دعوتی غریبانه برای پدر
نگاهی گذرا به برخی از دلایل دعوت سید احمد الحسن
چکیده
مقدمه
میگویند: او تحت تعلیم انگلیس و اسرائیل بوده؛ صهیونیستی یا وهابی است؛ داعشی است؛ با دستگاه جاسوسی عراق مرتبط است؛ به امام حسین (ع) توهین کرده؛ علی (ع) را در خسران میداند؛ گفته است من خودِ امام مهدیام؛ وحدت شیعه و سنی را از بین برده است و در نهایت هدفی ندارد جز از بین بردن تشیع. در این میان برق درخشش دلارها پیروانش را کور کرده و او را همچون خدا میپرستند.
از این عقیده برای مردم هیولایی ترسناک میسازند و با به گردش درآوردن آسیاب دروغهایشان آنان را از ترس اینکه مبادا همان ذره ایمانی را که دارند بر باد دهند، به غفلت کشانده و وارد درۀ عمیق تاریکی میکنند. میگویم تاریکی چون نور را از مردم میگیرند. مثل برخی از مادران درماندهای رفتار میکنند که فرزندانشان را از «لولو» میترسانند؛ لولویی که حداقل ما دهۀ شصتیها هیچوقت آن را ندیدیم، اما همیشه در دوران کودکی، بخشی از ذهن ما را به خود مشغول کرده بود که مبادا بیاید و ما را ببرد! ترسناک است ولی حقیقی نیست. رفتار این جماعت هم همینگونه است؛ کاملاً ناپخته و غیرمنطقی و از سر درمانگی و فلاکت، با بازی کردن با الفاظ میخواهند مردم را از حقیقتی روشن دور سازند.
در این مجال مختصر قصد داریم به ادعای سید احمدالحسن بپردازیم و به اختصار دلایلش را بررسی کنیم و ببینیم آیا آنچه در نبردهای ناجوانمردانه با کلمات ترسناکِ غیرواقعی بر او هجمه وارد کردهاند درست است یا سرابی است که فرد را از واقعیت دور میکند و مانع رسیدن او به گواراییِ حقیقت میشود.
«حقیقت تنها چیزی است که شایستگی دارد بهخاطرش زندگی و در راه آن فداکاری کرد.» [1]
دعوتی با ادعایی مشخص
میخواهم از دعوت سید احمدالحسن بگویم؛ دعوتی با ادعایی مشخص. صاحبش گفته است:
«من وصی و فرستادۀ امام مهدی (ع) هستم... به نام امام مهدی (ع) بهسوی شما آمدهام، و خواستۀ خویش را دنبال نمیکنم، بلکه خواستۀ کسی را خواستارم که مرا فرستاده است... پدرانم ائمه (ع) اسم و نسب و صفات و مسکن مرا ذکر کردند.»[2]
بنابراین ادعای سید احمدالحسن مشخص است. پس بهجای نبردهای ناجوانمردانه و تهمت و افترا و دروغ و سخنان پوچ و توخالی که درونمایهای ندارند، باید پرسید: آیا او برای ادعاهایش دلیلی ارائه کرده است؟ پاسخ آری است. بله او با دلایلی آمده که در هیچکس جز صاحبش جمع نخواهد شد. با قانون ثابت قرآنی آمده که هر رسولی با خود داشته و محل تمایزش با سایر مدعیان دروغین بوده است. او را رسول ختمیمرتبت محمد مصطفی (ص) در وصیت مبارکش معرفی کرده همانگونه که علی (ع) و سایر ائمه (ع) را معرفی کرده است. او صاحب علم الهی است؛ علمی که از امام مهدی (ع) در او به ودیعه گذاشته شده و دیگران محال است از آن بهرهای داشته باشند. او خواستار «حاکمیت خدا» بر زمین است؛ حاکمیتی که هدف همۀ انبیا و اوصیای الهی بوده است و برپاییاش یعنی نشر توحید و پرستش خدا در زمین؛ زیرا خداوند بهوسیلۀ مهدی دین خود را پیروز میگرداند و دولت خود را آشکار میسازد و از دشمنان خویش انتقام میگیرد؛ پس او عبادت خواهد شد، چه از روی میل و رغبت و چه با اکراه؛ و این امر در سایهسار حکومت امام مهدی (ع) و فرزندانش (مهدیین (ع)) محقق خواهد شد.
