امام حسین (ع) در دیدگاه اهلسنت
چکیده
قال تعالی:
(قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ) (بگو از شما هیچ پاداشی جز مودّت نزدیکان را نمیخواهم؛ و هرکس کار نیکی کند، بر نیکیاش میافزاییم؛ یقیناً خدا بسیار آمرزنده و عطاکنندۀ پاداش فراوان در برابر عمل اندک است). شوری، ۲۳
بیتردید امام حسین(علیهالسلام) فرزند رسول خدا(ص) یکی از سروران جوانان اهل بهشت و از اهلبیت پیامبر(علیهالسلام) است که در قرآن کریم محبت و دوستیشان با آیۀ مودت بر مسلمین واجب شده است. وقتی که آیۀ شریفه (... قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ) نازل شد، از رسول خدا(ص) سؤال شد: این خویشاوندان شما کیست که محبت و دوستی آنان بر ما واجب شده است؟ رسول الله(ص) فرمود: «علی، فاطمه و دو فرزند او (حسن و حسین).» [1]
از طرف دیگر امام حسین(علیهالسلام) نه تنها فرزند، بلکه پسر رسول خدا(ص) است. فخر رازی آیۀ شریفۀ مباهله را دلیل قاطع بر این مطلب گرفته که حسن و حسین دو پسر رسول خدا(ص) هستند؛ زیرا هنگامی که به دستور خدا مأمور شدند که در مباهله پسرانشان را دعوت کنند، پیامبر(ص) حسن و حسین را دعوت کرد و با خود آورد؛ بنابراین واجب است که آن دو پسران پیامبر باشند. [2]
احادیثی از رسول خدا(ص) از طریق اهلسنت نقل شده که بر این محبت و دوستی تأکید دارند. اینکه پیامبر اسلام(ص) فرزندش امام حسین (علیهالسلام) را بسیار دوست میداشتند، در احادیثی در کتابهای اهلسنت نقل شده است. پیامبر اسلام(ص) امام حسین(علیهالسلام) را به حدی دوست داشت که مدام دهان او را میبوسید و میگفت: «حسین از من است و من از حسینم.» [3]
احمد بن حنبل در مسند خود به نقل از راویان متعدد مینویسد:
پیامبر، حسن و حسین را به سینه خود میچسباند و میفرمود:
«خدایا! من این دو را دوست دارم، تو نیز آنها را دوست بدار.» [4]
از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:
« مَنْ أَحَبَّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا فَقَدْ أَبْغَضَنِي: هرکه حسن و حسین را دوست داشته باشد در حقیقت مرا دوست دارد و هرکه با آنان دشمنی کند در حقیقت با من دشمنی کرده است.» [5]
از طریق ابوهریره و دیگران نقل شده که روزی حسین داخل مسجد شد و خودش را به بغل رسول خدا(ص) انداخت و انگشتان خود را داخل محاسن رسول خدا کرد، در این هنگام رسول خدا(ص) دهان خود را بر دهان او گذاشت و فرمود:
«خدایا! من حسین را دوست دارم و تو هم او را و هرکه او را دوست دارد دوست بدار.» ابوهریره میگوید: بعد از این هرگاه حسین را میدیدم، اشک از چشمانم جاری میشد. [6]
اسامة بن زید گفت: شبى به منظور حاجتی نزد رسول الله (ص) رفتم. آن حضرت در حالی که چیزی را با خود داشت بیرون رفت؛ چون از حاجت خود فارغ شدم گفتم: اين چه چيزی است كه شما با خود گرفتهاید؟ ایشان آن را گشود و دیدم که حسن و حسين در کنار ایشان بودند. حضرت فرمود: «اينها پسران من و پسران دختر من هستند. بار خدايا من ايشان را دوست میدارم، تو هم ايشان را دوست بدار و هرکس را كه ايشان را دوست دارد، نیز دوست بدار.» [7]
نسائی نیز با کمی اختلاف اینگونه روایت کرده است:
«این دو، پسران من و پسران دختر من هستند. خداوندا، تو میدانی که من این دو را دوست میدارم، پس تو نیز آنان را دوست بدار. پروردگارا، تو میدانی که من این دو را دوست میدارم، پس تو نیز آنان را دوست بدار.» [8]
عبدالله بن عمر از رسول خدا نقل میکند:
«الحَسَنُ و الحسین ریحانتایَ مِنَ الدنیا: حسن و حسین دو گل من از این دنیا هستند.» [9]
یعلی بن مُرّه به نقل از رسول خاتم(ص) میگوید:
«حسین منّی و أنا مِنْ حسین، أحَبَّ اللهُ من أحَبَّ حسیناً: من از حسین هستم و حسین از من است. خداوند دوست دارد هر آنکس را که حسین را دوست داشته باشد.» [10]
