از بن لادن تا جولانی

از بن لادن تا جولانی

بازخوانی مهندسی گروه‌های افراطی و بنیادگرایی در سیاست آمریکا

چکیده

این مقاله با محوریت تحلیل توییت دکتر توفیق مسرور، پژوهشگر برجستۀ هوش مصنوعی و تحلیل‌گر سیاسی عرب، به بازخوانی نقش ایالات متحده در مهندسی گروه‌های افراطی اسلامی از دهۀ ۱۹۸۰ تاکنون می‌پردازد. نویسنده با مرور عملیات‌های اطلاعاتی مستند مانند Operation Cyclone و Timber Sycamore، استدلال می‌کند که ایالات متحده در جهت تحقق منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی خود، از گروه‌های تندرو همچون القاعده، داعش و جبهة النصره استفاده ابزاری کرده است. در ادامه، رابطۀ این سیاست‌ها با پروژه‌های بنیادگرایی مسیحی در داخل آمریکا، ازجمله Project 2025، بررسی می‌شود. مقاله همچنین به تحلیل دیدگاه‌های سید احمد الحسن دربارۀ بنیادگرایی سیاسی ترامپ، نقش صنعت تسلیحات در بحران‌سازی، و نشانه‌های آخرالزمانی در خاورمیانه (مانند پدیدۀ سفیانی) می‌پردازد. این نوشتار ضمن نقد نگاه توطئه‌محور، بر تداوم و هم‌پوشانی بنیادگرایی مذهبی و منافع قدرت‌های جهانی در منطقه تأکید می‌کند.

 

مقدمه

در فضای رسانه‌ای عربی، دانشمندان و تحلیلگران سیاسی بسیاری با دیدگاهی انتقادی به سیاست‌های ایالات متحده در خاورمیانه نگاه می‌کنند. یکی از این دانشمندان و تحلیلگران، دکتر توفیق مسرور است که در توییتی کوتاه اما پربار، به بررسی نقش آمریکا در شکل‌گیری و بازیافت گروه‌های تندرو، از دهۀ ۱۹۸۰ تا امروز پرداخته است.[1]

در این مقاله، نخست شخصیت و رزومۀ علمی دکتر توفیق مسرور، سپس ترجمۀ دقیق این پیام را ارائه می‌کنیم، سپس با رویکردی تحلیلی، صحت و پشتوانه‌های این دیدگاه، و ارتباطش با مسائل آخرالزمانی خاورمیانه را بررسی خواهیم کرد.

 

دکتر توفیق مسرور کیست؟

دکتر توفیق مسرور ازجمله پژوهشگران برجستۀ حوزﮤ ریاضیات کاربردی، مدل‌سازی سیستم‌های پیچیده، و هوش مصنوعی صنعتی است که طی بیش از دو دهه، در بسترهای آکادمیک و صنعتی، به توسعۀ روش‌های تحلیلی و هوشمند در مدیریت عملیات، کنترل بهینه و تحلیل داده‌های بزرگ پرداخته است.

او نه‌تنها در جایگاه یک استاد دانشگاهی و عضو هیئت علمی فعال در مراکش شناخته می‌شود، بلکه در سطح بین‌المللی نیز با مراکز دانشگاهی در فرانسه و کانادا همکاری داشته و در پروژه‌های میان‌رشته‌ای هوش مصنوعی و تصمیم‌سازی صنعتی مشارکت کرده است.

سوابق تحصیلی:

مدرک

دانشگاه

کشور

سال

دکتری در ریاضیات کاربردی و انفورماتیک

École des Ponts ParisTech

فرانسه

۱۹۹۵

DEA (کارشناسی‌ارشد پژوهشی) در مدل‌سازی و محاسبات علمی

دانشگاه پاریس ۶ و École Polytechnique

فرانسه

۱۹۹۲

کارشناسی‌ارشد در ریاضیات کاربردی

دانشگاه محمد پنجم رباط

مراکش

-

 

سمت‌ها و فعالیت‌های دانشگاهی:

- استادتمام در مدرسۀ عالی علوم کاربردی مهندسین (ENSAM – Meknès) وابسته به دانشگاه مولای اسماعیل مراکش

- رئیس گروه پژوهشی IASI (هوش مصنوعی برای علوم مهندسی)

- عضو فعال آزمایشگاه L2M3S (مدل‌سازی ریاضی، شبیه‌سازی و سیستم‌های هوشمند)

- ویراستار علمی در مجلات معتبر بین‌المللی در زمینۀ سیستم‌های هوشمند و هوش مصنوعی صنعتی

- همکاری پژوهشی با Université du Québec à Rimouski  (UQAR) کانادا.

 

حوزه‌های تخصصی پژوهش:

- مدل‌سازی ریاضی سامانه‌های پیچیده (Complex Systems)

- نظریۀ کنترل بهینه و کاربرد آن در صنعت

- هوش مصنوعی برای مدیریت هوشمند عملیات (AI in Smart Operations)

- پیش‌بینی شاخص‌های بهره‌وری در تولید صنعتی (مثل OEE)

- تصمیم‌گیری چندهدفه با الگوریتم‌های یادگیری ماشین.

