اختلاف امتم رحمت است
چکیده
در مقدمه كتاب «الرسالة السعدية » علامه حلي آمده است، كه از جمله پدیده ها كه جلب نظر می کند اين است كه علامه (رحمةالله) عبارت «مسلمانان اختلاف دارند » را بسیار زياد آورده است؛ و می گو ییم ممكن است تفسير (الاختلاف) كه علامه از آن ياد می کند، اختلاف ايجابي باشد نه سلبي؛ يعني از نوع (اختلاف امتي رحمة) است نه نقمت (الرسالة السعديه: ص 3) تامر باجن اوغلو می گوید: اختلاف جديد تنها به علت تفاوت های تمدني يا قوميتي نشئت نمی گیرند، بلكه حديثي منسوب به رسول خدا (ص) وجود دارد كه «اختلاف امتم رحمت است » و در راحتي ضمير بدون شك مشاركت كرده است. (حقوق اهل زمه در فقه اسلامي: ص 51 ) اين خلط مفاهيم و تغییر دادن مقصود آن ها، نوعي تحريف حقيقت از جايگاه آن است و همیشه وقتي معاندان عاجز می مانند، به چنين اسلوب هایی روي می آورند تا حقیقت را كتمان كنند. خداوند می فرماید:
«وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ؛» «و حق را با باطل نياميزيد و حقيقت را با اينکه مي دانيد کتمان نکنيد ». (بقره: 42 )
اين گونه تفكر، تفكر جديدي نيست بلكه در زمان ائمه هدی نيز رواج داشته است. شيخ صدوق در «علل الشرائع » چنين آورده است: عبدالرحمان انصاري می گوید از امام صادق (ع) پرسيدم گروهي از مردم از پيامبر (ص) نقل می کنند كه «اختلاف امتم رحمت است ». فرمودند: راست گفتند. عرض كردم اگر اختلاف آ نها رحمت است اجتماع آنها عذاب است؟ فرمودند: نه این چنین نيست كه تو و آن ها تصور می کنید، بلكه مقصود، همان آيه ای است كه می فرماید:
«وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِينْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِينْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيهِمْ لَعَلَّهُمْ يحْذَرُونَ « ؛» شايسته نيست مؤمنان همگي کوچ کنند؛ چرا از هر گروهي از آنان، طايفه اي کوچ نمي کند تا در دين {و معارف و احکام اسلام} آگاهي يابند و به هنگام بازگشت به سوي قوم خود، آنها را بيم دهند؟! شايد {از مخالفت فرمان پروردگار} بترسند و خودداري کنند ». (توبه: 122 )
به آن ها امر شد كه به سوی رسول خدا بروند و پيش او آيند و از او ياد گيرند، سپس به سوی قوم خود باز گشته و به آن ها ياد دهند و منظور وي از اختلاف آن ها، مختلف بودن شهرهاي آن هاست، نه اختلاف در دين خدا؛ چراکه دين يكي است. (علل الشرائع: ج 1/ ص 85 ؛ معان يالاخبار: ص 1577 ؛ وسائل الشيعه: ج 27 / ص 141 ).
بنابراین امام صادق (ع) فهم شخص سؤال کننده را تصحيح كرده و اختلاف وارد شده در كلام جدش را به معنی سفر و قصد خليفه خدا و معرفت او و تعلم از او تعبير كرده است؛ و روایات اين مفهوم را روشن کرده اند. يعقوب بن نصيب می گوید از امام صادق (ع) پرسيدم اگر براي امام اتفاقي بيفتد مردم چه كاري بايد انجام دهند؟ فرمود: خداوند می فرماید «لَوْلَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ ... لَعَلَّهُمْ يحْذَرُونَ »؛ سپس فرمود: آن ها معذورند تا هنگامی که در طلب باشند و کسانی كه به انتظار آن ها مانده اند تا هنگامی که اصحاب آ نها برگردند معذور هستند. (الكافي: ج 1/ ص 378 ).
عبدالاعلی گوید: از امام صادق (ع) راجع به قول عامه پرسیدم که گویند: رسول خدا (ص) فرموده: هرکس بمیرد و امامی نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است. فرمود: درست است به خدا. عرض کردم امامی وفات کرده و مردی در خراسان است و نمی داند وصی او کیست، همین دوری از امام برای او عذر نیست؟ فرمود: برای او عذر نیست. همانا چون امامی بمیرد، وصی اش، بر کسانی که در شهر او هستند حجت خواهد بود؛ و بر کسانی که در شهر امام نیستند، چون خبر وفات او را شنیدند، لازم است کوچ کنند. همانا خدای عزوجل می فرماید: پس چرا از هر گروهی، طایف های از آنان کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی پیدا کنند؛ تا هنگام بازگشت به سوی قوم خود آن ها را هشدار دهند، بلکه خودداری کنند. (اصول کافی: جلد ۱/ ص ۳۷۸ )
محمد بن مسلم نیز پس از آنکه به امام صادق (ع) شکایت کرد که چرا امام بعدی را به ما نمی گویی، می گوید: امام صادق (ع) فرمودند: علی (ع) عالم بود و علم به ارث می رسد، و عالمی نمی میرد، مگر اينكه كسي بعد از وي مانند او علم داشته باشد و یا آنچه خدا بخواهد باقي بماند. عرض كردم: آيا می توانند اگر عالمي بميرد فرد بعد از او را نشناسند؟ فرمودند: اما اهل اين شهر يعني مدينه خير و اما ديگر شهرها به اندازه طول مسافت آن ها با مدينه. خداوند می فرماید: «فلَوْلَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ... ». گفتم اگر كسي در هنگام طلب اين امر بميرد؟ فرمودند: به منزلۀ كسي است كه از منزل خود به سوی خدا و رسولش هجرت كرده باشد و مرگ او فرا رسد؛ اجرش با خداوند است. عرض كردم اگر رسیدند چگونه صاحب خود را می شناسند؟ فرمود: به او وقار و هيبت و سکینه داده می شود. (كافي: ج 1/ ص 38 ؛ علل الشرائع: ج 2/ ص 591 ).
