وصیت منقول در کتاب سلیم بن قیس هلالی؛ شبهه‌ای از محمد شهبازیان

وصیت منقول در کتاب سلیم بن قیس هلالی؛ شبهه‌ای از محمد شهبازیان

چکیده

در این مقاله، محمد شهبازیان با استناد به دو روایت از کتاب سلیم بن قیس، تلاش کرده است یگانگی و اعتبار وصیت پیامبر اکرم (ص) در کتاب الغیبه شیخ طوسی را خدشه‌دار کند و از عدم ذکر مهدیین در آن دو روایت به‌عنوان دلیلی بر محدود بودن اوصیا به دوازده امام بهره ببرد. نویسنده در پاسخ، نشان می‌دهد که این دو روایت نه‌تنها ناقض روایت وصیت نیستند، بلکه مؤید آن هستند؛ چراکه اولاً این دو روایت تنها گزارشی کلی و غیرمستقیم از وصیت را ارائه می‌دهند، نه متن کامل و دقیق آن را؛ ثانیاً خود اهل‌بیت (ع) به‌سبب سرّی بودن وصیت، مجاز به افشای کامل آن در آن دوره نبوده‌اند؛ ثالثاً طبق خود این روایات، قرار بوده است تمام امامان هدایت تا قیامت نام برده شوند که این بر شمول مهدیین نیز دلالت دارد؛ و در نهایت، هر شخصیت معصومی که اطاعتش واجب باشد، همچون یمانی، باید نامش در وصیت باشد. بنابراین، استدلال شهبازیان نه‌تنها ناکام می‌ماند بلکه به‌نفع اعتبار روایت وصیت و حقانیت مهدیین تمام می‌شود.

محمد شهبازیان از مخالفین دعوت مبارک یمانی، در کتاب «وصیت در امامت» دو روایت از کتاب سلیم بن قیس هلالی نقل می­کند و مدعی می­شود که این دو روایت، هم یگانگی روایت وصیت شب وفات پیامبر ص در کتاب الغیبه شیخ طوسی را از بین می­برد، و هم هیچ اشاره­ای در آن به مهدیین ع نشده است؛ لذا از رهگذر این دو روایت درصدد است تا ادعای یگانگی وصیت شیخ طوسی و عدم انحصار حجج الهی در دوازده امام را خدشه‌دار کند.

یکی از دو روایتی که وی بدان استناد کرده است روایتی از امیرالمؤمنین علی ع خطاب به طلحه است:

 ‏امیرالمؤمنین علی ع به طلحه فرمود: «اى طلحه، آيا حضور نداشتی در نزد پيامبر ص هنگامى كه كتف (تکه استخوانی برای نوشتن) خواست تا در آن چيزى بنويسد كه امت گمراه نشوند و اختلاف نكنند؟ و در آنجا رفيق تو (عمر) آن سخنش را گفت كه: «پيامبر خدا هذيان مى‏گويد»! حضرت هم غضب كرد و نوشتن آن را رها كرد؟ طلحه گفت: آرى، در اين موضوع حاضر بودم. فرمود: وقتى شما از محضر پيامبر ص بيرون رفتيد، حضرت به من خبر داد كه مى‏خواست در كتف چه بنويسد و عموم مردم را بر آن شاهد بگيرد، و جبرئيل به او خبر داد كه خداوند عزوجل اختلاف و تفرقه اين امت را مى‏داند. سپس ورقه‏اى خواست و آنچه مى‏خواست در كتف بنويسد بر من املا نمود و سه نفر را بر آن شاهد گرفت: سلمان و ابوذر و مقداد، و در آن ورقه، امامان هدايت را كه خداوند امر به اطاعت آنان تا روز قيامت نموده نام برد؛ اوّل آن‌ها مرا نام برد و سپس اين پسرم ـ‌و حضرت دست خود را به امام حسن ع نزديك كرد‌ـ سپس حسين و سپس نه نفر از فرزندان اين پسرم ـ‌يعنى امام حسين ع‌ـ، اى ابوذر و اى مقداد آيا چنين نبود؟ ابوذر و مقداد برخاستند و گفتند: ما در‌این‌باره شهادت می‌دهیم که رسول خداk چنین کرد (کتاب سلیم بن قیس هلالی، ج2 ص658).

