مروری بر نوشتههای مخالفان
حکم اموال مخالفان و دشمنان دعوت یمانی؛ نقد ادعاهای علی شریفی و شیخ علی کارشناس
چکیده
در قسمت گذشته، حکم نجاست و طهارت مخالفان دعوت یمانی در بیانات و فتاوای سید احمدالحسن شرح و تبیین شد. کلام سید احمدالحسن دراینباره امر جدیدی جدای از فتاوای علما و مراجع شیعه نبوده است؛ یعنی حکم، همان حکم نجاست برای دشمنان و نواصب حجتهای الهی است نه مطلقِ مخالفان یا غیرمؤمنان؛ بهعبارت دقیقتر، انسان بهصِرف مخالفبودن با دعوت جانشینان پیامبر اکرم (ص) چه ائمه (ع) و چه مهدیین، محکوم به نجاست نمیشود؛ بلکه شرط لازم برای حکمِ نجاست این است که شخص، ناصبی باشد یعنی در کنار مخالفبودنش، عداوت و دشمنی با ائمه و مهدیین را نصبالعین خود قرار داده است؛ همچنین اگر همین دشمنی و عداوت را با پیروان ائمه و مهدیین در پیش گیرد، بهشرط اینکه دشمنی آنها بهجهت ایمان آنها به ائمه و مهدیین باشد نه مطلق هر دشمنی و عداوتی.
علی شریفی طی گفتوگویی در شبکۀ جهانی ولی عصر (عج) [برنامۀ مهدییار قسمت ۷۹] این احکام را نادیده انگاشته و چنان به مخاطبین خویش القا کرده است که گویی این احکام، تازه در دعوت یمانی صادر شده است. او در ادامه، سخن ناصواب دیگری را به دعوت یمانی نسبت داده است و از روی دروغ و فریب اعلام کرده است که سید احمدالحسن اموال مخالفان خویش را محترم ندانسته و دستور به دزدی از اموال مخالفان خود داده است. گویی او عمداً بین دشمنان و بین مطلق مخالفین تفاوتی نمیگذارد و برای فریب اذهان عمومی، متن حکمی را که دربارۀ دشمنان و نواصب است به مطلق مخالفان علیالخصوص شیعیان و هموطنان کشورمان سرایت میدهد. البته این عدمِ تفاوت، شاید از روی نادانیِ علی شریفی به اصلِ حکمِ محترمنبودن اموال ناصبی ناشی شود؛ زیرا وی نه درسِ حوزه خوانده است و نه دانشگاه! در نتیجه طبیعی است که به احکام مربوط به اموال ناصبی و کافرینِ حربی آگاهی نداشته باشد. البته این بیسوادی و ناآگاهی، عذری برای او نخواهد بود؛ چون اگر او قبل از سخنگفتن حداقل جستوجویی در اینترنت و گوگل هم میکرد بهراحتی میتوانست چند حکم فقهی و شرعی را یاد بگیرد تا چنین سخنان سخیفی را مطرح نکند. او نهتنها آبروی خویش را برده است، بلکه آبروی مهمان برنامه، آقای حسن ارشاد را نیز ـکه عمری در نقد فرقۀ بهائیت کار کردهـ برده است؛ چون او نیز با سکوت خویش به همگان فهماند که سواد و آگاهی کافی در زمینۀ مسائل مرتبط را ندارد و قادر نیست که صواب از ناصوابِ کلمات علی شریفی را بازشناسد.
اما فتاوای علمای شیعه دربارۀ اموال نواصب و دشمنان ائمه (ع) چیست؟ اگرچه در این حکم اختلاف وجود دارد اما غالب علما نظرشان بر اباحۀ اموال ناصبی است. سید محمد کاظم طباطبایی آورده است: «گرفتن اموال ناصبی هرجایی که یافت شود جایز و حلال است؛ اما احتیاط در این است که خمسِ آن پرداخت شود.» (عروة الوثقی، ج4، ص234). آقای خویی ذیل این حکم نوشته است:
«هیچ احترامی برای مالِ ناصبی نیست مثل کافر حربی، بلکه حکمش شدیدتر است؛ چراکه در روایت آمده است خدا نجستر از سگ نیافریده و ناصبِ ما اهلبیت نجستر از سگ است.» (موسوعة الامام الخوئی، ج25، ص22).
