مروری بر نوشته‌های مخالفین

مروری بر نوشته‌های مخالفین

قسمت 5

تقیّه عذری برای ترک وصیت نیست؛ اتهامی که سید حسن پورآذر به امام صادق(ع) نسبت داد

چکیده

این مقاله در واکنش به ادعای سید حسن پورآذر، از مخالفان دعوت یمانی، به نگارش درآمده که مدعی شده بود امام صادق(ع) به‌خاطر تقیه، فرزندشان موسی بن جعفر(ع) را بدون وصیت صریح و روشن رها کردند و بدین ترتیب، نص و وصیت حجت خدا می‌تواند در شرایطی کنار گذاشته شود. نویسنده با استناد به آیات قرآن و روایات معتبر، به‌ویژه حدیثی از امام کاظم(ع) که در آن به وصیت خفی و شهادت شهود اشاره شده است، این ادعا را رد می‌کند. همچنین تبیین می‌شود که طبق نص قرآن و سیره اهل‌بیت(ع)، وصیت و تحویل امانت امامت، واجبی الهی و غیرقابل تعطیل است. مقاله همچنین به نظر سید احمدالحسن در کتاب عقاید اسلام استناد کرده و روشن می‌سازد که تقیه، هرگز به معنای تعطیلی نصّ الهی نیست، بلکه با تدبیر و در باطن اجرا می‌شود و هرگز امامی از ائمه(ع) امت را بدون وصیت روشن و حجت الهی رها نمی‌کند.

در ادامۀ بررسی شبهات مخالفین، به سخنی بس ناصواب و اتهامی بزرگ به مقام اهل‌بیت(ع) می‌رسیم که به نمایندگی از مخالفینِ دعوت یمانی، از زبان سید حسن پورآذر خارج شد و سپس توسط همراهانش تأیید و پوشش داده شد. او طی کلیپ‌هایی که منتشر کرد و البته توسط انصار پاسخ داده شد به این مسئله پرداخت که ممکن است در برخی مواقع همچون زمان تقیّه، نصّ و وصیت رها یا مشتبه شود و از علامت‌بودن خارج گردد و در نتیجه در این مواقع برای شناخت حجت خدا باید به سراغ شاخصه‌های دیگری غیر از نصّ و وصیت برویم. وی برای این سخنش به وصیت امام صادق(ع) استناد کرده است و مدعی شده است که ایشان(ع) به‌صورت اختصاصی به فرزندش موسی کاظم(ع) وصیت نکرد؛ بلکه در کنار امام کاظم(ع) به کسان دیگری همچون خلیفۀ عباسی و حاکم مدینه و عبدالله و حمیده نیز وصیت کرد.

آیا امام صادق(ع) فرزندش موسی کاظم(ع) را بدون نصّ و وصیت رها کردند و صرفاً در ظاهر، وصیتی مشترک برایشان قرار دادند که عملاً فایده‌ای برایشان نخواهد داشت؟! در حالی که خداوند متعال در قرآن کریم بر ائمه(ع) واجب کرده است که امانت الهی را به اهلش واگذار کنند؛ یعنی هریک از ائمه(ع) امامت و وصایت را به امامِ بعد از خودش تحویل دهد:

(إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْل)‏ (خدا قاطعانه به شما فرمان مى‏دهد كه امانت‏ها را به صاحبانش بازگردانيد و هنگامى كه ميان مردم داورى مى‏كنيد، به عدالت داورى كنيد). (نساء، 58)

روایات متعددی از اهل‌بیت(ع) در تفسیر این آیه شریفه وارد شده است که منظور از این آیه خودشان هستند که باید امانتِ وصایت را به امام بعد از خویش تحویل دهند. (رک: کافی، ج1،ص277)

آیا رواست که امام صادق(ع) با فرزندش چنین کاری کنند در حالی که از پدرشان امام باقر(ع) آموختند که باید به امامِ بعدی وصیت شود؟:

از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: «پدرم امانت‌های امامت را به من داد؛ بدین گونه که وقتی موقع وفاتش رسید به من گفت: برایم شاهدانی حاضر کن. من چهار نفر از قریش را به‌عنوان شهود آوردم... پس پدرم به من گفت که بنویس:... محمد بن علی به جعفر بن محمد وصیت کرد... پس از آن به شهود گفت: حالا بروید. من بعد از اینکه شهود رفتند به پدرم گفتم: این چه کاری بود که بر وصیتم شاهد گرفتی؟ فرمود: ای پسرم، من دوست نداشتم که تو مغلوب شوی و دربارۀ تو بعد از من گفته شود که به تو وصیت نشده است؛ پس خواستم که برایت حجت و دلیلی به‌جای بگذارم.» (کافی، ج1، 3079)

سید احمدالحسن دراین‌باره اشاره می‌کند که از وظایف مهم هر امامی این بوده است که شرایط را برای وصایت و امامت امامِ بعدی فراهم کند و این وظیفۀ اول و واجب هر امامی است؛ در نتیجه گاهی اوقات برای انجام این فرمان الهی لازم است تا امامِ حاضر، سکوت کند و با این کار از جانِ امام بعدی محافظت کند و با توجه به شرایط هر زمان، تصمیم صحیحی را برای ادای این امانت اتخاذ کند. (عقاید اسلام، ص94)