در روایت دوم از این کتاب آمده است:

 سليم بن قيس مى‏گويد: از سلمان شنيدم كه مى‏گفت: بعد از آنكه آن مرد (عمر) آن سخن را گفت و پيامبر ص غضبناک شد و كتف را رها كرد، از علی ع شنيدم كه فرمود: «آيا از پيامبر ص نپرسيم چه مطلبى مى‏خواست در كتف بنويسد كه اگر آن را مى‏نوشت احدى گمراه نمى‏شد و دو نفر هم اختلاف نمى‏كردند؟» من سكوت كردم تا كسانى كه در خانه بودند برخاستند و فقط علی و فاطمه و حسن و حسين باقى ماندند. من و دو رفيقم ابوذر و مقداد هم خواستيم برخيزيم كه على به ما گفت: «بنشينيد.» حضرت مى‏خواست از پيامبر ص سؤال كند و ما هم مى‏شنيديم، ولى خود پيامبر ص در ابتدا فرمود: «برادرم، نشنيدى دشمن خدا چه گفت؟! جبرئيل كمى قبل از اين نزد من آمد و به من خبر داد كه او سامرى اين امت است و رفيقش (ابوبکر) گوسالۀ آن است و خداوند تفرقه و اختلاف را بعد از من بر امتم نوشته است. لذا جبرئيل به من دستور داد بنويسم آن نوشته‏اى را كه مى‏خواستم در كتف بنويسم و اين سه نفر را بر آن شاهد بگيرم. برايم ورقه‏اى بياوريد.» براى حضرت ورقه‏اى آوردند. پيامبر ص نام امامان هدايت‏كننده بعد از خود را یکی‌یکی املا مى‏فرمود و على ع به دست خويش مى‏نوشت. همچنين فرمود: من شما را شاهد مى‏گيرم كه برادرم و وزيرم و وارثم و خليفه‏ام در امتم على بن ابی‌طالب است و سپس حسن و بعد حسين و بعد از آنان نه نفر از فرزندان حسين‏اند. (سلمان گفت:) از نام امامان جز دو نفر به‌نام «محمد» و «على» به يادم نماند و در نام بقيۀ ائمه ع به‌اشتباه افتادم؛ ولى توصيف حضرت مهدى و عدالت او و برنامه‏اش را شنيدم و اينكه خداوند به دست او زمين را پر از عدل و داد مى‏كند همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد. سپس پيامبر ص فرمود: «من خواستم تا اين را بنويسم، سپس آن را به مسجد ببرم و عموم مردم را دعوت كنم و آن را برايشان بخوانم و آنان را بر آن شاهد بگيرم؛ ولى خداوند نخواست و آنچه اراده كرده بود مقدر نمود.» سليم مى‏گويد: در زمان حكومت عثمان با ابوذر و مقداد ملاقات كردم، و آنان‏ همين مطلب را برايم نقل كردند. سپس علی و حسن و حسين ع را در كوفه ملاقات كردم. آنان هم به‌طور سرّى همين مطلب را برايم نقل كردند و هيچ کم‌وزیادی نكردند، گويى با يک زبان سخن مى‏گفتند. (کتاب سلیم بن قیس هلالی، ج2، ص877)

در پاسخ عرض می­کنم که نه‌تنها جناب شهبازیان، بلکه هیچ­کس دیگری دسترسی به متنِ املا­شدۀ وصیت پیامبر ص ندارد و تنها متنی که از وصیت مکتوب پیامبر ص موجود است همان روایت منقول در کتاب الغیبه شیخ طوسی است که طبق آن، پیامبر اکرم ص بر دوازده امام و دوازده مهدی وصیت کردند. این دو روایتِ فوق­الذکر صرفاً درصددِ اِخبار کلی بعضی از آنچه رسول خدا ص املا کرده­اند است و هرگز متنِ املا­شدۀ پیامبر به علی ع نیست.

به نکات زیر توجه کنید:

1.       این دو روایت از جمله مؤیدات ادعای سید احمدالحسن ع و دعوت مبارک یمانی است. این دو روایت نه‌تنها تعارضی با روایت وصیت منقول شیخ طوسی ندارد، بلکه به‌عنوان شاهد و قرینه­ای از قرائن در اثبات وصیت­کردن رسول خدا ص در لحظات انتهایی عمر شریف است. این دو روایت صرفاً بعضی از مضامین وصیتِ املاشده را به‌صورت کلی و ضمنی خبر می­دهد و درصدد نقلِ عین کلام رسول خدا ص نیست.

2.       علت اینکه امیرالمؤمنین امام علی ع، امام حسن و حسین ع یا مقداد و ابوذر و سلمان و حتی سلیم بن قیس درصدد این برنیامدند تا در آن زمان، عینِ متن و کلماتِ املا‌شدۀ رسول خدا ص را روایت کنند تا دیگران از آن مطلع شوند، سرّی‌بودن کلمات و جزئیات این وصیت بوده است و آنان مجاز به افشای آن نبودند. شاهد این ادعا، انتهای همین روایت دوم است: «ثُمَّ لَقِيتُ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ بِالْكُوفَةِ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ فَحَدَّثَانِي بِهِ سِرّاً مَا زَادُوا وَ لَا نَقَصُوا كَأَنَّمَا يَنْطِقُونَ بِلِسَانٍ وَاحِد.» سلیم می­گوید علی ع و حسنین c متن وصیت را بدون کم‌وکاست اما به‌طور سرّی برایم گفتند. بنابراین انسان عاقل و منصف می­فهمد که ائمه ع در آن برهه از زمان درصدد افشای متن و جزئیاتِ وصیت پیامبر ص نبودند. امام علی ع در مقابل طلحه صرفاً فرمودند پیامبر به من و یازده فرزندم وصیت کردند؛ بدون اینکه به اصلِ کلمات املا‌شدۀ رسول خدا اشاره کنند؛ همچنین نفرمودند که وصیت به من و یازده فرزندم، تمامِ وصیت پیامبر بوده است و اینکه به غیر از این دوازده نفر، نام دیگری در وصیت ذکر نشده است.