آقای خمینی گفته است:
«قول قویتر این است که ناصبی هم مثل اهل حرب (کافر حربی) است؛ در اینکه هرآنچه از او غنیمت گرفته شود مباح و جایز است و اینکه خمسش را باید پرداخت؛ بلکه ظاهر این است که مال ناصبی را میتوان گرفت؛ هرجا که یافت شود و به هر صورت که اخذ شود و البته خمسِ آن واجب است.» (تحریر الوسیلة، ج1، ص352)
شیخ طوسی دراینباره حدیثی را از امام صادق (ع) نقل کرده است که ایشان فرمودند:
«مال ناصبی را هرجا یافتی بگیر و البته خمسش را به ما بده.» (تهذیب الاحکام، ج4، ص122). همچنین در جای دیگری از امام صادق (ع) نقل کرده است که ایشان فرمودند: «مال ناصبی و هرآنچه در ملک اوست برای تو حلال است مگر همسرش... .» (تهذیب الاحکام، ج6، ص387)
اگر از نادانی علی شریفی نسبت به این احکام بگذریم، نمیتوانیم از نادانی او نسبت به این مسئله عبور کنیم که او دشمنی با پیروان یمانی را چیزی جدای از دشمنی با خود سید احمدالحسن دانسته؛ در حالی که دشمنی با پیروان یمانی بهجهت ایمانشان، چیزی جدای از دشمنی با خود مهدیین و حجتهای الهی نیست. دراینباره روایت زیبایی از معلی بن خنیس نقل شده است که گفت: از امام صادق (ع) شنيدم كه میفرمود:
«ناصبی كسی نيست كه با ما اهلبیت دشمنی ورزد، چون نمیتوانی فردی را پيدا كنی كه آشكارا بگويد "من با محمد و آلمحمد دشمن هستم"؛ و لكن ناصب كسی است كه با شما (شیعیان و پیروان ما) دشمنی كند، در حالى كه میداند شما دوستداران ما يا دشمنِ دشمنان ما هستید.» و امام (ع) فرمود: «شخصى كه شكم يكی از دشمنان ما را سير گرداند چنان است كه يكی از دوستان ما را كشته باشد.» (معانی الاخبار، 365)
اکنون منابعی که علی شریفی از کلمات سید احمدالحسن بدان استناد کرده است یکییکی ذکر میشود:
1. «بین مؤمن و ناصبی ربا وجود ندارد. شما باید بانک و مالک بانک را بشناسی که آیا وی، ناصب و دشمن ائمه یا مهدیین یا شیعیان آنهاست یا کافر یا مسلمان یا مؤمن است. بر اساس این تشخیص میتوانی نسبت به دریافت یا عدم دریافت قرض ربوی از او اقدام کنی.» (پاسخهای روشنگرانه، ج6، س 575)
علی شریفی این حکم شرعی را ذکر میکند؛ بدون اینکه تبیین کند کجای این حکم و پاسخ غیرمنطقی است!
2. «در خصوص معامله با بانکهایی که غیرمسلمانان یا ناصبیهایی که ائمه یا مهدیین را دشمن میدارند مالکشان هستند، جایز است از آنها وامهای بهرهدار بگیرید، یا اینکه مالَت را نزدشان به امانت بگذاری و از آنها سود بگیری؛ زیرا بین مؤمن و غیرمسلمان یا بین مؤمن و ناصبی ربایی وجود ندارد. اگر از امثال این افراد وام بگیری ولی نتوانی آن را پرداخت کنی اشکالی ندارد؛ خداوند توفیقت دهد.» (پاسخهای فقهی، ج1، س91)
علی شریفی با استناد به انتهای این پاسخ با صراحتِ تمام دهان بهدروغ و اتهام باز کرده که سید احمدالحسن فتوای بالاکشیدن اموال شیعیان از بانکهای ایران را داده است. اولاً این پاسخ در ارتباط با بانکهای غیراسلامی است نه بانکهای ایران. ثانیاً بهصراحت در این پاسخ آمده است که اگر شخصِ وامگیرنده از بانکهای غیراسلامی، توانِ پرداخت نداشته باشد اشکالی بر او نیست. علی شریفی اگر به خود فرصت مطالعه میداد و سؤال قبل از این را مطالعه میکرد متوجه اشتباهش میشد. در سؤال 90 آمده است:
«در برابر آنها (بانکهای غیرمسلمانان) ربا وجود ندارد؛ چون غیرمسلمان هستند و مؤمن نیستند. گرفتن سود از آنها جایز است. گرفتن وام بهرهدار از آنها جایز است. واجب نیست نسبت به تسویۀ سود ملتزم باشی، و تا زمانی که محارب و ناصبی نباشند باید به تسویۀ قرض ملتزم بود؛ و در صورت عدم توانایی، تسویه با آنها واجب نیست تا زمانی که توانایی بر تسویهحساب حاصل شود.»