روشنتر از آفتاب
خداوند متعال در ثقل گرانبهای قرآن، نشانیِ راه را برای اهل هدایت ترسیم میکند؛ آنجا که میفرماید:
«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» [3] (و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند: آيا در زمین كسى را مىگمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حالآنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مىكنيم و به تقديست مىپردازيم. فرمود: من چيزى مىدانم كه شما نمیدانید).
خدای بیهمتا بهصراحت میگوید: «من خود در زمین خلیفه تعیین میکنم.» چه بیانصاف شدهایم که حق تعیین جانشین را از مالکِ مُلک گرفتیم و خشنود شدیم به انتخاب کسانی که دورترین افراد از خدا و انتخابش هستند.
(... إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً...) از این کلامِ وحی بهراحتی گذر نکنیم. او خود جانشینانش را منصوب میکند؛ چگونه؟ بهطور مشخص برای اولین خلیفهاش آدم (ع) در حضور ملائکه او را معرفی میکند (بر او نص میکند؛ نصی مستقیم) تاجاییکه ملائکه اعتراض کرده و خود را برتر میبینند و خداوند به آنان تلنگر میزند: «آنچه من میدانم شما نمیدانید». آنهنگام علم اسماء را در آدم به ودیعه میگذارد «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» [4]. آدمی که بر صورت خدا سرشته شد. [5] یعنی خداوند سبحان به انسان این قابلیت را داده است که بتواند اسماء الله را حمل کند و جلوهای از خدا شود و حتی اسماء در او تجلی یابند تا او به مقام وجه الله و خلیفةالله در زمین نائل آید.
(قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ* وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ) [6] (فرمود: اى آدم ايشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم] ايشان را از اسماءشان خبر داد فرمود: آيا به شما نگفتم كه من نهفتۀ آسمانها و زمين را مىدانم و آنچه را آشكار و پنهان مىداشتيد مىدانم* چون فرشتگان را فرموديم براى آدم سجده كنيد پس بهجز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد [همه] به سجده در افتادند).
آدم (ع) به دستور خداوند، ملائکه را از آنچه نمیدانستند مطلع کرد و آنان دانستند او از آنان برتر است و با فرمان خداوند همگی بهجز ابلیسِ متکبر، بر او سجده کردند. این سجدهگزاری بر آدم (ع) بهمعنای تسلیم امر خدا در خصوص انتخاب خلیفه بود؛ اینکه خدا با پذیرفتن خلیفهاش پرستش میشود.
این سه رکن جهت تنصیب خلیفۀ الهی توسط حکیم مطلق صادر شد: (معرفی خلیفه از جانب خدا، اعلم بودنش و امر به اطاعت از او). ما به این سه رکن میگوییم: ارکان شناخت خلیفۀ خدا یا قانون شناخت حجت الهی یا روش امامشناسی.
آدم (ع) با نص و معرفی مستقیم خداوند خلیفه شد و انبیا و اوصیای بعد از او با نص و معرفینامه یا وصیت انبیای پیش از خود معرفی میشوند و آنکه صاحب وصیت باشد، دو رکن بعد هم از آنِ او خواهد بود.
(وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ) [7] (پیغمبرشان [سموئیل] به آنها گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما برانگیخت. گفتند که از کجا او را بر ما بزرگی و شاهی رواست در صورتی که ما به پادشاهی شایستهتر از اوییم و او را مال فراوان نیست. رسول گفت: خداوند او را برگزیده و در دانش و توانایی و قوت جسم فزونی بخشیده، و خدا ملک خود را به هر که خواهد بخشد، که خدا به حقیقت توانگر و داناست).