 

کتاب‌ها و آثار علمی منتشرشده:

Artificial Intelligence and Industrial Applications: Smart Operation Management

ناشر: Springer (سری Advances in Intelligent Systems and Computing)

ویراستار: Dr. Tawfik Masrour et al.

تحقیق و مقدمه: کتاب «وهم الإلحاد؛ آیات الربوبیة فی الکون»، توهّم بی‌خدایی، نشانه‌های پروردگار در هستی، نوشتۀ "احمد الحسن".

 

مقالات پژوهشی منتخب:

در ادامه، برخی از مهم‌ترین مقالات علمی منتشرشده توسط توفیق دکتر مسرور را می‌آوریم:

عنوان مقاله

مجله / کنفرانس

سال

ردیف

Predicting Overall Equipment Effectiveness Using Random Forest Algorithms

International Journal of Artificial Intelligence (IJAI)

2023

1

Arabic Semantic Text Classification Based on Wavelet Spectral Features and CNN

International Journal on Natural Language Computing (IJNLC)

2022

2

Decision Support Model for Smart Maintenance Using Multi-Criteria Decision Analysis

AI4I Conference – IEEE

2021

3

Modeling Energy Consumption in Smart Manufacturing Systems Using Genetic Algorithms

Journal of Manufacturing Science

2020

4

AI-Driven KPI Optimization in Automotive Industry

International Conference on Industrial Engineering and Operations Management (IEOM)

2020

5

(تعدادی از مقالات از پروفایل Google Scholar و انتشارات IJAESCORE و Springer استخراج شده‌اند).

 

همکاری‌های علمی بین‌المللی:

- همکاری فعال با دانشگاه‌های فرانسه، کانادا، تونس و الجزایر در پروژه‌های پژوهشی مشترک

- عضویت در پنل داوری کنفرانس‌های بین‌المللی حوزﮤ AI، سیستم‌های هوشمند، و علوم داده

- مشارکت در پروژه‌های صنعتی با شرکت‌های تولیدی در حوزﮤ خودروسازی و انرژی.

***

با توجه به رزومۀ علمی – پژوهشی او می‌توان گفت که دکتر توفیق مسرور نه‌تنها یک چهرﮤ آکادمیک و علمی برجسته در جهان عرب است، بلکه دیدگاه‌های تحلیلی او دربارﮤ سیاست‌های جهانی، بر پایۀ شناخت عمیق از "الگوهای ریاضی، قدرت و کنترل اطلاعاتی" بنا شده است. ترکیب سواد علمی با تحلیل‌های راهبردی، موجب شده تحلیل‌های او در فضای رسانه‌ای و نخبگانی توجه‌برانگیز باشد.

 

ترجمۀ توییت دکتر توفیق مسرور

«از بن‌لادن تا جولانی ... شرط‌بندی‌ها و ساخته‌های آمریکا!

بیش از ۴۵ سال بهره‌برداری و بازیافت چهره‌ها و گروه‌ها ...

شاید نتوان با قطعیت گفت که سازمان CIA یا MI6 تمام جزئیات این سناریو را نوشته‌اند،

اما الگو واضح است:

از افغانستان ... تا عراق ... تا سوریه ... تا ...

* ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹: عملیات Cyclone

* ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷: عملیات Timber Sycamore

* پروژﮤ ۲۰۲۵: تربیت «وحش آینده»[2]...

  لغو دموکراسی و حرکت به‌سوی «یک حزب دینی واحد» در آمریکا،

  و حذف تمام ادیان دیگر در جهان!»

۱. تاریخچۀ پرورش «وحش‌ها»

دکتر توفیق مسرور معتقد است که آمریکا از دهۀ ۱۹۸۰ تاکنون، با طراحی یا استفاده از گروه‌های تندرو اسلامی، اهداف استراتژیک خود را در مناطقی مانند افغانستان، عراق و سوریه پیش برده است. اشارﮤ او به «بازیافت» چهره‌ها، استعاره‌ای است از استفادﮤ چندباره و تاکتیکی از گروه‌هایی مانند القاعده، داعش و جبهة النصره.

 

۲. عملیات‌های مشابه اطلاعاتی مستند:

دو پروژﮤ خاص در این پیام برجسته می‌شوند:

عملیات طوفان (Operation Cyclone) در سال‌های ۱۹۷۹–۱۹۸۹: یک پروژﮤ رسمی و مستند توسط CIA برای تسلیح مجاهدین افغان علیه حکومت وقت شوروی. این پروژه همان‌طور که می‌دانید به‌سرعت، زمینه‌ساز قدرت‌گیری گروه‌های افراطی مانند طالبان و القاعده شد!

عملیات چوب چنار (Timber Sycamore) در سال‌های ۲۰۱۳–۲۰۱۷: برنامه‌ای نیمه‌محرمانه برای تسلیح و آموزش شورشیان سوری، که بخشی از آن بعدها به جبهة النصره یا داعش رسید. این موضوع از سوی رسانه‌هایی چون نیویورک‌تایمز و الجزیره گزارش شد.

