واقفیۀ عصر ظهور با هشداری از سوی امام رضا (ع)
چکیده
شکست مردم در تشخیص فرستادههای خدا در هر زمان و توقف آنها بر تعدادی از این فرستادهها از مهمترین عبرتهای تاریخی است که بر هر مؤمنی واجب است تا از این حوادث بیاموزد و خود را از لعنت خدا و فرستادههای او برهاند. همین مسئله موجب ایجاد فرقۀ واقفیه در زمان امام رضا(ع) شد؛ تا جایی که امام(ع) همۀ آنها را لعنت کردند و این واقفیگری را مشکل همیشگی مردم دانستند.
از امام رضا(ع) روايتهای بسياری دربارۀ لعن واقفيه و اتهامشان به کفر و حيلهگری موجود است؛ اما آنچه در اين روايتِ واردشده دربارۀ واقفيۀ زمان امام رضا(ع) جای تأمل و انديشه دارد که با واقفيۀ عصر مهدی اول نيز مرتبط است:
سليمان بن جعفر میگويد: كنت عند أبي الحسن [الرضا] بالمدينة إذ دخل عليه رجل من أهل المدينة، فسأله عن الواقفة، فقال أبو الحسن: ﴿مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلاً * سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً﴾، والله إن الله لا يبدلها حتى يقتلوا عن آخرهم).
در مدينه نزد ابیحسنالرضا(ع) بودم. در اين هنگام مردی از اهل مدينه بر حضرت وارد شد و دربارۀ واقفيه از حضرت سؤال کرد؛ پس حضرت پاسخ داد: (طردشدگاناند. هرجا که یافت شوند باید دستگیر شوند و بهسختی به قتل برسند. اين سنت خداوند در اقوام پيشين است، و برای سنت الهی هیچگونه تغيير نخواهی يافت).([1]) به خداوند سوگند که خدا آن را تغيير نخواهد داد تا آخرینشان کشته شود.»([2])
در اینجا امام رضا(ع) سوگند ياد میکنند که واقفيه هرگز پايان نمیپذيرد و تا آخرالزمان و ظهور امام مهدی(ع) موجود است تا اینکه هلاکشان به دست مهدی اول(ع) انجام شود؛ و دليل این مطلب، سخن خدای سبحان است که فرمود:
﴿مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلاً * سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً﴾
و نيز سخن اميرالمؤمنين(ع) که میفرمايند:
«فانظروا اهلبیت نبيكم، فإن لبدوا فالبدوا، وإن استنصروكم فانصروهم، فليفرجن الله الفتنة برجل منا أهل البيت، بأبي ابن خيرة الإماء لا يعطيهم إلا السيف هرجاً هرجاً، موضوعاً على عاتقه ثمانية أشهر، حتى تقول قريش: لو كان هذا من ولد فاطمة لرحمنا، يغريه الله ببني أمية حتى يجعلهم حطاماً ورفاتاً، ملعونين أينما ثقفوا أخذوا وقتلوا تقتيلاً، سنة الله في الذين خلوا من قبل ولن تجد لسنة الله تبديلاً.»
«به اهلبیت نبی خود بنگريد اگر پنهان شدند، پنهان شويد و اگر از شما نصرت خواستند یاریشان دهيد؛ تا اينکه خداوند فتنه را بهوسیلۀ مردی از ما اهلبیت پايان دهد. پدرم به فدايش که فرزند بهترين برگزيده است. سوگند که چيزی جز شمشير به آنان نمیدهد و بهمدت هشت ماه شمشير را بر دوش خود مینهد تا اينکه قريش میگويند: اگر او فرزند فاطمه بود به ما رحم میکرد. خداوند او را بر بنیامیه چيره میسازد و آنان را نابود و ويران میکند. (طردشدگاناند. هرجا که یافت شوند باید دستگیر شوند و بهسختی به قتل برسند. اين سنت خداوند در اقوام پيشين است، و برای سنت الهی هیچگونه تغيير نخواهی يافت).» ([3])
آری، آیۀ قرآن در دو حدیث بالا از یک واقعیت پرده برمیدارد و کسی نمیتواند بگويد اين مردی که امام علی(ع) او را وصف میکند که هشت ماه شمشير به دوش مینهد امام مهدی(ع) است و کسی غير از او نيست؛ زیرا اين روايت ثابت میکند که او مردی است که قبل از امام مهدی(ع) میآيد:
«يخرج رجل قبل المهدي من اهلبیته من المشرق، يحمل السيف على عاتقه ثمانية أشهر، يقتل ويقتل ويتوجه إلى بيت المقدس... .» «مردی قبل از مهدی(ع) از اهلبیت ايشان از سوی مشرق خروج میکند و به مدت هشت ماه شمشير را به دوش خود مینهد، کافران را به قتل میرساند تا به بيت المقدس برسد.»([4])
آیا مردم این بار عبرت میگیرند و خود را از تکرار تاریخ و لعنت امام(ع) نجات میدهند؟
(کتاب واقفیۀ عصر ظهور، ص ۳۹، با کمی اضافات)