در این پاسخ بهصراحت آمده است که اگر صاحبان بانکهای غیراسلامی، محارب و ناصبی نباشند باید به پرداخت وام ملتزم بود و البته اگر توانایی پرداخت نداشته باشد، وجوبِ تسویۀ وام تا زمانِ توانایی به تأخیر میافتد.
اکنون وقت آن است که به حال دو نفر دیگر تأسف خورد؛ یکی مجری برنامه که با نیشخندهای ابلهانۀ شریفی و قند در دل آبکردنهای او همراهی کرده است، و دیگری جناب حسن ارشاد که نصیحت دلسوزانۀ انصار یمانی را نادیده گرفته و خود را قرینِ انسانِ نادانی کرده است که حتی سواد خواندن درست ندارد، چه رسد به مسائل و احکام فقهی! و باز توصیۀ دوبارهای به او میکنیم که با همراهی چنین انسانهای ناآگاهی، تلاشهای سالیان متمادی خویش در ردّ فرقۀ بهائیت و آبرو و شهرت خویش را بر باد ندهد.
در اینکه امثال علی شریفی در چنین برنامههایی چنین سخنان بیارزشی را مطرح میکنند جای تعجب نیست؛ اما جای بسی شگفت است که مقالهای با عنوان «بررسی و نقد انگاره عدم حرمت اموال نواصب مهدیین و پیروان آنان در جریان مدعی یمانی» از فصلنامۀ علمی پژوهشی انتظار موعود منتشر میشود. این مقاله در شمارۀ 67 این فصلنامه به قلم شیخ علی کارشناس نوشته شده است. او خود را استادیار گروه فقه و حقوق پژوهشگاه امام صادق (ع) معرفی کرده است. تعجب از اوست که چگونه استادیار فقه و حقوق است و نیز تعجب از کسانی که این مقاله را تأیید کرده و در فصلنامۀ علمی پژوهشی به چاپ رساندهاند. بهصورت کوتاه و خلاصه به چند نمونۀ فاحش از قلمفرسایی او اشاره میکنیم و به مخاطبین پیشنهاد میکنیم برای فهم سطح سوادِ مخالفان یمانی حتماً این مقاله را بخوانند:
1. او سخن سید احمدالحسن در عدمِ احترام اموال نواصب و دشمنان مهدیین را، مخالف ضروری دین دانسته است. گویی او هنوز نمیداند ضروری دین چیست که چنین صریحاً هر نظر مخالفی را خلاف ضروری دین میداند.
