آیا فهم بنباز در خصوص تکامل درست است؟
آیا انسان تکاملیافتۀ میمون است؟
چکیده
یکی از دانشمندانی که نظریۀ تکامل را مطرح کرد، چارلز داروین است. در این نوشتار نویسنده میکوشد نخست نظریۀ داروین را در حوزۀ تکامل بیان کند و سپس دیدگاه بنباز، یکی از علمای وهابیت سلفی را در بوتۀ نقد و بررسی قرار دهد. نویسنده در راستای تحقق این هدف، آرای سید احمدالحسن «وصی و فرستاده امام مهدی(ع)» را بر نقد دیدگاه بنباز مطرح میکند.
داروین در خصوص تکامل معتقد است:
انواع یا گونههای موجودات در طول زمان یکسان و ثابت نماندهاند؛ بلکه دستخوش تغییر و تحول شده و متناسب با شرایط، تطور یافتهاند.
نظریۀ بنباز در رابطه با تکامل انسان:
- بر اساس آیات قرآن؛
عبدالعزیز بنباز، یکی از علمای وهابیت و بهعنوان بزرگترین مفتی سلفی در دوران معاصر است، وی مرجع علماء بود و هرگاه برای علماء مشکلات علمی پیش میآمد جهت حل آن به او رجوع میکردند. حال به نظر ایشان در خصوص تکامل می پردازیم.
بنباز با استناد به آیه «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ» [مؤمنون، 12] (هر آینه ما انسان را از گل خالص آفریدیم)، معتقد است خداوند حضرت آدم علیه الصلاة والسلام که انسانِ آراسته و عاقل است را از خاک خلق کرده است، او را به صورت خود و به طول شصت ذراع آفرید؛ یعنی شصت ذراع در آسمان؛ سپس این آفرینش تا الان رو به کاستی گذاشته است... . فرزندان او نیز بهصورت خلقت پدرشان آفریده شدهاند، گوش و چشم و عقل دارند و قامتی دارند که اکنون مشاهده میکنید، بر پاهای خود راه میروند، سخن میگویند، میشنوند، میبینند و با دستان خود غذا میخورند.
او معتقد است هر امتی تکوین خاصی دارند که شایسته آن هستند، میمونها امتی مستقل هستند، خوکها امتی مستقل هستند و همین طور سگها و الاغها و گربهها و غیره نیز هریک امتی هستند: «وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ» [انعام، 38] (هیچ جنبندهای روی زمین نیست و هیچ پرندهای با بالهای خود در هوا نمیپرد؛ مگر آنکه چون شما امتهایی هستند. ما در این کتاب هیچ چیزی را فروگذار نکردهایم و سپس همه را در نزد پروردگارشان گرد آورده میشوند). همۀ این امتها بهسوی خدا محشور میشوند و روز قیامت گرد میآیند. برخی از برخی دیگر قصاص میشوند؛ سپس به آنها گفته میشود: خاک شوید، و خاک میشوند؛ به جز جن و انسان که آنها را منزلت دیگری است: محاسبه میشوند و بر اساس کردههایشان جزا داده میشوند. هرکس از پروردگارش اطاعت کرده باشد به بهشت، و هرکس به پروردگارش کفر ورزیده باشد، به جهنم میرود. اما دیگر حیوانات، امتهای مستقلی هستند. میمونها امت مستقلی هستند که حقیقت، خاستگاه و ویژگیهای خاص خود را دارند. همین طور خوکها، سگها، الاغها، شترها، گاوها، گوسفندها. این امتها خلقت و خصوصیات خود را دارند که خداوند سبحان آنها را اینگونه آفریده و او حکیم و عالم است، و به حقیقت امور بیناتر... . و او ـ سبحانومتعال ـ به حقیقت تکوین آنها بصیرتر و داناتر است.