در روایات محمد و آلمحمد (ص) هم به این ارکان اشاره شده؛ زیرا این امر سنتی است از جانب خدای متعال که در آن تغییر و تبدیلی نخواهی یافت؛ روایاتی همچون:
«عبدالاعلی گوید: به امام صادق (ع) گفتم: چه حجتی [دلیلی] بر مدعی صاحب این امر است؟ فرمود: از حلال و حرام سؤال شود؛ سپس بهسوی من آمد و فرمود: سه حجت [نشانه] است که هرگز در غیر از صاحب این امر جمع نخواهد شد؛ او نزدیکترينِ مردم به کسی است که قبل از اوست، سلاح نزد اوست و صاحب وصیت آشکار است.» [8]
«امام صادق (ع) فرمود: «... صاحب این امر با سه خصلت شناخته میشود که در کسی غیر از او نیست: او سزاوارترین مردم به نفر پیش از خود است، و او وصی اوست، و سلاح رسول خدا و وصیت ایشان نزد اوست، و اینها نزد من است و در آن اختلافی نیست... .» [9]
روایت سومی را میآورم که قوت قلبم بود در روزهای شک و تردید. شاید این حدیث سبب شود نوری در قلب شما هم شروع به تلألؤ کند و درخشش شبهه را از قلبت بزداید:
«امام باقر (ع) فرمود: ... هرچیزی برای شما ایجاد اشکال یا شبهه کند عهد و پرچم و سلاح پیامبر خدا (ص) جای هیچگونه شبهه و اشکال برایتان باقی نمیگذارد ... برحذر باشید از کسانی که خود را به دروغ به آلمحمد (ع) نسبت میدهند که همانا برای آلمحمد و علی (ع) پرچمی است و برای دیگران پرچمها؛ پس در جای خودت ثابت باش و ابداً از هیچکسی تبعیت نکن تا مردی از فرزندان حسین (ع) را ببینی که با او عهد پیامبر خدا (ص)، پرچم او و سلاحش باشد.»[10]
منظور از «عهد رسول خدا (ص)» همان وصیت مبارک ایشان است همانگونه که امام صادق (ع) فرمود:
«آیا فکر میکنید فردی از ما که وصیت میکند، به هر شخصی که خودش دوست دارد وصیت میکند؟! به خدا قسم نه! این عهدی است از خدا و پیامبرش (ص)، تا اینکه امر به صاحبش برسد.» [11]
حال، به نظر شما مدعی دروغین میتواند همراه همان دلایل و مستنداتی بیاید که مخصوص شناخت صاحب حق است؟ درحالیکه خود پیامبر (ص) دربارۀ وصیتش، کلماتی طلایی را به کار میبرد که در هیچکدام از روایتهای صادره از ایشان نمیبینیم. ایشان (ص) وصیت خویش را «نوشتار بازدارنده از گمراهی تا روز قیامت» [12] معرفی میکند. یعنی ضمانت میدهد که دستاویز نجات امت از فتنهها همین وصیت است؛ وصیتی که مورد خشم عمر و فرقۀ تبهکارش بود؛ تاجاییکه همهمه به راه انداخت [13] تا مبادا آنچه در غدیر بهصورت شفاهی از زیر گوشهایش رد شده بود، حالا مکتوب شود و نهتنها نام علی (ع) که نام همۀ اوصیای رسول خدا (ص) در آن ثبت شود! او تلاش خود را کرد، اما وقتی قرار است نوشتهای حافظ و ضامن امت از گمراهی شود، همهچیز آنگونه رقم میخورد که خدای رحمان و رسولش میخواهند و این نوشتار در شب وفات حضرت ختمیمرتبت محمد مصطفی (ص) رسول مکرم اسلام در حضور برترین شاهدان (سلمان، مقداد و اباذر) مکتوب شد تا امروز چراغ روشنی باشد در تاریکیهایی که پیشروی امت مسلمان قرار دادهاند. و در این نوشتۀ تضمین شده نام مهدی اول «احمد» میدرخشد؛ او که اولین مؤمنان و مقربان است [14] و با همین توصیف باید پیش از ظهور پدرش بیاید (فرمایش پیامبر (ص) در پایان وصیت مبارکش (هو اول المؤمنین) دلالت بر این دارد که وی (احمد) پیش از قیام امام مهدی (ع) حاضر است وگرنه صفت اولین مؤمنان بر او صدق نمیکند)؛ او که زمینهساز ظهور پدرش است؛[15] او که از ذریۀ مهدی (ع) و حسین (ع) است؛[16] او که شمشیر را هشت ماه بر دوش خود حمل میکند؛[17] او که امیر «جیش الغضب، لشکر خشم» است؛[18] او که در بین رکن و مقام بیعت میگیرد برای پدر و یاران پدرش را جمع و تربیت میکند؛ [19] او که اولین قائم اهلبیت (در زمان ظهور) است که با سختیها مواجه میشود و انکارش میکنند؛[20] او که قائم مخفی است؛ [21] او که از «مُدینه بصره» است؛ [22] او که امام مردم است؛ [23] و... .
اینها را من نمیگویم؛ همهاش از اهلبیت عصمت و طهارت است و البته بیش از اینهاست.