 

۳. پروژﮤ ۲۰۲۵: بنیادگرایی مسیحی در خود آمریکا:

دکتر توفیق مسرور با نگاهی هشدارآمیز به طرحی جدید اشاره می‌کند:

Project 2025، که از سوی نهادهای محافظه‌کار آمریکایی طراحی شده، با هدف بازسازی ساختار دولت فدرال بر مبنای ایدئولوژی مسیحیت انجیلی افراطی.

این پروژه خواستار کاهش دموکراسی لیبرال، حذف نهادهای مستقل، و حتی تأکید بر دین رسمی مسیحی است؛ امری که تحلیلگران آن را نوعی «دگردیسی دینی در ساختار دولت آمریکا» توصیف کرده‌اند.

آیا این تحلیل، در بستر "تئوری توطئه" است؟

شاید اکنون این پرسش اساسی برای بسیاری از مخاطبان مطرح شود:

آیا چنین نگاهی بر شواهد قابل اتکا استوار است، یا صرفاً در قالب یک «تئوری توطئۀ افراطی» قرار می‌گیرد؟

بخش‌های مستند و قابل استناد از تحلیل دکتر توفیق مسرور عبارت‌اند از:

دو پروژﮤ Operation Cyclone و Timber Sycamore که از سوی منابع رسمی و گزارش‌های تحقیقی متعدد تأیید شده‌اند؛

پروژﮤ Project 2025 نیز یک سند واقعی و منتشرشده است که متن کامل آن به‌صورت عمومی در دسترس است؛

رشد گروه‌های افراطی در مناطق جنگ‌زده، در بسیاری موارد با حمایت مستقیم یا غیرمستقیم قدرت‌های بزرگ همراه بوده و الگویی تکرارشونده در تاریخ معاصر است.

با این حال، مرزی ظریف با «تئوری توطئۀ کلاسیک» وجود دارد:

اگر تصور کنیم که تمام این وقایع به‌صورت کاملاً طراحی‌شده، هماهنگ و بدون هیچ‌گونه خطا یا پیچیدگیِ بومی رخ داده‌اند، وارد فضایی می‌شویم که اغلب با عنوان «تئوری توطئۀ کلاسیک» شناخته می‌شود؛ رویکردی که بر کنترل مطلق وقایع توسط گروه‌های مخفی جهانی تأکید دارد، و از دیدگاه بسیاری از پژوهشگران علوم اجتماعی، با منطق علمی و واقع‌گرایی میدانی فاصله دارد.

البته باید توجه داشت «تئوری توطئه»، در صورتی که به شواهد عینی و قابل سنجش تکیه کند، لزوماً مردود نیست و می‌تواند شکلی از تحلیل انتقادی باشد.

تفاوت آن با دیدگاه‌های سطحی و شتاب‌زده‌ای است که هر پدیدﮤ سیاسی یا اجتماعی را تنها براساس شباهت‌های ظاهری یا توالی رویدادها تحلیل می‌کنند، و به‌جای پژوهش، از روش‌هایی مشابه با نگاه طنزآلود «دایی‌جان ناپلئونی»[3] بهره می‌گیرند؛ روش‌هایی که گرچه ساده‌ترین و در نگاه اول جذاب‌ترین شکل تحلیل هستند[4]، اما با روش علمی فاصله‌ای جدی دارند.

 

چرا آمریکا از گروه‌های رادیکال اسلام‌گرا حمایت می‌کند؟

در این بخش، درصدد ارائۀ تحلیل منافع استراتژیک، مهندسی ژئوپلیتیک و ایدئولوژی آخرالزمانی در سیاست آمریکایی هستیم. یکی از سؤالات کلیدی در تحلیل سیاست خارجی ایالات متحده طی چند دهۀ گذشته، این است:

چرا ایالات متحدﮤ آمریکا به‌عنوان کشوری که ظاهراً مدافع آزادی، دموکراسی و سکولاریسم است، در عمل در بسیاری از بحران‌ها، با گروه‌های رادیکال اسلام‌گرا همکاری کرده یا آنها را به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم، ایجاد و تقویت کرده است؟

همچنین در داخل خاک آمریکا، چرا برخی جناح‌های سیاسی به‌سوی نوعی "بنیادگرایی دینی مسیحی" گرایش دارند؟

آیا این تحولات جدا از هم‌اند یا بخشی از یک استراتژی چندلایه‌اند؟

در این فصل، با تکیه بر شواهد تاریخی، نظریه‌های ژئوپلیتیک، و مستندات رسمی، به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهیم.

منافع استراتژیک آمریکا در مهندسی گروه‌های افراطی:

۱. شکستن بلوک‌های مقاومت منطقه‌ای: آمریکا، به‌ویژه پس از فروپاشی شوروی، با سه بلوک ژئوپلیتیک چالش‌برانگیز مواجه بوده است:

- جمهوری اسلامی ایران و جریانی که به‌عنوان محور مقاومت شیعی شناخته می‌شود

- پان‌عرب‌های ملی‌گرا (سکولارهایی مانند صدام، قذافی، اسد)

- جریان‌های اسلام سیاسی نسبتاً مستقل (اخوان‌المسلمین، حماس)

ایالات متحدﮤ آمریکا با تقویت گروه‌های تندرو سنّی مانند القاعده و داعش در مناطقی مانند عراق و سوریه، به‌طور عملی، در پیِ چند هدف است:

- توازن قوا را به‌هم می‌زند؛

- جنبش‌های مقاومت را با بحران مذهبی داخلی روبه‌رو می‌کند (جنگ شیعه–سنی)؛

- دولت‌های مستقل منطقه‌ای را تضعیف می‌سازد.

