فاطمه (س)، مدافع ولایت و وصیت
چکیده
اهلبیت، رهبران کاروان فداکاری و شهادت در راه عقیده الهی، همیشه اسوه و بهترین الگو برای رهپویان حقیقت هستند. به همراه علی بن ابیطالب، دخت پیامبر اسلام در صدر این کاروان عظیم الهی بزرگترین فداکاری را در تاریخ اسلام، بلکه در تاریخ ادیان رقم زد.
امت بهسبب توطئهچینیهای مهندسان سقیفۀ بنیساعده از انتصاب الهی سرپیچی کردند و توطئهگران سقیفه که طی چند اقدام جهت دورکردن علی(ع) از مسند خلافت ناکام مانده بودند بعد از وفات پیامبر توانستند بهناحق بر مسند خلافت تکیه زنند.
عمر رهبر این حزب میدانست علیرغم اینکه مسلمانان و صحابه با ابوبکر بیعت کردند، بیعت آنان هیچ مشروعیتی را به خلیفۀ منتخب نمیدهد مگر اینکه علی بن ابیطالب بیعت کرده و بر مشروعیت آنها مهر تأیید بزند! چرایی این مسئله از خلال بررسی مسئلۀ برگزیدهشدن ایشان توسط پیامبر اکرم کاملاً واضح است.
غدیر خم و انتصاب علی و وصیت پیامبر به علی در روزهای آخر عمر و شب وفاتشان همه و همه حجت را بر همگان تمام کرده بود. تنها یاور علی در این مبارزه علیه توطئهگران، فاطمه س بود. در این کارزار طاقتفرسا شناخت مقام ولایت علی ع، عزم زهرا را دوچندان کرده بود. او از زبان پدر خویش شنیده بود که چه بر سر علی خواهد آمد و نشانههای آن، همان شبی بود که عمر میخواست مانع از نوشتهشدن وصیت شود. وصیتی که هم مقام اهلبیت را گوشزد میکرد و هم نسخۀ نجاتبخش امت تا روز قیامت خواهد بود.
لحظات سختی بر فاطمه میگذشت هنگامی که میدید هم به خلیفۀ بلامنازع پیامبر این همه ستم میشود و هم میراث گرانسنگ ولایت دستخوش سیاستهای جاهطلبانۀ عمر و هوادارانش قرار میگیرد.
اولین مدافع ولایت و وصیت هنوز با غم جانگداز فقدان پیامبر اکرم کنار نیامده بود که جیرهخواران ابوبکر و عمر بسیج شدند تا از علی بیعت بگیرند. در خانۀ فاطمه برخی صحابه به نشانۀ اعتراض تحصن کرده بودند. علی و فاطمه دو رهبر این اعتراض بودند. دلخوشی علی تنها به فاطمه بود.
اسلام و امت اسلامی بر سر دو راهی مانده بود؛ از یک طرف علی و از طرف دیگر مهندسان سقیفۀ بنیساعده!
علی خوب میدانست که بهای بیعتنکردن سنگین است و از همه مهمتر هرگونه اقدام وی مسیر تاریخ اسلام و امت را تعیین میکند. سکوت میکند حتی وقتیکه تنها مدافع حریم ولایت، فاطمه زهرا، قربانی این سکوت باشد؛ سکوتی که ضامن بقا و حفظ اسلام میشود.
سلیم بن قیس از عبدالله بن عباس نقل میکند که جابر بن عبدالله کنار وی بوده و حضرت پیامبر به علی فرمودند: ای علی، قریش بر تو خواهند شورید و برای ظلم به تو همدست خواهند شد. اگر یاورانی پیدا کردی با آنها پیکار کن و اگر پیدا نکردی دست بکش و خون خود را حفظ کن که شهادت نصیب تو خواهد شد. خدا قاتل تو را لعنت کند؛ سپس رو به دختر خود کرد و فرمود: تو اولین کسی خواهی بود که به من ملحق میشوی و تو سرور زنان بهشت خواهی بود و بعد از من ظلم زیادی در حق تو روا میشود، تو را میزنند و پهلویت خواهد شکست. خداوند قاتل تو را لعنت کند.» (سلیم بن قیس ص ۴۲۷/طوسی ص۱۹۳)
فاطمه خطبه میخواند؛ خطبهای که سرتاسر بیان حقایق و اتفاقات در آینده بوده است.
خانۀ فاطمه کانون مبارزه مدافعان ولایت و مرکز توجه همگان میشود. ولایت علی ولایتی است که ضامن نجات از گمراهی امت خواهد بود؛ همه علیه او شوریدند و کار به جایی رسید که بیت وحی نیز مورد یورش ناجوانمردانه اصحاب سقیفه قرار گرفت.
این یورش به سه شکل در کتب تاریخ نقل شده است.
گروه اول تنها از تهدید و مجادلۀ عمر و همدستانش با فاطمه زهرا خبر میدهند.
ابنقتیبه دینوری مینویسد: «روزی که ابوبکر از عدهای که از بیعت با او سرپیچی کرده و نزد علی(ع) جمع شده بودند سراغ گرفت، عمر را به دنبال آنها ـکه در خانۀ علی جمع شده بودندـ فرستاد. آنها از خارج شدن از خانه خودداری کردند. در این هنگام عمر دستور داد هیزم حاضر کنند و خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست باید خارج شوید، وگرنه خانه را با اهلش به آتش میکشم. شخصی به عمر گفت: ای اباحفص آیا میدانی در این خانه، فاطمه هست؟! عمر گفت: اگرچه فاطمه در خانه باشد.»