در بخشی از حدیث وصیت پیامبر (ص) نوشتۀ بازدارنده از گمراهی میخوانیم:
رسولالله (ص) در شب وفات خویش به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «ای ابا الحسن، صحیفه و دواتی برای من بیاور و رسولالله (ص) وصیت خویش را املا کردند و (امیرالمؤمنین (ع) آن را نوشتند) تا به اینجا رسیدند که فرمودند:
ای علی، بعد از من دوازده امام و بعد از آنان دوازده مهدی است و تو ای علی اولین دوازده امامی... و اینها دوازده اماماند، سپس بعد از ایشان دوازده مهدی است. هنگامی که زمان وفاتش رسید، آن (خلافت) را به فرزندش اول مقربین تسلیم کند که سه نام دارد، نامی هم نام من و نام پدرم و آن عبدالله و احمد است و نام سومش مهدی است و او اولین مؤمنان است.» (شایان ذکر است تنها به ذکر بخشی از وصیت بهعنوان شاهد مثال بسنده کردیم. جهت اطلاع بیشتر از این وصیت مبارک به کتاب الغیبة شیخ طوسی ص 300 مراجعه کنید).
سید احمدالحسن میگوید:
«این وصیتی است که محمد رسولالله (ص) آن را در شب وفاتش نوشته است و از هزاران سال پیش در کتابها موجود است. هرکسی میتواند آن را بخواند و از آن آگاه شود، ولی برای افراد باطل ادعای آن امکان نداشته است با اینکه تعداد آنها زیاد است. خداوند هر مدعی دروغگویی را از [ادعای به] وصیت بازداشته است؛ با اینکه تعداد زیادی مدعی پیامبری، امامت و مهدویت بودند، ولی هرگز برای آنها چنین امکانی وجود نداشت که حجاب خدا بر این وصیت را از بین ببرند و به وصیت ادعا کنند. این واقعیت مطلبی را که پیشتر گفتم تأکید میکند؛ اینکه توصیف این نوشتار به اینکه در ذات خودش بازدارنده از گمراهی است، به این معناست که فردی غیر از صاحب آن نمیتواند آن را ادعا کند؛ فردی که محمد رسول[الله] (ص) آن را ذکر کرده است؛ در نتیجه هر فردی ادعای وصیت کند، راستگو و صاحب آن است.
این مطلب بهعنوان دلیلی کامل و حجتی بر حقانیت این دعوت کافی است. هر فردی طالب حق است و میخواهد حق بودن این دعوت را بشناسد وصیت برای او کافی است؛ و اینکه من ادعا کردم که در آن ذکر شدم! دلایل بسیار دیگری نیز وجود دارد؛ مانند: علم به دین خدا و حقایق آفرینش و اِنفراد و تَک بودن در برافراشتن پرچم «البیعة لله» (بیعت فقط از آن خداست) و نیز نص مستقیم از جانب خداوند، با وحی به بندگان در رؤیا [24] و سایر راههای شهادت خدا نزد مردم برای خلفای الهی در زمین، همانگونه که فرشتگان به خلافت آدم (ع) بهواسطۀ وحی شهادت دادند. خداوند برای بسیاری از مردمِ جُدای از هم بهگونهای که همدستی آنها بر دروغ محال است، شهادت داده که احمدالحسن حق و خلیفۀ خدا در زمینش است.» [25]
همانگونه که حضرت عیسی (ع) برای معرفی خود به مردم به نص (وصیت) اوصیای پیش از خود احتجاج میکند (باوجود اینکه بلافاصله بعد از آنها نبود) و محمد (ص) به نص عیسی (ع) [26]، سید احمدالحسن نیز با یگانه وصیت رسولالله (ص) نزد مردم آمده است. آیا ادعای عیسی (ع) و محمد (ص) به نص اوصیای پیش از خود را باطل میدانید؟!
آری، نام سید احمدالحسن در این وصیت مقدس همچون نام مبارک علی بن ابیطالب و فرزندان طاهرش (ع) چشمنواز و درخشنده است؛ وصیتی که تضمینی است از جانب رحمة للعالمین محمد مصطفی (ص) و دستاویزی است معتبر برای کسانی که به آن تمسک جسته و خواهان هدایت در گردباد بلایا و فتنههای آخرالزمانیاند؛ وصیتی که برای صاحبش حفظ شد تا امروز جولان مخالفان و معاندان دعوت حق کاری از پیش نبرد.