سند افشاشدﮤ پنتاگون (2012) به‌وضوح هشدار می‌دهد که ایجاد یک "امارت سلفی" در شرق سوریه می‌تواند در راستای اهداف آمریکا علیه اسد و ایران باشد (Judicial Watch, 2015).

۲. بی‌ثبات‌سازی دائم برای تداوم وابستگی: نظریۀ «مدیریت هرج‌ومرج» (Chaos Management) در اندیشکده‌هایی مانند RAND و Brookings مورد بررسی قرار گرفته است. براساس این دیدگاه، ایالات متحده به‌جای ایجاد ثبات، به مدیریت بحران‌های دائمی علاقه‌مند است.

این سیاست کلان آمریکایی شواهد مهم و معتبری دارد، ازجمله: طبق گزارش مؤسسۀ SIPRI، فروش تسلیحات آمریکا به خاورمیانه بین سال‌های 2010 تا 2020 از مرز 110 میلیارد دلار فراتر رفته است (SIPRI Fact Sheet, 2021).

۳. تولید دشمن دائمی برای مشروعیت‌سازی داخلی: پس از پایان جنگ سرد، نیاز به «دشمن» برای توجیه ساختارهای امنیتی باقی ماند:

- دهۀ ۸۰: کمونیسم

- دهۀ ۹۰ به بعد: اسلام رادیکال

- امروز: چین و بنیادگرایی داخلی (از دید دموکرات‌ها)

ناعوم چامسکی جملۀ معروف و بسیار مهمی دارد که می‌گفت: «اگر دشمن واقعی وجود نداشته باشد، باید ساخته شود.» (Chomsky, 2002, "Media Control")

 

تجارت تسلیحات؛ محرک خاموش بحران‌سازی

یکی از عوامل کلیدی درک سیاست خارجی آمریکا، توجه به نقش حیاتی تجارت تسلیحات در اقتصاد این کشور است. برخلاف تصور رایج، تجارت اسلحه در ایالات متحده دومین صنعت بزرگ اقتصادی محسوب نمی‌شود، اما بدون تردید یکی از بزرگ‌ترین و استراتژیک‌ترین صنایع این کشور است. آمریکا در سال‌های اخیر بیش از ۴۰ درصد صادرات تسلیحات جهان را در اختیار داشته و هم‌اکنون نیز با اختلاف، بزرگ‌ترین صادرکنندﮤ سلاح در جهان به شمار می‌رود.

دولتی که بزرگ‌ترین تاجر اسلحه است، به چه بازاری برای پیشرفت و پویایی اقتصادی‌اش نیازمند است؟!

شرکت‌های عظیمی مانند لاکهید مارتین، ریتیون، بوئینگ، نورثروپ گرومن و جنرال داینامیکس، هر ساله صدها میلیارد دلار از قراردادهای تسلیحاتی داخلی و خارجی درآمد کسب می‌کنند. به‌عنوان نمونه، طبق گزارش مؤسسۀ مطالعات صلح استکهلم (SIPRI)، تنها در سال ۲۰۲۳ مجموع درآمد شرکت‌های دفاعی آمریکایی از فروش تسلیحات به بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار رسیده است. همچنین، بیش از یک‌سوم کل بودجۀ نظامی جهان مربوط به ایالات متحده است، رقمی که در سال ۲۰۲۲ به بیش از ۸۳۰ میلیارد دلار رسید.

این ارقام نشان می‌دهد که تداوم و گسترش منازعات منطقه‌ای و درگیری‌های نیابتی، نه‌تنها جنبۀ ژئوپلیتیکی، بلکه بُعد اقتصادی مستقیم نیز برای آمریکا دارد. جنگ‌افروزی و بی‌ثباتی در مناطقی چون خاورمیانه، آفریقا و شرق اروپا، زمینه‌ساز انعقاد قراردادهای کلان تسلیحاتی با دولت‌های محلی و همچنین توجیهی برای افزایش بودجۀ نظامی داخلی ایالات متحده است.

از این منظر، شکل‌گیری و حمایت پنهان یا آشکار از گروه‌های افراطی، می‌تواند بخشی از استراتژی حفظ و گسترش بازار تسلیحات تلقی شود. حتی اگر اثبات نشده بود که دولت آمریکا مستقیماً در ایجاد این گروه‌ها نقش دارد، شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد در بسیاری از موارد، از فرصت بحران‌سازی و ایجاد رعب و ناامنی برای فروش بیشتر تسلیحات استفاده کرده است.

