راههای ارتباط با امام
چکیده
…هیچ روشی وجود ندارد که ساحتِ الهی را از تقصیر و کوتاهی منزّه بدارد و با آیهٔ اکمالِ دین نیز مطابقت داشته و متعارض نباشد، جز روشی که ما طرح کردیم؛ و آن این است که زمان خالی نخواهد شد از:
۱) حجتی آشکار که با مردم بهطور مستقیم در ارتباط باشد؛
۲) یا در صورتِ وجودِ مانع، از طریقِ سفیرانی با آنان در ارتباط باشد؛
۳) یا حجتی غایب که با مردم در ارتباط نیست…
در چنین حالتی، زمانْ زمانِ فترت خواهد بود؛ به سببِ عدمِ وجودِ عدهای که قابلیتِ پذیرش او را داشته باشند؛ و مؤمنان در این امر مقصّرند و حالِ آنان موکول به فرمان و تصمیمِ خداست. (کتابِ عقاید اسلام، ص ۹۱)
پرسشها و مواردی که در اینجا مطرح است و قصد داریم بدان پاسخ دهیم—در حالتِ دوم، یعنی وقتی حجتِ الهی از عموم غایب است و از طریقِ واسطهها با مردم مرتبط میشود—بدین قرار است:
چرایی و حکمتِ وجودِ این وسائط چیست؟
راهِ شناختِ این واسطهها کدام است؟
در صورتِ گمراهی یا خیانتِ آنان، راهِ اطلاع از آن چیست؟ و اگر در همین هنگام معصوم ظهور کند، راهِ شناختِ او کدام است؟
در طولِ تاریخ، گاه موانعِ امنیتی برای حجتهای خدا موجب شد واسطههایی برای ارتباط با ایشان پدید آید؛ یعنی شخصی میانِ حجتِ خدا و دیگران قرار میگرفت تا اوامر و نواهیِ حجتِ خدا را به مردم برساند. راهِ شناختِ واسطهها و اعتماد به ایشان، اعتمادِ خودِ حجتِ خدا به آنان است؛ بهعبارتِ بهتر، اگر حجتِ خدا به نصّ، اعتمادِ خود را نسبت به واسطه بیان کند و او را ثقه بداند، ما میتوانیم او را واسطه بشناسیم و بپذیریم.
برای نمونه، وقتی ترس از قتلِ امام مهدی(ع) پدید آمد، آن حضرت بهواسطهٔ سفیرانِ ثقه با عمومِ مؤمنان ارتباط برقرار میکردند. این سفیران چهار تن بودند:
۱) عثمان بن سعید: امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) او را منصوب کرده بودند. در وثاقتِ او روایاتِ متعددی نقل شده است؛ از جمله احمد بن اسحاق بن سعد قمی از امام هادی(ع) روایت میکند که فرمود: «این ابوعمرو (عثمان بن سعید) ثقه و امین است؛ هرچه برایتان گفت، از من میگوید…» و نیز از امام عسکری(ع) پس از وفاتِ امام هادی(ع): «این ابوعمرو (عثمان بن سعید) مورد اعتماد و امین است؛ در گذشته مورد اعتماد بوده و در زندگانی و مرگم مورد اعتمادِ من است؛ هرچه برایتان گفت، از من میگوید…» (الغیبة، شیخ طوسی، ص ۳۷۷). افزون بر اینها، توثیقاتِ فراوانِ علما نیز بر وثاقتِ سفیرِ نخست دلالت دارد.
۲) محمد بن عثمان: به نصبِ مستقیمِ امام مهدی(ع). در توقیعی خطاب به او آمده است: «… از کمالِ سعادتِ پدرت این بود که خداوند تعالی فرزندی مانندِ تو را روزیِ او کرد که پس از او جانشینش شود و به امرِ او بایستد… خداوند یار و یاورت باد…» (الغیبة، شیخ طوسی، ص ۳۶۱). و در توقیعی دیگر به خطّ شریف: «… امّا محمد بن عثمان—خدا از او و از پدرش راضی باد—مورد اعتمادِ من است و نوشتۀ او، نوشتۀ من است…» (همان، ص ۳۶۲).
۳) حسین بن روح: از اصحابِ امام عسکری(ع) و از یارانِ سفیرِ دوم، و به نصبِ امام مهدی(ع). در روایتی از دخترِ جنابِ محمد بن عثمان آمده است که حسین بن روح از وکلای ایشان بود—در برخی امورِ مالی—و بهسببِ جایگاهِ ویژه و اعتمادِ محمد بن عثمان، شیعیان مقامِ او را شناختند و سفارتش را احتمال دادند؛ تا آنکه محمد بن عثمان، به دستورِ امام مهدی(ع) پیش از وفات، به او وصیت کرد (الغیبة، شیخ طوسی، ص ۳۷۲).
۴) علی بن محمد سمری: از یارانِ امام عسکری(ع) و امام مهدی(ع) که بهمدتِ سه سال عهدهدارِ نیابت شد. محمد بن احمد صفوانی نقل میکند: «… نایبِ سوم، حسین بن روح، به علی بن محمد سمری وصیت کرد و او همان وظیفهای را بر عهده گرفت که حسین بن روح داشت…» (الغیبة، شیخ طوسی، ص ۳۹۴). طبرسی در احتجاج مینویسد: «… هیچیک از این نوّاب به این منصبِ بزرگ نرسید، مگر آنکه قبلاً از طرفِ صاحبالأمر فرمانِ انتصاب او صادر میشد و شخصِ پیش از او، جانشینِ خود را معرفی میکرد…» (احتجاج، ج ۲، ص ۲۹۷).
ادامه دارد…