ایشان روایتی را در‌این‌باره ذکر می‌کند که به‌خوبی نشان می‌دهد در بعضی از اوقات ممکن است امامی به‌صراحت و در ظاهر به امام بعد از خویش به‌صورت انفرادی وصیت نکند؛ اما در باطن و در خفا به ایشان وصیت کرده و اشخاص معتمدی را بر این امر شاهد گرفته است تا به وقتش بر وصایت ایشان شهادت دهند:

يزيد بن سليط زيدى (كه كنيه‏اش اباعمّاره است) گويد: در بين راهى كه به عمره می‌رفتيم به موسى بن جعفر(ع) برخوردم و عرض كردم: قربانت گردم، اين مكان را كه ما در آن هستيم به ياد مى‏آوريد؟ فرمود: «آرى، تو هم يادت مى‏آيد؟» عرض كردم: آرى، من و پدرم شما را در اینجا ملاقات كرديم و امام صادق(ع) و برادران شما هم بودند. پدرم به امام صادق(ع) عرض كرد: پدر و مادرم فدایت، شما همه امامان پاک هستيد، ولى كسى را از مرگ گریزی نیست. به من مطلبى بفرمایيد كه به فرزندم باز‌گويم تا گمراه نشود. فرمود: «آرى اى اباعبدالله (كنيه پدر زيد است) اينان پسران من هستند و اين سرور آن‌هاست (و به شما اشاره كرد). اوست كه حكم و فهم و سخاوت و شناسایى احتياجات و اختلافات مردم را در امر دين و دنیایشان می‌داند و اخلاق و پاسخ‌دادنش نيكوست، و او درى از درهاى خداست... .» يزيد گويد به موسى بن جعفر(ع) عرض كردم: مانند خبرى كه پدرت امام صادق(ع) به من فرمود، شما هم بفرمایيد. امام فرمود: «آرى، پدرم در زمانى بود كه مانند اين زمان نبود (يعنى در اين زمان بايد تقيه كرد).» به حضرت عرض كردم: هر‌كه به اين جواب قناعت كند، لعنت خدا بر او باشد. حضرت را خندۀ سختى گرفت؛ سپس فرمود: «اى اباعمّاره، به تو خبر می‌دهم كه وقتی از منزلم بيرون آمدم به فلان پسرم وصيت كردم و در ظاهر پسران ديگرم را هم با او شريک كردم؛ ولى در باطن و خلوت تنها به او وصيت كردم... .» سپس موسى بن جعفر(ع) فرمود: اى يزيد، اين مطالب نزد تو امانت باشد. جز به آدم عاقل يا بندۀ خدایى كه او را راست‌گو تشخيص دادی مگو، و اگر از تو گواهى خواستند گواهى بده؛ چون خداى سبحان می‌فرمايد: (خدا به شما فرمان می‌دهد كه امانت‌ها را به صاحبانش برسانید)؛ همچنین به ما فرموده است (کیست ستمکارتر از آن‌كه شهادت خدا را نزد خويش پنهان كند؟)... .» موسى بن جعفر(ع) به من فرمود: «مرا امسال می‌گيرند و امر امامت با پسرم على است كه هم‌نام دو على (از امامان گذشته) است: على اول، على بن ابی‌طالب(ع) و على دوم على بن الحسين(ع) است.» (کافی، ج1، 314)

تنها با همین روایت می‌توان این اتهام را از چهرۀ امام صادق(ع) زدود؛ زیرا هم اشاره شده است که ایشان در پنهان بر موسی بن جعفر(ع)  وصیت کردند و بر آن شهود گرفتند و هم خودِ امام کاظم(ع) بر فرزندش علی بن موسی(ع) وصیت کرد و راوی را شاهد بر آن گرفت که به وقتش شهادت دهد.

در نتیجه این اتهام، اتهامی بس بزرگ و ظالمانه است که بگویند امامی از ائمه(ع) از روی تقیه به امامِ بعد از خودش وصیت نکرده و در این امر مهم، ایشان را با اغیار مشارکت داده است؛ در حالی که در روایات متعدد وارد شده است که خداوند متعال عنایت فرموده و اهل‌بیت پیامبرk را به وصیت اختصاص داده است و دیگران را در این امر نصیب و بهره‌ای نیست:

معاویة بن وهب گفت از امام صادق(ع) اذن دخول گرفتم و او به من اذن داد؛ پس در کلامی از او شنیدم (در حال مناجات): «ای کسی که ما را به وصیت اختصاص دادی، و علم گذشته و آینده را به ما بخشیدی، و قلوب مردم را به‌سمت ما متمایل کردی، و ما را وارث پیامبران قرار دادی.» (بصائر‌الدرجات، ج1، ص129)

کلیدواژه‌ها

دعوت یمانی حجت خدا سید احمدالحسن قرآن نصّ الهی وصیت تقیه امام صادق حدیث وصیت خلفای الهی امام کاظم وصایت مخفی کافی علم امام بصائر‌الدرجات

امتیاز مقاله

0.00 از 5 (0 رأی)
امتیاز شما