به‌همین دلیل، بسیاری از تحلیلگران باور دارند که سیاست خارجی آمریکا، به‌ویژه در مناطقی چون خاورمیانه، همواره در تعاملی پیچیده میان منافع اقتصادی، اهداف ژئوپلیتیکی و مدیریت افکار عمومی داخلی حرکت کرده است. در این چارچوب، صنعت تسلیحات نه‌فقط به‌عنوان ابزار قدرت، بلکه به‌مثابۀ یک موتور محرک بحران‌سازی قابل شناسایی است.

 

جنگ‌سازی اقتصادی دولت ترامپ در گفتمان سید احمد الحسن

در یکی از تحلیل‌های عمیق و کمتر دیده‌شده در گفتمان سیاسی معاصر، سید احمد الحسن به بررسی ریشه‌های اقتصادی سیاست خارجی دولت ترامپ می‌پردازد. وی در جلد اول کتاب «پیک صفحه»، صفحات ۵۸۱ تا ۵۸۲، با نگاهی فرااقتصادی و اخلاق‌محور، پشت‌پردﮤ برخی از تحرکات نظامی آمریکا را چنین تبیین می‌کند:

«گام‌های اقتصادی ترامپ نیازمند تأمین مالی خارجی و سرمایه‌ای است که وارد آمریکا شود. جنگ یا تهدید در سایۀ جنگ بهترین راه‌حل است، به‌خصوص وقتی از مرزهای آمریکا، دور و در منطقۀ شرق آسیا و اطراف آن باشد؛ منطقه‌ای که سرمایه‌های مالی را جذب کرده و همچنان جذب می‌کند. در نتیجه، این منطقه همچون کیف پول بزرگی است که جنگ یا سایۀ جنگ می‌تواند آن را باز کند یا دست‌کم مهاجرت سرمایه‌ها به‌سویش را متوقف و چه‌بسا مقداری از این سرمایه‌ها را به آمریکا منتقل کند. موضوع برای ما واضح و روشن است. به همین دلیل همراه افزایش تهدید جنگ هسته‌ای قطعاً همۀ ساکنان زمین ضرر خواهند کرد، و ما در برابر خدا و همۀ مردم، مسئولیت تاریخی و اخلاقیِ آن را بر عهدﮤ حکومت آمریکا می‌دانیم؛ زیرا حکومت آمریکا به‌همراه دیکتاتوری که بر مردمِ کرﮤ شمالی حکم می‌رانَد، قویاً به این جهت کشانده می‌شود.»

این تحلیل به‌وضوح نشان می‌دهد که از نگاه سید احمد الحسن، سیاست خارجی دولت ترامپ صرفاً مبتنی بر تقابل نظامی یا ایدئولوژیک نبوده، بلکه ریشه در یک منطق اقتصادی نهفته دارد: جذب سرمایه‌های خارجی از مناطق ثروتمند اما ناپایدار به‌سمت آمریکا. مناطق شرق آسیا، با تمرکز بالای سرمایه، نوآوری و رشد اقتصادی، از دیدگاه احمد الحسن به‌مثابۀ «کیف پول بزرگی» هستند که با ایجاد فضای تنش، ناامنی یا تهدید به جنگ، سرمایه‌هایشان دچار بی‌ثباتی می‌شود و بخشی از آن سرمایه‌ها به‌سوی اقتصاد آمریکا کوچ می‌کند، زیرا امنیت مهم‌ترین زیرساخت سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی است. پس اگر پیشرفت اقتصادی فارغ از ارزش‌های انسانی و اخلاقی هدف کلان یک دولت باشد، با ایجاد تهدید و ناامنی روانی و نظامی در کشورهای غنی از نظر ظرفیت انسانی و طبیعی، می‌تواند کشور خودش را به‌عنوان تنها منطقۀ امن یا - دست‌کم - امن‌ترین منطقه برای جلب سرمایه‌گذاری تثبیت کند.

در واقع، این تحلیل نوعی «الگوی جنگ‌سازی مالی» یا «ناامنی برنامه‌ریزی‌شده برای جذب سرمایه» را تبیین می‌کند؛ یعنی ایجاد بحران و تنش ژئوپلیتیکی با هدف جابه‌جایی سرمایه به‌سمت آمریکا. چنین رویکردی در میان برخی از حامیان ایدئولوژیک ترامپ در جنبش MAGA (Make America Great Again) نیز بازتاب دارد؛ جنبشی که ترکیبی از ملی‌گرایی اقتصادی، بی‌اعتمادی به نهادهای بین‌المللی، و تمرکز بر احیای اقتدار مالی آمریکا در برابر چین، اروپا و دیگر رقبا دارد.

براساس این دیدگاه، آمریکا در برخی موارد به‌دنبال راه‌اندازی جنگ واقعی نیست، بلکه صرفاً با ایجاد «سایۀ تهدید» در مناطقی خاص، در پیِ جابه‌جایی منابع مالی بین‌المللی به نفع خود است.

نکتۀ مهم آن‌که، در اینجا اشاره‌ای غیرمستقیم به فروش اسلحه نیز قابل برداشت است؛ زیرا افزایش تهدید و بحران نظامی، خواه‌ ناخواه، منجر به افزایش تقاضا برای سلاح در منطقۀ مورد تهدید خواهد شد. با این حال، این تحلیل سید احمد الحسن تمرکز اصلی خود را نه بر سود فروش تسلیحات، بلکه بر جریان سرمایه و منطق مهاجرت مالی استوار کرده است.