پیامبر(ص) فرمود:
مَنْ اَحَبَّ هذا فقد اَحَبَّنی: هرکس حسین را دوست داشته باشد، مرا دوست خواهد داشت.» [11]
عبدالله بن مسعود از پیامبر(ص) نقل میکند:
«ابنایَ الحَسَنُ و الحُسَینُ سیّدا شباب اهل الجنّه: دو پسرم حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتاند.» [12]
با تمام این روایات و مطالبی که از طریق اهلسنت دربارۀ اهلبیت و بهخصوص امام حسین(علیهالسلام) مبنی بر مقام و جایگاه او نزد رسول خدا(ص) و محبت و دوستی آن حضرت و وجوب این محبت بر امت اسلامی نقل شده، وقتی به صفحات تاریخ رجوع میکنیم، میبینیم بیشترین و بدترین ظلم بر اهل بیت رسول خدا(ص) روا داشته شده است. از میان این ظلمها ظلمی که از طرف یزید بن معاویه بر فرزند رسول الله(ص) حضرت امام حسین(علیهالسلام) انجام گرفت، نظیر آن در تاریخ بشریت وجود ندارد و در آینده هم چنین ظلمی واقعشدنی نخواهد بود؛ زیرا آنانی که خود را مسلمان میدانستند و از امت رسول خدا(ص) به شمار میآمدند، به نام اسلام، فرزند و پسر پیامبرشان را همراه با یاران او به بدترین و بیرحمانهترین وضع کشتند و اطفال و زنان خانواده پاک پیامبر(ص) را به نام کافر و طاغی اسیر کرده و در شهرها در انظار مردم گردانده و در مجالس یزید و عبیدالله بن زیاد آنان را از نظر جسمی و روحی آزار و اذیت کردند.
این واقعۀ تاریخی غیرقابلانکار است که امام حسین(علیهالسلام) با یاران اندک خود به مظلومانهترین وجه توسط یزید بن معاویه، در راه خدا و حفظ دین اسلام در کربلا و روز عاشورای سال ۶۱ هجری به شهادت رسید و خانوادۀ پاک او که خانواده پیامبر(ص) بود با ظالمانهترین وجه به اسارت گرفته شدند؛ بنابراین برای یک مسلمان واقعی و پیرو راستین قرآن و سنت، با توجه به آیات و روایاتی که نقل شد کافی است که نسبت به واقعه عاشورا اندوهگین و ماتمزده باشد و بدون شک بیتفاوتی نسبت به آن دلیل بر بیمبالاتی نسبت به دستور خدا و پیامبر خدا(ص) است؛ زیرا ممکن نیست کسی امام حسین(علیهالسلام) را بهعنوان قربی و اهلبیت پیامبر(ص) دوست داشته باشد، اما واقعۀ کربلا و عاشورا او را غمگین و ماتمزده نگرداند و نیز ممکن نیست کسی مسلمان باشد، اما قیام امام حسین(علیهالسلام) را در برابر انحراف و ظلم دشمنان اسلام بهعنوان قیام ناب الهی در قالب مجالس و عزاداری گرامی ندارد. قیام مقدس امام حسین(ع) از مهمترین حوادث تاریخ اسلام بهشمار میرود و طی قرون و اعصار، همواره کانون توجه دانشمندان و صاحبنظران بوده است و هزاران کتاب و مقاله به زبانهای مختلف دربارۀ آن نوشته شده و صدها همایش برگزار گردیده است؛ ازاینرو این سؤال پیش می آید که آیا مورخان و محدثان اهلسنت در این باره چه نظری داشته و دارند؟ و آیا آنان نیز اثری در این باره نوشتهاند؟ و اصولاً نگاه آنها به این حادثه مثبت بوده یا منفی؟ علمای اهلسنت، از قدیم تا امروز دربارۀ قیام امام حسین(ع) نظر واحد نداشته و ندارند و اختلافنظر شدید در میان آنان وجود داشته و دارد. واقعۀ کربلا و شهادت جانسوز امام حسین علیهالسلام و صحابۀ گرانقدر ایشان و نیز اسارت اهلبیت مکرم آل الله (صلوات الله علیهم اجمعین) یکی از نقاط عطف تاریخ اسلام است که تأثیری شگرف بر جامعۀ اسلامی گذاشت؛ این واقعه سبب شد واکنشهای مختلفی در بین مسلمانان ایجاد شود، تا جایی که اعتراض به یزید و یزیدیان از همان ابتدا آغاز شد. در موضعگیری اهل سنت در برابر حادثۀ عاشورا اهلسنت به دو دسته تقسیم میشوند. یک دسته که اکثریت اهلسنت را تشکیل میدهند، اهلسنت معتدل و محب اهل بیت(علیهالسلام) هستند؛ دسته دوم اهلسنت، پیرو بنیامیه و یزید بن معاویه است که نسبت به اهلبیت و امام حسین(علیهالسلام) دید مثبتی ندارد؛ بلکه میتوان گفت دشمن اهلبیت هستند. این دسته امروز در قالب سلفیه و وهابیت در جهان اسلام معروف هستند.
