شش نکته در لزوم وجود فرستاده

شش نکته در لزوم وجود فرستاده

چکیده

این مقاله به بررسی انتقادی باور رایج در میان مسیحیان مبنی‌بر عدم نیاز به فرستاده پس از عیسی مسیح می‌پردازد. با شش دلیل تاریخی، الهیاتی و روایی، نویسنده نشان می‌دهد که نه‌تنها سخنان خود عیسی، بلکه اختلافات گستردۀ تفسیری، تناقضات کتاب مقدس، تحریفات متنی، و عملکرد کلیسا، همگی مؤید لزوم وجود یک فرستادۀ الهی پس از عیسی هستند. این شواهد اثبات می‌کنند که امت‌ها همواره نیازمند شخصی هستند که از سوی خدا مأمور به هدایت و بیان حقایق باشد، نه فقط علمای منصوب‌شده توسط خود مردم.

یکی از باورهای مسیحیان این است که معتقدند بعد از عیسی علیه‌السلام، مسیحیان دیگر نیازی به شخص دیگری نداشتند و ندارند؛ اما این سخن تا چه حدی صحیح است؟

در پاسخ به این باور نکات زیادی را می‌توانیم به آن‌ها بگوییم؛ و می‌شود در ابتدا به آنان گفت که:

اول: اگر نیازی به شخصی بعد از عیسی نبود، پس مخالفت خودتان را با سخن عیسی اعلام کرده‌اید؛ چراکه پطرس از سوی عیسی مسیحْ مأمور نگهداری از مؤمنان و خوراک‌دادن به آن‌ها شد؛ در یوحنّا، فصل ۲۱، آیات 15 تا 17 می‌خوانیم: (...برّه‌‌‌های مرا خوراک بده... گوسفندان مرا شبانی کن... گوسفندان مرا خوراک ده).  پس این ردی بر تفسیر کسانی است که معتقدند بعد از عیسی دیگر نیاز به شخص دیگری نیست

دوم: وجود فرستاده پس از رَفعِ عیسی علیه السلام و حتی پس از پطرس یا یوحنا ضرورت داشته است؛ چراکه پدران کلیسا حتی در اینکه چه کتبی باید جزو کتاب مقدس باشد با یکدیگر اختلاف پیدا کردند. پس باید فَصلُ‌الخطابی وجود می‌داشت! به‌عنوان مثال اَثِنِیْژیوس ‌«استر» را جزو کتبِ عهدقدیم نمی‌دانست، اما گریگوری نازیانزِن آن را جزو عهد قدیم می‌دانست. یا مثلا گریگوری نازیانزِن کتاب «مکاشفه» را جزو عهد جدید ندانست،اما اَثِنِیْژیوس آن را جزو عهد جدید می‌دانست.

سوم: وجود فرستاده مهم است؛ چراکه مردم به تفسیر صحیح نیاز دارند؛ مثلاً وقتی  به تفسیر مفسرین مسیحی دربارۀ آن «بیست و چهار پیر» که ذکرشان در مکاشفه، فصل چهارم آمده، رجوع می‌کنیم، می‌بینیم جدا از اینکه تفاسیر اشتباهی را بیان کرده‌اند، همچنین با یکدیگر اختلاف هم داشتند! یا برخی هم با تردید تفسیر کردند.

به‌عنوان مثال در تفسیر ویلیام مک دونالد می‌خوانیم: «ما با اطمینان نمی‌توانیم بگوییم که بیست‌و‌چهار پیر چه کسانی هستند.» (تفسیر کتاب مقدس برای ایمان‌داران)

و در تفسیر آدام کلارک آمده است:

«‌شاید این به سنهدرین کوچک‌تر در اورشلیم مربوط است که از بیست‌و‌سه پیر تشکیل شده بود؛ یا به شاهزادگان بیست‌و‌چهار دورۀ کاهنان یهودی که در خیمه و معبد خدمت می‌کردند، که ابتدا توسط داوود منصوب شده بودند.»