2. او مینویسد: «ضرورت پژوهش از آن روست که تحلیل و بررسی این فتوا، سبب راستیآزمایی ادعای عصمت و امامتِ وی میشود.» اگر قرار باشد تمامی فتاوی و احکام شرعی حجتهای الهی با رأی و اجتهاد این مجتهدین بررسی شود تا از قبال آن به حقانیتِ ادعای ایشان رسید هرگز به نتیجه نخواهد رسید. این آقایان از هماکنون خود را آماده کردهاند که صحت ادعای امام مهدی (ع) را نیز با کتب فقهی و اصولی و مبانی و اجتهادات خودشان بسنجند؛ غافل از اینکه این همه اجتهادات مختلف چگونه بر سر امامی به تفاهم و اشتراک خواهد رسید؟! آیا حقیقت خلاف این نیست؟ یعنی مگر تاکنون منتظر نبودند که حجت الهی ظهور کند تا احکام حقیقی را به آنها بیاموزد و اجتهاد صحیح از غلط را نشان دهد؟ حال چه شده است که امر بالعکس شده و اجتهادات باطل خود را ترازویی برای سنجش مدعیان قرار دادهاند؟
3. بدتر از همه اینکه نویسندۀ این مقاله سنگبنای مقالۀ خویش را از اول کج گذاشته و تا انتها بر این سنگِ کج دیوار چیده است و گویی کسی از مسئولین فصلنامۀ انتظار موعود، مقالۀ او را نخوانده است. او از همان ابتدا در تبیین «مهدیین» اعتقاد خودش را مطرح میکند؛ یعنی فهم خودش را از تفسیر مهدیین بهعنوان موضوع در نظر میگیرد و بر همان تفسیر میخواهد فتوای فقهی سید احمدالحسن را نقد کند. او هنوز نمیداند که اگر بخواهد کلام سید احمدالحسن را دراینباره بررسیِ فقهی کند باید طبق نظر خود او کار را جلو ببرد، نه اینکه بگوید منظور از مهدیین در روایات این است و سپس سنگبنای بررسی فقهی دربارۀ محترمبودن یا نبودنِ اموال دشمنان مهدیین را بچیند. اگر او میخواهد دربارۀ تفسیر مهدیین و منظور ائمه (ع) از مهدیین بحث کند، پس لازم است مقالۀ دیگری بنویسد. او بدون فهمِ تفسیر و منظور حقیقی روایات، مهدیین را صرفاً شیعیانی خاص معرفی میکند و در نتیجه میگوید اموال دشمنان این شیعیان محترم است و آنها ویژگی خاصی ندارند که همعرض ائمه (ع) در این حکم باشند.
4. او مینویسد: «هیچیک از روایات و هیچکدام از فقها، اموال نواصبِ مهدیین و پیروان آنان را مباح اعلام نکردهاند.» این مصیبت، مصیبت بزرگی است که طلبههای باسواد و منصف و بااخلاق از مؤمنین به دعوت یمانی، امروزه باید در زندانها به سر ببرند، اما این جماعت در کمال آزادی و خرج هزینههای هنگفت بیتالمال مشغول نوشتن سخنان سخیفی هستند و با عنوان مقالۀ علمیپژوهشی آن را به خورد مردم و محبین اهلبیت (ع) میدهند. واقعاً این شخص انتظار داشته است که فقها دربارۀ محترمبودن یا نبودنِ اموال دشمنانِ مهدیینی حرف بزنند که هنوز در اصل اعتقاد به آنها و تفسیر آنها دچار شک و تردیدند؟ مهدیین از اسرار پیامبر و ائمۀ معصومین بودهاند و وقت آن نرسیده بوده است که شیعیان بخواهند حقیقت این افراد را دریابند؛ پس چگونه است که این شخص انتظار دارد فقها دربارۀ اموال نواصبِ مهدیین سخن بگویند؟
5. جالبتر اینکه این شخص از میانۀ راه کلاً بحث فقهی را رها کرده و وارد مباحث اعتقادی دربارۀ ادعاهای سید احمدالحسن میشود و با توسل به مباحثی تکراری و غلط، مسیر مقالۀ فقهی خود را بهسمت قلمفرساییهای همیشگی مخالفان و معاندان میبرد. گویی او صرفاً با عنوان فقهی میخواسته تا ظاهر موضوعِ مقاله را جدید نشان دهد تا از قِبَل آن بتواند امتیازی پژوهشی برای خود ثبت کند.
در انتها تأکید میکنم که اگر بحث بر روی این است که منظور روایات از مهدیین چیست، در این صورت باید حول روایات بحث کنیم و ببینیم که ادعای چهکسی به حقیقت نزدیک است؛ اما اگر فرض را بر این بگیریم که طبق ادعای سید احمدالحسن، مهدیین حجتهای معصومی از فرزندان امام مهدی (ع) هستند که پس از ایشان به حاکمیت میرسند و در حقیقت، جانشینان پیامبر (ص)، 24 وصی از ائمه و مهدیین هستند، در این صورت فرقی بین دشمن ائمه با دشمن مهدیین وجود ندارد و در هر صورت مال این افراد محترم نیست؛ چون دشمن خلفای خداوند در زمین هستند.