طبری که نسبت به خلفا تعصب خاصی دارد، فقط مینویسد که عمر با جمعیتی در برابر خانه قرار گرفت و گفت: «به خدا قسم من این خانه را میسوزانم، یا اینکه متحصنان برای بیعت، این خانه را ترک گویند.» تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۲۰، ط دائرةالمعارف.
ولی ابنقتیبه دینوری، کمی پرده را بالا زده و میگوید:
«خلیفه نهتنها این جمله را گفت، بلکه دستور داد در اطراف خانه هیزم جمع کنند و افزود:به خدایی که جان عمر در دست اوست یا باید خانه را ترک کنید یا اینکه خانه را آتش زده و میسوزانم. وقتی به او گفته شد دخت گرامی پیامبر، حضرت فاطمه زهرا در خانه هست، گفت: باشد.» (الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۲، شرح حدیدی، ج۱، ص۳۴، اعلامالنساء، ج۳، ص۲۰۵)
گروه دوم: تهدید و سوزاندن خانه وحی
عطيّه در کتاب الامامة و الخلافة، ص۲۷۶ و۲۷۷ چنين مینویسد: «إنّ أبابکر بَعْدَ ما أَخَذَ الْبَيْعَةَ لِنَفْسِهِ مِنَ النّاسِ بِالإرْهابِ وَ السَّيْفِ وَ الْقُوَّةِ أرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذاً وَ جَماعَةً إلى دارِ عَلىّ وَ فاطِمَةَ(عليهما السلام) وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلى دارِ فاطِمَةَ وَ أَحْرَق بابَ الدّارِ...» «هنگامى که ابوبکر با تهديد و شمشير و زور از مردم بيعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتى را بهسوی خانه على و فاطمه(علیهماالسلام) فرستاد. عمر هيزم جمع کرد و درب خانه را آتش زد.»
گروه سوم که قلم از ذکر آن شرم دارد.
بیت وحی که جبرئیل بدون اذن اهلش وارد نمیشد و قرآن میفرماید:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ) مورد یورش ناجوانمردانه برخی صحابۀ پیامبر واقع شد. خانهای که از مقام و منزلت خاصی برخوردار است؛ خانهای که در آن خداوند پرستش میشود: «فی بیوت اذن الله ان ترفع ویذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والآصال » (نور ۳۶)؛ «در خانههایی که خداوند اجازه داده است که دیوارهای آن را بالا برند و نام خدا در آنها برده شود و صبح و شام در آنها تسبیح او میگویند.
سلیم بن قیس هلالی که از یاران مخلص امیر مؤمنان علیهالسلام است روایت میکند:
«عمر آتش طلبید و آن را بر درب خانه شعلهور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا علیهاالسّلام بهطرف عمر آمد و فریاد زد:یا ابتاه، یا رسولاللَّه! عمر شمشیر را در حالی که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوی فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد:یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی حضرت زد.» (کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568)
مسعودی در قسمتی از کتاب اثباتالوصیة ذکر کرده است:
«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا.» «پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیهالسلام رو کرده و هجوم بردند و خانۀ آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیدۀ زنان عالم زدند؛ چنان که محسن را سقط نمود.» (اثبات الوصیة، (چاپ بیروت) ص153 و در برخی چاپها ص 23 و 24)
برخی روایات حاکی از این هستند که تنها تهدیدی صورت گرفت و لاغیر. گروهی دیگر از شکستهشدن درب و سوزاندن خبر میدهند؛ و گروه سومِ روایات، سخن از شکستهشدن درب، ضربهزدن به پهلوی فاطمه زهرا و سقطجنین به میان میآورند که این ضربوشتم باعث شهادت حضرت زهرای اطهر شد.
صفدی یکی از علمای اهل سنت میگوید:
«اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها.» «بهراستی عمر آنچنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود.» (لوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347؛ سفینةالبحار، شیخ عباس قمی، ج2، ص292)
ادله بیشتر از آن است که در حوصلۀ این مقاله بگنجد. کوتاه سخن اینکه اهلبیتی که قرآن به پیروی از آنها دستور داده و پیروی و اطاعت از آنها تنها راه نجات امت از گمراهی و ضلالت است، پیشبینی قرآن متأسفانه واقع شد و بعد از فوت پیامبر، امت اسلامی عملاً علیه مبانی و تعالیم اسلام انقلاب کردند و در این میان، اهلبیت و یارانشان، هزینۀ سنگین دفاع از دعوت پیامبر و تعالیم آسمانی آن حضرت را که نتیجۀ ۲۳ سال کارزار و فداکاری و جانفشانی ایشان و اصحاب پاکشان بود، پرداختند.
خطبۀ فدکیه خطبهای در امتداد تعالیم رسول اکرم و همردیف روشنگریهای علی ع بود.
افشاگری و روشنگری و خبر از آیندۀ تاریک و خطرناک امت بهدلیل دوری از علی و قرآن یکی از محورهای این خطبۀ گرانسنگ است.
حضرت زهرا میفرماید:
«و جعل طاعتنا نظاماً للملة وامامتنا امانا من الفرقه»(دلائلالامامة، ص 33)
«خداوند اطاعت ما را نظام و سامانی برای آیین اسلام و امامت ما را امانی از تفرقه و اختلاف قرار داده است.»
از نگاه ایشان، امامت محور اصلی برای جلوگیری از انحراف تلقی میشود. حال اگر به یگانهترین شاخص عدالت و امنیت جفا شود، امت باید منتظر طوفانهای سهمگین اختلافات و تفرقهها و جنگها و نابسامانیها باشد که بنیان جامعه را از هم خواهد پاشید.
با این طرز نگاه، فاطمه دخت پیامبر به میدان جهاد با کلمه آمد که از هزار بار شمشیرزدن در میدان مبارزه کارسازتر بود.