اما دربارۀ اهل سنت معتدل باید گفت که آنان از این حادثۀ ناگوار، غمگین و ناراضی هستند و عوامل آن را مورد نکوهش و گاهی مورد لعن قرار میدهند. موضعگیری این دسته از اهلسنت را میتوان از مطالبی که در زیر به آنها اشاره میشود به دست آورد:
علمای اهلسنت از پيامبر اسلام ص رواياتی را مبنی بر شهادت امام حسين ع نقل کردهاند که از آن جمله اين روايت است:
«... روزی حسين ع در دوران کودکی بر پشت و گردن پيامبر بازی میکرد که جبرئيل به پيامبر گفت آيا او را دوست داری؟ فرمود: بلی. جبرئيل گفت امت تو او را خواهند کشت؛ و سپس محل شهادت او را به پيامبر نشان داده و مشتی خاک سرخرنگ را از آن محل برداشته و به امسلمه میدهد... .» [13]
همچنین رواياتی را دربارۀ حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل نموده که در يکی از اين روايات چنين آمده است:
«هنگامی که حسين بن علی کشته شد آفاق آسمان تا چندين ماه رنگ سرخ به خود گرفته بود و اين سرخی آسمان حکايت از گريه آن داشته است.» [14]
خبردادن امام علی(ع) از شهادت امام حسین(ع)
ابنحجر میگوید جمع فراوانی از محدثان روایت کردهاند: روزی علی(ع) که برای جنگ با سپاه معاویه بهسوی سرزمین صفین میرفت، به سرزمینی که اکنون قبر امام حسین(ع) در آنجاست، رسید و فرمود: اینجا محل اسبان آنها، اینجا محل بار و اثاثیه آنها، اینجا محل ریختن خون آنان است. جوانمردانی از آلمحمد در این سرزمین به شهادت خواهند رسید که آسمان و زمین بر آنها خواهد گریست. [15]
در تفسیر ابن ابیحاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچکسی نگریسته است، مگر بر دو نفر؛ یکی یحیی بن زکریا و دیگری حسین بن علی؛ و از زید بن زیاد نقل شده که چون حسین کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخشدن اطراف آن است. [16]
تفتازانی از متکلمين بنام اهلسنت میگوید: ظلمی را که بر اهل بيت پيامبر انجام گرفته، نمیتوان پنهان کرد؛ زيرا بر اين ظلم که در نهايت شقاوت بوده جمادات و حيوانات بیزبان شهادت میدهند و نزديک بود زمين و آسمان بر آن گريه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخرهها تکهتکه گردند؛ پس لعنت خدا بر کسی که اين کار را انجام داد يا به آن راضی شد يا در اين جهت کوشيد؛ و عذاب آخرت شديدتر و ماندگارتر است. [17]
انس بن مالک میگوید: فرشتۀ باران نزد رسول اکرم(ص) آمد و از ایشان اجازۀ ملاقات خواست. حضرت اجازه داد. رسول اکرم(ص) به امسلمه فرمود: مراقب باش و نگذار کسی داخل خانه شود. ناگهان حسین آمد و میخواست داخل خانه پیامبر شود. من جلوی او را گرفتم، ولی او از دست من خود را رها کرد و وارد خانه شد. گاه بر دوش و پشت آن بزرگوار مینشست و گاه گردن او را میگرفت. فرشتۀ باران به حضرت عرض کرد: آیا این کودک را دوست داری؟ فرمود: بله. فرشتۀ آسمانی گفت: امت تو بهزودی او را خواهند کشت. اگر میخواهی، جایگاه شهادت او را به شما نشان دهم! ناگهان مقداری خاک قرمز را به پیامبر نشان داد. امسلمه میگوید من آن تربت را گرفتم و آن را در پارچهای قرار دادم. [18]
