دین، عاملِ جهشِ فرهنگیِ هوموساپینس‌ها

چکیده

این مقاله به تحلیل ظهور ناگهانی تمدن سومری و جهش فرهنگی در تاریخ بشر از دیدگاه احمدالحسن می‌پردازد. نویسنده با مقایسه تمدن سومر با تمدن امروز، تأکید می‌کند که پیشرفت در فناوری لزوماً به معنای پیشرفت در قدرت اندیشه انسان نیست؛ بلکه آنچه سومری‌ها را از نیاکان خود متمایز کرد، ورود «دین» به معادله تمدنی آن‌ها بود. بر اساس تحلیل احمدالحسن، دین موجب شد انسان از یک موجود صرفاً مادی و خودمحور به موجودی اخلاق‌گرا، متفکر، و ایثارگر تبدیل شود. او ادبیات، به‌ویژه حماسه گیلگمش، را شاهدی بر پدید آمدن سطحی نو از تفکر و فرهنگ در تاریخ بشر می‌داند. نویسنده با استناد به باستان‌شناسی و شواهد تاریخی، نتیجه می‌گیرد که دین نه‌تنها در معنابخشی به حیات انسان، بلکه در ایجاد جهش فرهنگی واقعی نیز نقش بنیادی ایفا کرده است.

احمدالحسن در کتابِ «توهمِ بی‌خدایی»، ص ۳۲۶ تا ۳۲۸ می‌نویسد:

از آن‌جا که ادبیات، معیاری ممتاز برای سنجشِ فرهنگِ بشر و تواناییِ انسان بر اندیشیدن است، ادبیاتِ سومری یا اکدی (بابلی و آشوری)—مانند حماسۀ گیلگمش که در قالبِ متونِ گوناگون روایت شده—شاهدی مهم بر این واقعیت است که تواناییِ اندیشه و شناختِ انسان از همان اوانِ شناخته‌شده در سومر و اکد—که در الواحِ سومری ثبت و نقل شده—تا امروز تغییری نکرده است. ادبیات، «معیارِ ایدئال» است؛ زیرا به ابزارهای دیگری که دقتِ سنجش را مخدوش کند، نیاز ندارد.
برعکسِ تمدنِ صنعتی و ساختمان‌سازی که استفاده از آن‌ها به‌عنوانِ مقیاسِ دقیق دشوار است؛ چون خودْ متکی به ابزار و وسایلی فراتر از توانِ فردِ انسانی‌اند (مثلاً فراوانیِ اختراعات، ابزارِ تولید و ماشین‌آلاتی که تولیدِ برخی به برخیِ دیگر وابسته است).
ممکن است کسی بگوید: انسان در ساختِ سازه‌ها بسیار پیشرفت کرده؛ چون امروز آسمان‌خراش‌ها و پل‌هایی بر پهنۀ دریاها ساخته می‌شود، پس در قیاس با نیاکانِ سومری‌مان در فکر و ادراک نیز پیشرفته‌تریم. چنین نیست. اگر میانِ «زیگوراتِ اور»—که سومریان بنا کردند—و پیچیده‌ترین سازه‌های غول‌پیکرِ امروز مقایسه‌ای انجام دهیم، درمی‌یابیم میانِ سطحِ فکر و ادراکِ مهندسانِ زیگوراتِ اور و همتایانِ چینیِ امروز (که طولانی‌ترین پل‌های دریاییِ جهان را طراحی و اجرا کرده‌اند یا هتلی سی‌طبقه را در چند روز برافراشته‌اند) تفاوتی ذاتی وجود ندارد. تفاوت، در «ظرفیت‌های بیرونیِ در دسترس» است: امروزه مهندسان از انباشتۀ طولانیِ تجربه‌ها و ماشین‌آلات بهره‌مندند؛ سومریان، در آغازِ راه، از چنین ابزارهایی بی‌بهره بودند.
مانند آن است که به یک نفر تنها بیل، ابزارهای ساده و اطلاعاتی اولیه بدهیم و از او ساختِ زیگورات بخواهیم؛ و به دیگری ماشین‌آلاتِ پیشرفته و انبوهِ داده‌ها و نرم‌افزارهای طراحی بدهیم و از او ساختِ پلی که چین و هنگ‌کنگ را پیوند می‌دهد. اگر هر دو مأموریت را به انجام رسانند، نمی‌توان تفاوتی در «توانِ اندیشه» یا «قدرتِ ادراک» آن‌ها حکم کرد.
ازاین‌رو تمدنِ سومری—در ساخت‌وساز، صنعت و کشاورزی—از وقوعِ یک «جهشِ تمدنی» نسبت به پیشینیان حکایت دارد؛ و این، پرده از «جهش در اندیشه و ادراکِ» سومریان برمی‌دارد. … در متونِ ادبی نیز هر کس با خواندنِ حماسۀ گیلگمش درمی‌یابد که با ادبیاتی سزاوارِ صدرنشینیِ تاریخِ بشر روبه‌رو است؛ از این رهگذر می‌توان حکم کرد که در سومر و اکد، «جهشی فرهنگی و تمدنی» رخ داده که امروز به مددِ رسانه‌های متداول در دسترسِ عموم است. این یعنی «عنصرِ تازه‌ای» واردِ معادلۀ هوموساپینس شده که او را بنیادین دگرگون کرده: انسانِ ابتداییِ شیفتۀ بقای زیستی را به انسانی متفکر و آگاه بدل کرده که می‌کوشد ایثارگر باشد و میلِ به بقای در این دنیا را به میلِ به جاودانگی در جهانی آرمانی—پاک از پلیدی و سرشار از خیر و اخلاق—تبدیل کند.