حال چگونه اين فهم نادرست با قول خداوند كه می فرماید: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ ا جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ ا عَلَيْكُْم إِذْ كُنتُمْ ... « ؛» و همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراکنده نشويد! و نعمت خدا را بر خود به ياد آريد... » مطابقت داده می شود؟ و خداوند میفرماید:
«و لا تَکُونُوا کَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ « ؛» و مانند کساني نباشيد که پراکنده شدند و اختلاف کردند؛ {آن هم} پس از آنکه نشانه هاي روشن {پروردگار} به آنان رسيد! و آ نها عذاب عظيمي دارند ». (آ ل عمران: 10 5 )
«إِنَّ الَّذِيَن فَرَّقُوا دِينَهُْم وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَِّ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ « ؛» کساني که آيين خود را پراکنده ساختند و به دسته هاي گوناگون {و مذاهب مختلف} تقسيم شدند، تو هيچ گونه رابطه اي با آن ها نداري! سر و کار آن ها تنها با خداست؛ سپس خدا آ نها را از آنچه انجام مي دادند، با خبر مي کند ». (انعام: 159 )
«مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّ الةَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ « ؛» اين بايد در حالي باشد که شما به سوي او بازگشت مي کنيد؛ و از {مخالفت فرمان} او بپرهيزيد، نماز را برپا داريد و از مشرکان نباشيد از کساني که دين خود را پراکنده ساختند و به دسته ها و گروه ها تقسيم شدند! و هر گروهي به آنچه نزد آنهاست {دلبسته و} خوشحال اند ». (روم: 32-31)
بنابراین چگونه اختلاف آ نها رحمت خواهد بود، درحالی که امر به وحدت و عدم تفرقه و اختلاف شده اند. از طرفی ديگر، از رسول خدا (ص) مشهور است كه فرمودند:
«بر امتم مانند آنچه بر بنی اسرائیل آمد خواهد گذشت حتی اگر شخصی از آن ها_ بنی اسرائیل_ به طور علني با مادر خود زنا كرده باشد، در امتم اتفاق خواهد افتاد و بنی اسرائیل به هفتاد و یک فرقه تقسيم شده اند و امت من به هفتادوسه فرقه تقسيم می شود كه همگي در جهنم خواهد بود. يكي از صحابه پرسید: کدامیک یا رسول الله؟ فرمودند: گروهي كه من و اصحابم اكنون بر آن هستيم ». (سنن الترمذی: ج 4/ ص 135 / باب 18/ حديث 27 – 79).
آيا پيامبر در اين حديث، تفرقه را ستايش می کند؟ اگر چنين است، پس چگونه يك فرقه را پيروزمند می شمارد و بقیه فرقه ها را جهنمی معرفی می کنند؟ اگر عمل همگي مورد قبول باشد و پاداش آن را می گیرند، پس چگونه يكي از آ نها در بهشت است و بقیه در جهنم؟ امام علي (ع) باب شهر علم پيامبر (ص)، در نکوهش اختلاف علما می فرمایند:
«مسئله ای از احكام دين، از يكى از علماء پرسيده می شود؛ او به رأى خود راجع به آن فتوى می دهد، همان مسئله از قاضى ديگرى سؤال می شود فتواى او برخلاف قاضى اوّلى است؛ آنگاه ايشان با حکم های خلاف يكديگر نزد پيشوايى كه آن ها را قاضى قرار داده گرد می آیند (و از او تصديق می خواهند)؛ قاضى القضاة رأى همه آن ها را درست می داند، درصورتی که خداى ايشان يكى و پيغمبر آن ها يكی و كتابشان يكی است. آيا خداوند سبحان ايشان را امر فرموده كه (در يك مسئله) مخالف يكديگر فتوى بدهند و آنان هم فرمان او را پيروى کرده اند يا اينكه آنان را از اختلاف نهى نموده و آن ها معصيت و نافرمانى کرده اند؟ .» (نهج البلاغه: خطبه 18)
ملاحظه كنيد امير المؤمنین (ع) چگونه ثابت می کند كه حقيقت اختلاف از سوي خداوند نيست. اختلاف از سنت دين خدا نيست، بلكه اختلاف بر اثر آراء به وجود آمده است؛ بنابراین حديث اختلاف امتم رحمت است اشاره به اختلاف در عقاید و فقه ندارد؛ اين فهم با قرآني كه امر به «اعتصموا به حب لالله » می کند و از تفرقه و اختلاف نهي می نماید، در تعارض است؛ و همچنین این فهم با احادیث نبي اكرم و عترت طاهره كه اختلاف در روایت ابتدای بحث را به اختلاف مردم شهرها تفسیر می کنند نه اختلاف در دين، مخالفت دارد.
والحمدلله وحده وحده وحده