خلف بن خلیفه از پدرش نقل میکند که گفت: چون حسین بن علی کشته شد، آسمان تیره و تار گشت و ستارگان آسمان آشکار شدند؛ بهطوری که در هنگام عصر ستاره جوزاء را به چشم خود دیدم و خاک سرخ از آسمان بارید. [19]
در نتیجه از احادیثی که علمای اهلسنت روایت کردهاند، اینگونه درمییابیم که این امام همام(ع) منبع الهامات اهلسنت است؛ آنان به امام حسین(ع) افتخار میکنند و مصیبت ایشان را بزرگ میدانند... شهادت امام حسین (ع) نزد اهلسنت، نمونهای از فداکاری و دفاع از حق و تلاش امام حسین(ع) برای احقاق حق از ظالمان است و بهترین دلیل بر این مسئله روایاتی است که در کتب اهلسنت دربارۀ مناقب و فضایل امام حسین (ع) روایت شده است. بنابراین شهادت امام حسین (ع) از بزرگترین مصیبتها در تاریخ اسلام است و اهل سنت نیز به این مطلب اذعان دارند.
ازاینرو، بسیاری از اهل سنت عقیده دارند ذکر قیام امام حسین (ع) باید موضوعی برای نشستها، سخنرانیها و حتی خطبههای نماز جمعه آنان باشد؛ چراکه امام حسین (ع) برای ارزشهایی چون فداکاری، فداکردن جان و هر چیزی که نزد انسان عزیزتر است، قیام کرد.
پانویسها:
-
[1]
زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۴، ص۲۲۳و۲۲۴، بیروت، دار احیاءالتراث العربی؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۱و۲۲، بیروت، دار احیاءالتراث العربی؛
-
[2]
تفسیر کبیر، ج۸، ص۷۲؛
-
[3]
حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۸۴، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق؛
-
[4]
مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۶۹؛
-
[5]
سنن ابنماجه، ج۱، ص۱۵؛
-
[6]
المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۹۶؛
-
[7]
سنن ترمذی، کتاب المناقب، باب مناقب الحسن و الحسین، ج۴، ص۴۹۶، ح۳۷۶۹؛
-
[8]
سنن نسائی، کتاب الخصائص، ج۵، ص۱۴۹، ح۸۵۲۴؛
-
[9]
الصواعق المحرقه، ص۱۱۵؛ صحیح بخاری، ج۲، ص۳۰۶؛ شذرات الذَهَب، ج۱، ص۶۶؛
-
[10]
الصواعق المحرقه، ص۱۱۴؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۱۴؛
-
[11]
مجمع الزوائد، نورالدین علی بن ابیبکر هیثمی، ج۹، ص۱۸۶؛
-
[12]
الصواعق المحرقه، ابنحجر عسقلانی، ص۱۱۴؛ انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۷؛
-
[13]
احمد بن حنبل، مسند احمد، ۳/۲۴۲، بيروت، دار صادر؛ و هیثمی، مجمع الزوائد، ۹/۱۸۷، بيروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق؛
-
[14]
سيوطي، جلالالدين، الدر المنثور، بيروت، دار الفکر، ۱۹۹۳م؛ و ابنکثير، اسماعيل بن عمر، تفسير ابنکثير، ۴/۱۴۳، بيروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق؛ و طبری، محمد بن جرير، تفسير طبري، ۲۵/۱۲۴، بيروت، دارالفکر، ۱۴۰۵ق؛
-
[15]
الصواعق المحرقه، ص۱۱۴؛
-
[16]
تفسیر ابن ابیحاتم، ج۱۰، ص۳۲۸۹؛
-
[17]
تفتازاني، سعدالدين مسعود بن عمر، شرح مقاصد في علم الکلام، ۲/۳۰۷، پاکستان، دارالنعمانیه، اول، ۱۴۰۱ق؛
-
[18]
البدایه و النهایه، ابنکثیر، ج۶، ص۲۳۶؛
- [19] تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، از حافظ جمالالدین ابیالحجّاج یوسف المزنی، ج۶، ص۴۳۲؛ تاریخ الاسلام ذهبی، سال ۶۱ تا ۸۰، ص۱۶، چاپ دارالکتب العلمیه، بیروت.