راههای ارتباط با امام
چکیده
در این قسمت میخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که: بر فرضِ گمراهی و خیانتِ واسطهها یا از دسترس خارجشدنِ واسطههای مجازی، راهِ اطلاع از آن و یا راهِ شناختِ معصوم، در صورتی که در همین هنگام ظهور کند، چیست؟
در ابتدا باید گفت: شخصی که هیچگاه مردم را به گمراهی وارد نمیکند و از هدایت خارج نمیسازد، همان معصومی است که بر او نص شده است؛ زیرا عصمت امری باطنی است و خداست که به باطنِ اشخاص آگاه است. همچنانکه سید احمدالحسن در تفسیرِ آیهٔ اکمالِ دین میفرماید: در هر زمان حجتی وجود دارد که بر او نص شده است و وظیفهٔ مردم، تبعیت از اوست. اما اگر بهخاطرِ وجودِ مانعی، حجتِ خداوند غایب شود، در این صورت از طریقِ سفیرانی با مردم در ارتباط خواهد بود؛ خلیفهٔ خدا با نصِّ خود بر این سفرا، اعتمادِ خود به آنان را آشکار میسازد و این نص، بهواسطهٔ شهادتِ عموم مؤمنین به مردم میرسد. همچنین حجتِ خدا، عاصم و بازدارندهٔ نوابِ خود از گناه، گمراهی، خطا و خیانت است و بر عملِ آنان نظارت و اشرافِ کامل دارد.
گاه این ثقات، بهخاطرِ اخلاصِ بالا، به روحالقدس میرسند و مُسَدَّد میشوند (ر.ک: کتاب متشابهات و نبوت خاتمه)؛ امّا احتمال خطا و خیانت از سویِ آنان وجود دارد و همین مسئله موجبِ سؤال است که: اگر اشتباه یا خیانت کردند، از کجا بفهمیم دیگر موردِ اعتمادِ امام نیستند—در حالیکه آنان واسطهٔ اماماند و نیز ابزارهای مجازیِ ارتباطی با ایشان هم از طریقِ همین واسطهٔ حقیقی ثابت شده بودند؟
پاسخ به این سؤال و شبهه، روشن است: ما از طریق نصِّ خودِ ایشان، به مکتب—که راهِ ارتباطیِ اصلی با امام احمدالحسن(ع) است—ایمان آوردیم و این نص، از طریق شهادتِ عمومِ مؤمنین بیان شده است؛ یعنی شاهدانی بر نصِّ امام(ع) وجود داشتند تا ما به یقین برسیم؛ شاهدانی که بهشکلِ متواتر این نصوصِ توثیقی را بیان کردهاند.
(چنانکه گفته شد، نصِّ متواتر قطعی است و تواتر وزنهٔ قیاسیِ عقل است و حجیتِ آن از عقل و بداهتِ عقل استنباط میشود.) در مقابل، راهِ اطلاع از خیانتِ واسطهها نیز، نصِّ خودِ ایشان خواهد بود که از طریقِ مؤمنینی که شاهدِ نصِّ توثیقی بودند، به مردم میرسد. بدیهی است که استدلالِ هر فرد یا افرادی بر خیانتِ این واسطهها بدونِ همراه داشتنِ نصِّ خودِ امام احمدالحسن(ع)، استدلالی واهی و احتجاج به شک است.
اهمیتِ نقشِ شهود: حتی نص و وصیتِ خلفای خداوند به حجتهای بعدی نیز از طریقِ شاهدها به دیگران میرسد؛ پس نقشِ این شاهدان، اساسی است و کسی نمیتواند نقشِ آنان را در نقلِ این نصوص -چه در شناختِ حجتِ خدا و چه در شناختِ واسطههای حجتِ خدا- انکار کند. بنابراین، در صورتِ وقوعِ خیانت، این شهود ما را مطلع میسازند و راهِ اطلاع از خیانتِ واسطهها و نواب، و نیز شناساییِ امام(ع) در صورتی که در این حین ظاهر شوند، همین شهود هستند.
در این میان، برخی اشکال میکنند که: مگر راهِ شناختِ حجت (قانونِ معرفتِ حجت) نص (نصِ الهی که همان رؤیاست و نص و وصیتِ حجتِ سابق) و علم و دعوت به حاکمیتِ خداوند نیست؟ پس چرا شما واسطهها و شهود را راهِ شناختِ حجت میدانید؟!
پاسخ: «قانونِ معرفتِ حجت» (رؤیا، وصیت، علم و دعوت)، فقط برای تشخیصِ مصداقِ خلیفةالله در هر زمان است؛ وقتی گفته میشود تشخیصِ مصداق، یعنی بفهمیم «مصداقِ احمدِ مذکور در وصیتِ رسول خدا»، همین شخص است که نامش احمد است و نامِ پدرش اسماعیل، در دانشکدهٔ مهندسیِ بصره تحصیل کرده و … (صفاتِ ظاهری و شخصیتی). پس از تعیینِ مصداق، اگر آن شخص غایب شود، برای شناساییِ چهره و شخصیتِ حقیقیِ او پس از غیبت، دیگر از رؤیا استفاده نمیشود؛ بلکه از همان معتمدین و شهودی بهره میبریم که پیشتر گفته شد—افرادی که احمدالحسن را دیده و میشناسند، قابلِ اعتمادند و دلیلی بر خیانت و همدستی آنان در دروغگویی وجود ندارد.
دربارهٔ غیبتِ امام عصر(ع) نیز چنین است: امام عصر(ع) یکبار—هزار و اندی سال پیش—به خلافت رسید و به وصیت احتجاج کرد و بدینوسیله مصداقِ وصیِّ امام عسکری(ع) مشخص شد. پس از غیبت، هنگامِ بازگشت، او و چهرهاش با وصیت و قانونِ معرفتِ حجت شناخته نمیشود، بلکه با مولایی شناخته میشود که طبق روایت با او در ارتباط است؛ همان یمانی که در روایت آمده: «یَدعو إلی صاحبکم». بنابراین، اگر حجتی از حجتهای خداوند، پس از احتجاج به وصیت و تعیینِ مصداق، به غیبت رفت، هنگامِ بازگشت، با شهود و نمایندگانش—که او را دیده و میشناسند—شناخته میشود؛ پس امام مهدی(ع) از طریقِ یمانی و یمانی از طریقِ نمایندگان و شهودِ او شناخته میشود.
به بیان دیگر، وصیت و بهطورِ کلی «قانونِ معرفتِ حجت»، برای تطبیق میان شخصیتِ مذکور در وصیت و مصداقِ بیرونیِ او است، نه برای شناختنِ شخصیتِ حقیقی پس از تعیینِ مصداق؛ و این دو نکتهٔ مهم نباید با هم خلط شوند. همچنین حکمت و رحمتِ خدا اقتضا میکند مؤمنان به گمراهی نیفتند؛ مادامیکه در میانشان قابلیت موجود است یا خدا قصدِ اتمامِ حجت دارد. راههای قطعیِ دیگری نیز هست که در صورتِ نیاز، خدا برای حجتش قرار میدهد. در هر صورت باید دانست که خدا هرگز قصدِ گمراهیِ امت را ندارد و هدفِ او هدایتِ مردم است.
وَالحمدُ لِلّه.