سخن پایانی
امروز صاحب این وصیت در میان ماست و ما را به پدرش امام مهدی (ع) فرامیخواند و خواستهاش خواستۀ اوست که در مسیر ارادۀ خدا جاری است. مبادا باوجود دهها دلیل که روشنتر از خورشیدِ وسط ظهر است از او روی برگردانیم؟ مبادا همچون منتظرانِ گذشته طردش کنیم؟! مبادا همچون مسلم حسین (ع) رهایش کنیم؟! او آمده است برای زمینهسازی ظهور؛ برای پرورش ارواح مؤمنان و ارتقای آنان به غنای روحی و معرفتی؛ برای عدالت، آزادی، زنان و... .
مگر به انتظار ظهور مهدی فاطمه (س) ندبهها سر ندادید که مهدی بیا؟! حالا او جگرگوشهاش را با دلایل فراوان بهسمت شما فرستاده است. به رسم ادب در ساحت مقدسش سر به زیر افکنیم و گواهی بر حق باشیم تا در روز رستاخیز، برای لحظهای لبخند مادرش زهرا (س) نصیبمان شود.
سخن را با کلامی از این فرستادۀ مظلوم به پایان میرسانم:
«من نزد آنها آمدم درحالیکه نامم شبیه نام رسولالله(ص) (احمد) است و نام پدرم شبیه نام پدر رسولالله (اسماعیل) است همانطور که در روایات به آن اشاره شده است [27] و رسول (الله) (ص) فرمود: «من فرزند دو قربانی هستم، عبدالله و اسماعیل». [28]
برای شما نص تشخیصی آوردم که به این خصوصیت وصف شده است: بازدارنده از گمراهی برای کسی که به آن تمسک جوید. با علم آمدم، و منفرد و تَک بودن در برافراشتن پرچم «البیعةلله».
ای امت محمد(ص)! از خدا بترسید و به حق اعتراف کنید و از خلیفۀ خدا مهدی تبعیت کنید؛ همان فردی که رسولالله(ص) شما را به یاری او فراخوانده است هرچند سینهخیز روی برف (و یخها). به وصیت یگانۀ پیامبرتان ایمان آورید تا در دنیا و آخرت نجات پیدا کنید.» [29]
پانویسها:
-
[1]
دکتر شیخ ناظم عقیلی، پیام صفحۀ توییتر (ایکس فعلی)، 2 دسامبر 2020 م: https://tinyurl.com/y3brxqun
-
[2]
سید احمدالحسن، خطبۀ نصیحتی به طلاب، ۸ ربیعالثانی ۱۴۲۶ ه.ق.
-
[3]
قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۳۰.
-
[4]
قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۳۱.
-
[5]
«۲۶ و خداوند گفت: انسان را بر صورت خودمان بسازیم، شبیه خودمان ۲۷ پس خداوند انسان را بر صورت خودش آفرید...» (عهد قدیم، سفر پیدایش، باب 1، 27).
-
[6]
قرآن کریم، سوره بقره، آیات ۳۳ و ۳۴.
-
[7]
قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۲۴۷.
-
[8]
الكافي: ج 1، ص 284؛ الخصال: ص 117؛ بحارالانوار: ج 25، ص 138.
-
[9]
الكافی، ج 1، ص 428.
-
[10]
تفسیر العیاشی: ج 1، ص 64؛ بحارالأنوار: ج 52، ص 222؛ إلزام الناصب: ج 2، ص 96.
-
[11]
الكافی، ج 1، ص 277 و 278.
-
[12]
از سلیم بن قیس هلالی از امام علی (ع) فرمود: به طلحه گفتم آیا شهادت میدهی وقتی رسول خدا دستور به آوردن صحیفه برای نوشتن داد؛ تا اینکه امت بعد آن هرگز گمراه نشوند، دوستت [عمر] گفت: همانا نبی خدا بیهودهگویی میکند. پس رسول خدا (ص) خشمگین شد؛ طلحه گفت: شهادت میدهم.» (سلیم بن قیس هلالی، ص 211).
-
[13]
همان.
-
[14]
ر.ک: شیخ طوسی، الغیبة، ص 150 نسخۀ عربی و ص 300 نسخۀ فارسی.
-
[15]
امام صادق (ع): «زمانی كه پرچم حق ظاهر شود، تمام مردم در شرق و غرب جهان آن را نفرين مىكنند، آيا میدانى چرا؟ عرض كردم: خير. فرمود: به این دلیل که شخصى از اهلبيت امام (ع)، قبل از امام بهسوی مردم میآید.» (نعمانی، الغیبة: ص 298).