در نهایت، سید احمد الحسن با لحنی آشکار، نه‌تنها این سیاست را غیراخلاقی و ضدانسانی می‌داند، بلکه مسئولیت تاریخی آن را متوجه حکومت ایالات متحده می‌داند و از همگان می‌خواهد که نسبت به پیامدهای این استراتژی آگاه باشند.

 

دلایل رشد شدید بنیادگرایی مذهبی در آمریکا

برای بسیاری از دلدادگان به سیاست آمریکایی که همواره تلاش می‌کنند کاخ سفید را مظهر سکولاریزم و لیبرالیزم و دموکراسی معرفی کنند، پذیرش این فکت‌ها ساده نیست، اما امیدوارم خوانندﮤ محترم این مقاله، افکارش را براساس دلایل و شواهد معتبر شکل دهد، نه فضای رسانه‌ای و هیجانات حزبی.

در اینجا به دو علت اصلی رواج شدید بنیادگرایی مذهبی[5] در آمریکا اشاره می‌کنم:

۱. صعود جریان «مسیحیت انجیلی» در سیاست آمریکا:جریان Evangelical Christianity، به‌ویژه در جنوب و غرب میانۀ آمریکا، پایگاه اصلی حزب جمهوری‌خواه شده است.

یکی از فکت‌های مهم این است که در انتخابات 2016، ترامپ بیش از 80٪ آرای انجیلی‌ها را کسب کرد (Pew Research Center, 2016).

۲. Project 2025 و ایدئولوژی حکومت دینی: پروژﮤ Project 2025، منتشرشده توسط بنیاد Heritage، چارچوبی برای بازسازی ساختار دولتی آمریکا بر پایۀ اصول مسیحیت محافظه‌کار ارائه می‌دهد.

بر پایۀ تحلیل Brookings Institute، «Project 2025 نسخه‌ای مدرن از تمامیت‌خواهی دینی در لباس قانون‌گرایی است.» (Brookings, 2024)

۳. هم‌پوشانی آخرالزمان دینی با سیاست خارجی: بسیاری از انجیلی‌های افراطی باور دارند که جنگ بزرگ در خاورمیانه بخشی از نقشۀ بازگشت مسیح است. حمایت مطلق از اسرائیل، و حتی تسریع در جنگ‌های فاجعه‌بار، از دید آنان امری مقدس تلقی می‌شود. (Sutton, M. A. (2014))

در نتیجه، حمایت آمریکا از گروه‌های رادیکال اسلام‌گرا، بخشی از یک الگوی کلان در مهندسی قدرت و تولید بی‌ثباتی استراتژیک است. هم‌زمان، رشد بنیادگرایی مسیحی در داخل این کشور نیز نشان می‌دهد که ایدئولوژی دینی در خدمت ساختارهای قدرت، نه‌فقط در برخی کشورهای جهان اسلام، بلکه در خود آمریکا نیز نقش محوری ایفا می‌کند و با مقایسۀ این دو نوع بنیادگرایی باید بگویم: رادیکالیزم و بنیادگرایی مشهود در برخی کشورهای خاورمیانه، از دستاوردهای بنیادگرایی مذهبی حاکم بر سران کاخ سفید است؛ چون آنها اولاً خودشان عمیقاً بنیادگرا هستند، و هم برای منافع ایدئولوژیک و مقاصد سیاسی‌شان به گسترش و حمایت گروهک‌های تندرو مذهبی اهتمام دارند.

 

سید احمد الحسن و آنچه دربارﮤ بنیادگرایی ترامپ گفته بود

از آنجا که دکتر توفیق مسرور از شاگردان و پیروان "سید احمد الحسن" است، شایسته است در پایان اشاره‌ای به مواضع پیشین سید احمد الحسن در خصوص وضعیت حاکمیت آمریکا و بنیادگرایی مذهبی آنها داشته باشیم:

او در ۱۶ مارس ۲۰۱۹ در صفحۀ فیس‌بوک خود نوشت:

«تروریسم، عقیدتی است. تروریسمی بدون عقیده یا دین وجود ندارد. حملۀ تروریستی نیوزلند - ‌بی‌هیچ تردیدی ‌- ثابت کرده است خطرناک و جنایت‌کاربودنِ تفکر تُندروِ راستِ مسیحی، کمتر از اندیشۀ سلفیِ وهابی نیست. و این‌که «ترامپ» -‌ و امثال ترامپ‌‌ - جزو راست‌گرایان افراطی هستند که با «ابوبکر البغدادیِ» جنایت‌کاری که داعش را رهبری می‌کند‌ تفاوتی ندارند؛ و همۀ آنها از یک طرز تفکر مجرمانۀ نژادپرستانه برخوردارند». (احمد الحسن، پیک صفحه، ج ۲، ص ۳۹۹)

همچنین در ۱۸ نوامبر ۲۰۲۰ در صفحۀ فیس‌بوکش پستی نوشت با این عنوان: «زمین از شرّ ترامپ خلاص شد»:

«زمین از شرّ ترامپ خلاص شد. ترامپ و امثال او که خودخواهی بر آنها چیره شده است، اهمیتی نمی‌دهند که برای زمین و اکوسیستم آن، که در حال حرکت به‌سمت سقوط و نقطۀ بی‌بازگشت در طی دو یا سه دهه و نه بیشتر است، و در نتیجه، نهایت آن خالی‌ شدن زمین به‌طور کامل و ازدست‌رفتن آب و زندگی است چه اتفاقی می‌افتد. آنها به نسل‌های آینده و مشکلاتی که ممکن است گرفتارشان شوند اهمیتی نمی‌دهند. این افراد به‌شکلی کاملاً احمقانه گرم‌ شدن کرﮤ زمین را انکار می‌کنند؛ حتی اگر با آتش‌سوزی جنگل‌ها و بلایای بزرگ و مکرر زیست‌محیطی به صورتشان سیلی بزند. همچنان به نابودی زمین و اکوسیستم آن ادامه می‌دهند و بر آن پافشاری می‌کنند. همۀ این‌ها به‌خاطر منافع شخصی محدود است؛ مانند ماندن در قدرت [آن‌هم] به لطف حمایت افرادی نادان که خودخواهی بر آنان مسلط شده و به این همه ویرانی، فروپاشی و لبۀ پرتگاهی که در زمین به آن رسیده‌ایم هیچ اهمیتی نمی‌دهند.» (احمد الحسن، پیک صفحه، ج ۲، ص ۴۸۱ و ۴۸۲)

احتمالاً به این فکر می‌کنید که این دو عبارت از احمد الحسن چه ارتباطی به هم داشتند و عبارت دوم (زمین از شرّ ترامپ خلاص شد) چه ارتباطی به مطلب اول و موضوع مقالۀ ما دارد. باید بگویم: کسی که گرفتار خودکامگی است و به محیط زیست و جانداران و زمین و انسان‌ها اهمیت نمی‌دهد، موجود خطرناکی است. حال اگر ایدئولوژی دینی قوی و بنیادگرایانه هم بر ذهن چنین انسان خطرناکی غالب باشد، انگیزه‌ای دوچندان برای نابود کردن زمین و زیست‌گونه‌ها ازجمله انسان‌های غیر همسو دارد.

به همین جهت، زمانی که ترامپ در دور دوم انتخابات آمریکا در سال ۲۰۲۰ رأی نیاورد، سید احمد الحسن مطلبی نوشت با این عنوان: «زمین از شرّ ترامپ خلاص شد».

اینک می‌خواهم شما خوانندﮤ متفکر و فرهیخته را با یک سؤال چالشی مهم درگیر کنم: نظام حکومتی فعلی جهان (لیبرال دموکراسی) که می‌تواند بستر انتخاب افرادی مانند ترامپ و هیتلر و نتانیاهو شود که به هیچ چیز جز منافع خود و حزب و گروه مذهبی تندروی خویش اهمیت نمی‌دهند، چطور می‌تواند موجب سعادت و آزادی و نجات بشریت باشد؟! آیا تصور نمی‌کنید که ما همیشه و به‌خصوص در این زمان بیش از هر زمان، به یک منجی الهی نیازمندیم؟ نجات‌دهنده‌ای در ادامه و از تبار نوح (ع) و ابراهیم (ع) و موسی (ع) و عیسی (ع) و محمد (ص) و علی (ع)، که هم خودش را از خودکامگی و خودخواهی و خودبینی و خودنمایی و خودپسندی نجات داده باشد، و هم تضمینی الهی وجود داشته باشد بر این‌که شاگردان و پیروانش را از خودکامگی و خودخواهی نجات می‌دهد، تا در نتیجه، مدیرانی خودساخته برای ادارﮤ جهان تربیت کند که جهان ما را از لبۀ پرتگاه این خودخواهی خانمان‌برانداز نجات دهد.

 

پیام اخیر سید احمد الحسن و دفتر رسمی او در نجف

سید احمد الحسن در ۲۰ ژوئن ۲۰۲۵ در شبکۀ اجتماعی فیس‌بوک و ایکس، ضمن پیوست کردن بیانیۀ رسمی دفترش در نجف، پیامی به زبان عربی نوشت که ترجمۀ آن به این صورت است:

«آنچه امروزه رخ می‌دهد، روشن است. این اتفاق، تلاشی برای تحقیر همۀ امت اسلامی و نقض کرامت هر مرد و زن مسلمان است. صهیونیست‌ها، کودکان و زنان را در غزه و با حمایت ترامپ می‌کُشند و با گرسنگی، کرامت آنان را نقض می‌کنند.

ترامپ تصریح کرده است که خواستار بمباران ایران است و مقدمات آن در منطقه و اطراف آن، در حال انجام است. هدف این ستمکاران، فقط سرنگونی یک نظام نیست، بلکه ویران‌ کردن ایران اسلامی و تبدیل آن به کشوری شکست‌خورده است؛ حتی [فراتر از آن] تخریب، ویرانی و تحقیر کشورهای عربی خلیج.