(www.studylight.org/commentaries/eng/acc.html)

و در تصاویر کلام رابرتسون در عهد جدید می‌خوانیم:

«ما واقعا نمی‌دانیم چرا این شماره انتخاب شده است!  شاید دو پیر برای هر قبیله، شاید دوازده قبیله و دوازده رسول (یهودیت و مسیحیت) شاید ۲۴ دوره از فرزندان هارون (۱ تواریخ ۲۴: ۱-۱۹) شاید برخی رتبه فرشته‌ای (کولسیان ۱: ۱۶) که ما از آن هیچ‌چیز نمی‌دانیم. مقایسه کنید با افسسیان ۲: ۶.» (https://www.studylight.org/commentaries/eng/rwp.html)

البته مثال‌های زیاد دیگری از اشتباهات مسیحیان وجود دارد؛ مثلاً مفسرین مسیحی عقیده داشتند و تا الان هم عقیده دارند که منظور از آن «شاخه» در اشعیا ۱۱: ۱ عیسی مسیح است؛ در حالی که اوصاف این شخصیت بر عیسی مسیح منطبق نیست و احمد‌الحسن در کتاب «سیزدهمین حواری» با دلایل متعدد نشان می‌دهند که چرا ممکن نیست این شخصیت، عیسی باشد.

چهارم: وجود فرستاده مهم است؛ زیرا کتاب مقدس پر است از تناقضات و اشتباهات. پس نیاز به روشنگر بود تا حقیقت را بگوید؛ برای مثال می‌توانید به اختلاف گزارشات دربارۀ دعای دوم عیسی در لحظات پایانی و قبل از رفع ایشان اشاره کرد که با مقایسۀ آنچه که در متّی، فصل ۲۶ و مَرقُس، فصل ۱۴ موجود است، می‌شود به تناقض در دعای دوم پی برد. این در حالی است که مسیحیان معتقدند که این اناجیل به الهام خدا نوشته شده است.

پنجم: وجود فرستاده مهم است؛ چراکه مثلاً مسیحیان تا همین قرون اخیر یعنی تا قبل از اینکه دست‌نوشته‌های قدیمی کشف شود فکر می‌کردند که آیۀ هفتم از فصل پنجم رسالۀ اول یوحنا این‌گونه است: «زیرا سه هستند که در آسمان شهادت می‌دهند: پدر، کلام، و روح‌القدس؛ و این سه، یک هستند.» در حالی که عبارت «... در آسمان ... پدر، کلام، و روح‌القدس؛ و این سه، یک هستند» در دست‌نوشته‌های قدیمی واتیکانیه و سیناییه که مربوط به قرن چهارم‌اند وجود ندارد! حتی مثلاً (یوحنا ۷: ۵۳ تا ۸: ۱۱) در دست‌نوشته‌های سیناییه و واتیکانیه موجود نیست! جدا از این، حتی دست‌نوشته‌های قدیمی با یکدیگر اختلاف دارند! پس فرستاده‌ای از سوی خدا باید باشه تا حکم کند! حال اینکه کلیسا دست به دامن اکتشافات این نسخه‌هاست! به‌جای اینکه اقرار کند که باید فرستاده‌ای باشه تا هدایتشان کند.

ششم: و می‌گوییم: ضرورت وجود فرستادۀ خدا را حتی مسیحیان هم به آن اقرار می‌کنند. وقتی برای خود بزرگ دینی نصب‌کردند تا برای آنان قانون‌گذاری کند، پس به‌صورت عملی اقرار می‌کنند، اگرچه در زبان انکارش کنند؛ و عجیب اینکه به نصب الهی و آن‌ کسی که دین حقیقی الهی را برایشان نقل می‌کند کافر شدند و خودشان کسانی را نصب کردند که برای آن‌ها از طریق ظن و گمان و خواسته‌های نفسانی، در آنچه نص صریحی از سوی خدا نزدشان وجود ندارد تشریع و قانون‌گذاری کنند؛ همچنین با این رفتار خود به‌ ضرورت نصب خلیفه خدا اقرار کرده‌اند و نیازشان را به آن خلیفه جهت نقل علم الهی و حکم حقیقی خدا در هر مسئله‌ای اعلام کردند.

در نتیجه این باور که مسیحیان معتقدند پس از عیسی علیه‌السلام نیازی به وجود فرستادۀ الهی نداریم، صحیح نیست.

کلیدواژه‌ها

احمدالحسن عیسی مسیح کتاب مقدس فرستادۀ الهی سیزدهمین حواری پطرس تحریف تفسیر انجیل کلیسا نیاز به حجت

امتیاز مقاله

0.00 از 5 (0 رأی)
امتیاز شما