-
[16]
امام صادق (ع): «همانا از ما بعد از قائم (ع) دوازده مهدی از نسل حسين (ع) است.» (منتخب الأنوار المضيئة: ص ۳۵۴-۳۵۳؛ مختصر بصائر الدرجات: ص ۴۹؛ بحار الأنوار: ج ۵۳، ص ۱۴۸).
-
[17]
صدوق روایت میکند: «به امام حسین بن علی (ع) عرض کردم: شما صاحب این امر هستید؟ فرمودند: خیر. اما صاحب امر راندهشدۀ فراری است که خونخواه پدرش است و به [نام] عمویش کنیه دارد که بهمدت هشت ماه شمشیر را بر دوش خود حمل میکند.» (شیخ صدوق، کمالالدین و تمامالنعمه: ص 318).
-
[18]
از امام علی (ع) دربارۀ جیش غضب (لشکر خشم) سؤال شد. امام (ع) فرمود: آنها قومی هستند که در آخرالزمان میآیند، مانند ابرهای پاییزی جمع میشوند، یک نفر و دو نفر و سه نفر تا نه نفر، از هر قبیله. به خدا قسم که امیر آنها را با اسمش میشناسم و اینکه در چه مکانهایی میجنگند. سپس برخاست و فرمود: باقر است (شکافنده است)، باقر است، باقر است. او شخصی از فرزندان من است. احادیث را میشکافد چه شکافتنی. (النعماني، الغیبة: ص ۳۲۵؛ مجلسی، بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۴۷).
-
[19]
حذیفة بن یمان گوید: «شنیدم رسول خدا (ص) در ذکر مهدی (ع) میفرمودند: با او بیعت میشود بین رکن و مقام و اسمش احمد و عبدالله و مهدی است پس این سه اسامی او هستند.» (طوسي، الغيبة للحجة النص: ص 454–470؛ مجلسی، بحارالانوار: ج ۵۲، ص 291). محمد باقر (ع) فرمود: «در کوفه مردی میآید از فرزندان حسین (ع) که برای پدرش دعوت میکند؛ سپس سفیانی لشکرش را ارسال میکند.» (في بعض ما ورد في السفياني في سنة الظهور: مركز المصطفى: عن كتاب الفتن لابي نعيم: ج 1، ص 28).
-
[20]
امام صادق (ع) فرمود: «اولین قائمی که از ما اهلبيت قيام میکند با شما با احاديثی سخن میگويد که طاقت تحمل آن را نداريد پس عليه او خروج میکنيد». (مجلسی، بحارالانوار: ج ۵۲، ص 375؛ شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 3، ص 44).
-
[21]
ر.ک: شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 653.
-
[22]
از امام علی (ع) وارد شده است که فرمودند: «محل تولد مهدی از اهلبیت پیامبر (ص) المدینه است.» (سید بن طاووس، التشریف بالمنن: ص 154).
-
[23]
امام علی (ع): «یا ابا العباس انت امام الناس... ای ابوالعباس، تو امام مردم هستی... .» (علی بن زینالعابدین حائری یزدی، إلزام الناصب، ج 2، ص 198).
-
[24]
انصار امام مهدی (ع) رؤیاهای خود را که خداوند در آنها شهادت داده است، بهصورت صوتی و مکتوب تعریف نمودند، در حالی که آنها جدای از هم و از کشورها و اقوام مختلفی هستند. در سایت رسمی دعوت یمانی بسیاری از این شهادتها موجود است: www.almahdyoon.org
-
[25]
سید احمدالحسن، وصیت مقدس، نوشتار بازدارنده از گمراهی، ص 36–37.
-
[26]
قرآن کریم، سورۀ صف، آیه 6.
-
[27]
حاکم نیشابوری میگوید: «از عبدالله بن مسعود (رض): پیامبر (ص) فرمود: «روزها و شبها نمیگذرد تا اینکه مردی از اهلبیت من به فرمانروایی برسد، نام او شبیه نام من است و نام پدرش شبیه نام پدر من است، زمین را پر از عدل و داد میکند، همانطور که از ظلم و جور پر شده است.» (حاکم نیشابوری، المستدرک: ج 4، ص 442).
-
[28]
شیخ صدوق، خصال: ص 56؛ عيون اخبار الرضا (ع): ج 1، ص 189؛ مستدرك حاكم: ج 2، ص 559؛ نيل الأوطار شوكاني: ج 9، ص 164.
-
[29]
سید احمدالحسن، وصیت مقدس، نوشتار بازدارنده از گمراهی، ص 37–38.