3.       طبق هر دو روایت فوق، پیامبر ص قصد داشتند تمامی امامان هدایت تا روز قیامت را در آن وصیت ذکر کنند. در روایت اول آمده است: «سَمَّى مَنْ يَكُونُ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.» همچنین در روایت دوم آمده است: «فَأَمْلَى عَلَيْهِ أَسْمَاءَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ مِنْ بَعْدِهِ رَجُلًا رَجُلًا وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَخُطُّهُ بِيَدِهِ.» لذا آنچه به‌صورت قطعی و یقینی می­توان نتیجه گرفت این است که هر امام و پیشوایی از پیشوایان هدایت که قرار است تا روز قیامت اطاعتشان بر مردم واجب باشد، باید نامش در وصیت مکتوب پیامبر ص موجود باشد. حال اگر جناب شهبازیان همانند بعضی از علما مانند شهید سید محمد باقر صدر و شهید سید محمد محمد صادق صدر امامت و خلافت مهدیین را قبول داشته باشد، باید بداند که نامشان باید در وصیت مکتوب پیامبر ص ذکر شده باشد؛ اما اکنون که کمر به مخالفت با مهدیین بسته است از او سؤال می­کنیم که یمانی به‌عنوان شخصیتی در روایات اهل‌بیت ع وارد شده است که پرچمش پرچم هدایت است. این یعنی صاحب ‌پرچم نیز باید امام و پیشوای هدایت باشد تا بتوان گفت پرچمش پرچم هدایت است. همچنین طبق روایت امام باقر ع دربارۀ یمانی، او شخصیت معصومی است که مخالفت با او مساوی با جهنمی‌شدن انسان است و شیعیان خوب می­دانند که این از جمله خصوصیات خلفای الهی است؛ در نتیجه طبق این دو روایت حتماً باید نام مبارک یمانی ع در وصیت مکتوب پیامبر ص موجود باشد و اگر موجود نباشد حجتی در دست مردم است که به یمانی نپیوندند و از او اطاعت نکنند و او را برخلاف امام صادق و امام باقر ع، امامِ هادی و هدایت ندانند. در نتیجه اگر جناب شهبازیان بخواهد اصرار کند که اوصیای پیامبر ص تنها دوازده نفرند و نام دیگری در وصیت مکتوب پیامبر وارد نشده است، نه‌تنها باید روایات متعدد مهدیین و ذریۀ قائم را از قاموس روایات شیعه حذف کند، بلکه ناچار باید شخصیت یمانی و پرچم هدایتش را نیز حذف کند و با این کار به‌جای حل گره­های روایات مهدوی، خیالش را راحت کرده و صورت‌مسئله را پاک می­کند.

4.       در روایت دوم چنین آمده است که سلمان می­گوید من از اسامی اوصیای پیامبر که املا شد تنها دو نام محمد و علی به یادم مانده است و نام بقیۀ اوصیا را خلط کرده­ام؛ اما توصیف مهدی و عدالتش در یادم مانده است: «ثُمَّ لَمْ أَحْفَظْ مِنْهُمْ غَيْرَ رَجُلَيْنِ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ اشْتَبَهَ الْآخَرُونَ مِنْ أَسْمَاءِ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، غَيْرَ أَنِّي سَمِعْتُ صِفَةَ الْمَهْدِيِّ وَ عَدْلَهُ وَ عَمَلَهُ وَ أَنَّ اللَّهَ يَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.» با توجه به این نکته می­فهمیم که پیامبر ص در وصیتش به مهدی و اوصافش اشاره کرده است. این در حالی است که در این دو روایت نامی از مهدی نیامده و صرفاً به‌صورت سربسته سخن از امامت و جانشینی امام علی ع و یازده فرزندش شده است؛ در نتیجه انسان عاقل و منصف متوجه می­شود که امام علی ع در این دو روایت درصدد بیان تمام اوصیای پیامبر ص نبودند و صرفاً برای احتجاج به امامتش در مقابل طلحه، این نکته را متذکر می­شوند که پیامبر به ایشان وصیت کرده است و ابوذر و مقداد و سلمان بر آن شاهد بودند.

 

کلیدواژه‌ها

یمانی شیخ طوسی مهدیین وصیت پیامبر اسرار آل‌محمد سلیم بن قیس روایت شب وفات کتاب الغیبه ابوذر مقداد سلمان علی (ع) فرزندان علی امامان هدایت روایت محرمانه وصیت مکتوب تواتر معنوی وصیت نقد مخالفان دعوت یمانی

امتیاز مقاله

0.00 از 5 (0 رأی)
امتیاز شما