پس بنده باید ایمان داشته باشد که خلقت آدم متفاوت با خلقت گونههای دیگر از جمله میمون است و اصل آدم همان اصل فعلی اوست و اصل او، میمون و غیر آن نبوده؛ بلکه انسانی است آراسته با آفرینش خودش... . او عقل، گوش و چشم دارد و از حواس معروف بویایی، لامسه و چشایی و دیگر چیزهایی که خدا در وی نهاده، بهرهمند است. بنابراین، این سخن که اصل آدمی میمون است، کلامی باطل است و چه بسا اگر گویندۀ آن را کافر بشماریم، درست و معتبر باشد. ظاهر این است کسی که چنین اعتقادی داشته باشد؛ در حالی که از آنچه شارع آورده مطلع باشد، کافر خواهد بود و خدا داناتر است؛ چراکه او به خدا ـ سبحانومتعال ـ و رسولش و کتاب خدا دروغ بسته است.»
نقد نظریۀ بنباز با توجه به آرای سید احمدالحسن
سیداحمدالحسن در خصوص نظرات بنباز اینچنین بیان میکند که بنباز همانند بسیاری از شیوخ وهابیت سلفی، متأسفانه در حالی که هنوز در ابتداییترین مرحلۀ توانایی درک و فهم قرار دارد ،موضوع علمی ثابتشده با دلایل علمی را با یک متن دینی متشابه رد میکند که چه بسا میتواند تأییدکنندۀ آن علم باشد.
هرچند بنباز نظریۀ تکامل را رد میکند؛ ولی خود وی بازمیگردد و آن را از جایی که نمیداند ثابت میکند. دربارۀ انسان میگوید: «او از این خاک خلق شده است. خدا وی را به صورت خود و به طول شصت ذراع آفرید؛ یعنی شصت ذراع در آسمان؛ سپس این آفرینش تا الان رو به کاستی گذاشته است». صرفنظر از اینکه این کلام ناشی از جهل و نادانی بوده و کاملاً نادرست است؛ ولی آنچه اینجا برای من مهم است، این بخش از سخن بنباز است که میگوید: «قد انسان از شصت ذراع به مقدار کنونی تغییر یافته است». او اینجا نظریۀ تکامل را تأیید کرده است؛ چراکه تغییر حجم جسم طبق قوانین تکامل روی میدهد. من تکرار میکنم، سخن وی که «طول انسان شصت ذراع بوده است» باطل و نادرست است. همان طور این سخنش که «جسم انسان به صورت خدا آفریده شده است» تجسمی است نادرست و هرکس چنین دیدگاهی داشته باشد، دارای رأی و عقیدۀ منحرفی است.
و به گفتۀ سید احمدالحسن آنان گمان میکنند که خود این میمونها در گذشته به انسان تکامل یافتهاند؛ در حالی که بین انسان و میمون امروزی از میلیونها سال پیش جدایی رخ داده است. یعنی میمونها و انسانهای امروزی به اصل و نیای مشترکی میرسند؛ ولی در شاخههای مختلفی از این نیا قرار میگیرند. بنابراین تصور اینکه موجودی از میمون امروزی به انسان تکامل یافته باشد؛ از لحاظ علمی غیرممکن است؛ زیرا اصولاً میمون طی میلیونها سال مسیر تکامل خاص خودش را پیموده است که با مسیر تکاملی انسان متفاوت است.
نتیجهگیری
آنچه مشخص است، نادانی یا اشتباه در فهم تکامل، باعث شده است که فقهای دینی با وجود دلایل زیاد، همچنان دست به انکار تئوری تکامل بزنند و آیات ذکر شده که بیان میدارد خدا انسان را از گل و از خاک آفرید، نیز مؤید نظریه تکامل است؛ چراکه انسان هدف نهایی از آفرینش است که مطلوب، رسیدن به آن بوده است.
منابع:
- قرآن
- سایت رسمی عبدالعزیز بن عبدالله بنباز، فتاوای و مقالات شیخ بنباز، نظریۀ داروین، تکامل میمون به انسان، شماره 17800، دسترسی در: 17800http://www.binbaz.org.sa/mat/
- سید احمدالحسن، توهم بیخدایی، صفحه40، سال 2013،چاپ و نشر و توزیع، نجمة الصباح.