ایشان همچنین در ص ۳۳۳ همین کتاب می‌نویسد:

اگر دین را صرفاً به‌عنوانِ تاریخِ فرهنگ در نظر بگیریم، ادیانِ سه‌گانۀ الهی—یهودیت، مسیحیت و اسلام—تنها «ناقلانِ» دینِ سومری-اکدی‌اند و از آن «اقتباس» کرده‌اند؛ نه بیش. داستانِ آفرینش، طوفانِ نوح، روایت‌ها و حکایت‌ها، ارزش‌های والای اخلاقی و رفتارِ متعالیِ برخی اشخاص، عبادات، دعا و تضرع به درگاهِ خداوند، همگی در دینِ سومری موجود است.
چون کهن‌ترین تمدن و فرهنگِ شناخته‌شده و ارزشمند بر زمین به سومریان تعلق دارد، می‌توان برداشت کرد که سومریانِ باستان—یا قومی که سومریان از ایشان برخاسته‌اند—نمونۀ خاستگاهی‌اند که به‌واسطۀ آن، بنی‌آدم و فرهنگشان به دیگر نقاطِ زمین منتشر شده است.
سومریان در لوح‌های گِلی، از اسلافِ خود به «سیاه‌سران» تعبیر کرده‌اند و این با آنچه علم امروز ثابت کرده—این‌که خاستگاهِ هوموساپینسِ کنونی آفریقاست—مطابقت دارد. بدین‌سان، سومریان (اکدیان) قومی‌اند که تمدنشان—با فرهنگی بسیار عالی و ممتاز—«ناگهانی و بدون مقدمه» پدیدار شده است. این جهشِ آشکار در فرهنگ و تمدنِ سومری‌ها شاهدی روشن است بر ورودِ «عنصرِ تازه‌ای» در معادله که انسان را از تعاملِ خودپرستانۀ حیوانیِ ظالمانه، صرف‌نظر از برپاییِ تمدنِ مادی، به سوی تعاملِ اخلاقی و ایثارگرانه سوق داد. تنها تفسیرِ منطقی—و همسو با یافته‌های باستان‌شناسی—آن است که «دین» واردِ این معادله شده است. فقط تفسیرِ دینی می‌تواند این جهشِ تمدنی را به‌درستی توضیح دهد.

کلیدواژه‌ها

احمدالحسن تمدن سومری دین سومری حماسه گیلگمش جهش فرهنگی دین و فرهنگ انسان‌شناسی دینی تمدن و اخلاق تحول هوموساپینس تاریخ دین

امتیاز مقاله

0.00 از 5 (0 رأی)
امتیاز شما