامی که چوپان، دموزی خوابیده بود رؤیایی دید. هر پارهای از بدنش به لرزه درآمد. بعد از خوابدیدن بیدار شد، چشمانش را مالید، سرگیجۀ شدیدی احساس کرد. دموزی بیدار شد و گفت: او را نزدم بیاورید، او را بیاورید، خواهرم را بیاورید، جشتی اینانا خواهر کوچکم را بیاورید، آن نویسندۀ دانا به رمز ارواح را بیاورید، خواهرم را که معانی کلمات را میداند، آن زن عاقلهای که معنای خوابها را میداند، باید با او سخن گویم، باید از خوابی که دیدهام باخبرش سازم... .» (کریمر و ولکشتاین، اینانا ملکۀ آسمان و زمین)
در لوحی از الواح بابلی به پیشگویی آینده توسط خداوندگار «اِآ» در رؤیا اشاره شده است. خداوندگار اِآ در رؤیا وقوع طوفان را به آتراهاسیس هشدار داد و آتراهاسیس را به ساختن کشتی و سوارکردن افرادی خاص امر کرد تا نجات یابند.
«یک شب آتراهاسیس خوابیده بود که اِآ در خوابش بر او ظاهر شد و او را مخاطب قرار داد و گفت: هشدار ای آتراهاسیس، آبها ... آبها همهچیز را در هم خواهند شکست. به این توجه کن و انسان را با قدرت از گرفتاری نجات ده، هشدار، هشدار، ... خانه را ویران کن و کشتی بساز. مال را دور افکن و جان را نجات ده. نطفۀ هر جانداری را به درون کشتی ببر. کشتی بزرگی بساز و تمام آن را از نی بنا کن و آن کشتی را طبقهطبقه بساز و آن را نجاتدهندۀ زندگی بنام.» (الماجدی، انجیل بابل، ص175)
«سپس اِآ لب به سخن گشود و به انلیل جنگاور گفت: ... لیکن من نبودم که راز خدایان را آشکار کردم. من گذاشتم آتراهاسیس رؤیا ببیند و او راز خدایان را فهمید.» (طه باقر، حماسه گیلگمش)
برگرفته از:
سید احمدالحسن، کتاب توهم بیخدایی، ترجمۀ فارسی.
طه باقر، حماسه گیلگمش.
کریمر و ولکشتاین، اینانا ملکۀ آسمان و زمین.
ف.ژیران، ک.لائوکه، ل.دلاپورت، اساطیر آشور و بابل، ترجمۀ اسماعیلپور.
شارل ویرولو، اساطیر بابل و کنعان.