آنان به‌صورت جدی به بمباران سایت‌های هسته‌ای در ایران، با بمب‌های هسته‌ای تاکتیکی می‌اندیشند و [اگر چنین کنند] می‌گویند تشعشعات هسته‌ای از آن نشت کرده؛ و این آلودگی هسته‌ای به تمام کشورهای اسلامی منطقه آسیب خواهد رساند.

آنان بدون تردید ثابت کرده‌اند که منحرف، دروغ‌گو و شیطان هستند؛ حد و مرزی نمی‌شناسند و از هیچ‌گونه اخلاق یا ضابطه‌ای برخوردار نیستند.» [6]

بیانیۀ رسمی مکتب نجف (دفتر رسمی سید احمد الحسن) هم در همان تاریخ نوشته و به پیام سید احمد الحسن پیوست شده، که در اینجا ترجمۀ آن را ارائه می‌کنم:

«بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً

از رسول‌الله (ص) روایت شده است که فرمود:

«هرکس منکرَی را دید، آن را با دست خود تغییر دهد. اگر نتوانست، با زبانش و اگر نتوانست، با قلب خود. و این مورد، ضعیف‌ترین [درجۀ] ایمان است.»

آنچه امروز می‌بینیم، یعنی تلاش اسرائیل و آمریکا در جهت نابود کردن کشور مسلمان ایران و تبدیل آن به کشوری ورشکسته و فروپاشیده - همان‌طور که قبلاً در کشورهای دیگر، چنین کردند - جنایتی رسوا و مُنکَری عظیم به شمار می‌آید که لازم است هر مسلمانی آن را محکوم کند و برای تغییر و محقق‌ نشدن آن بکوشد.

براساس این واجب شرعی و انسانی، ما علمای مسلمان را - دست‌کم -  به اعلان صریح حمایت و همبستگی‌شان با کشور ایران فرامی‌خوانیم؛ و اعلام می‌کنیم که اگر کشور ایران در معرض بمباران وحشیانه و ظالمانۀ آمریکا قرار گیرد، هر کاری را که برایمان ممکن و مقدور باشد، انجام خواهیم داد.

و الحمدلله وحده.

مکتب سید احمد الحسن

نجف اشرف

24 ذی‌الحجۀ 1446 هجری

20/6/2025 میلادی.»[7]

همان‌گونه که ملاحظه کردید در پیام سید احمد الحسن و دفتر رسمی او در نجف، هشدارهای بسیار جدی وجود دارد؛ و تأکید بر این‌که:

۱. نیروهای مهاجم قصد تحقیر و تخریب ایران و همۀ کشورهای اسلامی را دارند، نه قصد ایجاد آزادی و حقوق بشر و رفاه - آن‌طور که برخی از مردم تصوّر می‌کنند! -

۲. هدف آنها آلوده کردن ایران و کشورهای اطراف با تشعشعات خطرناک هسته‌ای است که جان انسان‌های بسیاری را به خطر می‌اندازد، و زمینۀ نابودی زیست‌گونه‌ها و اکوسیستم را در منطقۀ خاورمیانه فراهم می‌کند؛

۳. آنها این کار را از طریق مکر و دروغ انجام می‌دهند، چون فاقد هرگونه اصول اخلاقی و انسانی هستند (چون تحت سیطرﮤ یک ایدئولوژی افراطی و خطرناک آخرالزمانی هستند)؛

۴. هدفشان فقط براندازی یک نظام حکومتی در ایران نیست، تا برخی خوشحال باشند که ترامپ می‌خواهد حکومت ایران را به نفع حزب و جریان ما تغییر دهد! بلکه هدفشان نابودی و تحقیر ایران و ایرانیان و بلکه کشورهای عربی حاشیۀ خلیج است، همان‌طور که تاریخ نشان داد، دخالت‌های نظامی آمریکا در کشورهای مختلف (مثل لیبی، افغانستان، فلسطین، لبنان، ویتنام، سوریه، عراق و ...)، هرگز آزادی و امنیت و رفاه و آبادی به ارمغان نیاوردند!

۵. کمترین وظیفۀ شرعی و انسانی هر مسلمانی - به‌ویژه علمای اسلام - همبستگی و حمایت قلبی یا زبانی از دولت ایران در برابر تهاجم نیروهای آمریکایی و اسرائیلی است، چون این بلا و مصیبت همۀ مسلمانان و اهل منطقه را تهدید می‌کند، نه فقط افراد یک حزب یا جناح یا حکومت خاص؛ پس هرکسی که در قلب و زبان و عمل، از ایران در مقابل تهاجم وحشیانۀ آمریکا دفاع نکند، شریک در ظلم و تجاوز وحشیانۀ آنهاست. امام علی (ع) فرمود: «اَلرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ» (خصائص الأئمة، ج ۱، ص ۱۰۷)، «کسی که به کار قومی راضی باشد مانند کسی است که با آنها در همان کار دخیل است.»

شاید این افراد و احزاب یا علمایی که اکنون سکوت اختیار کرده‌اند، تصور می‌کنند که همبستگی با دولت ایران آنها را در معرض خطر قرار می‌دهد و عافیت و امنیت را در عزلت‌گزینی می‌دانند، اما کافی است به تجربه‌های مشابه دخالت‌های نظامی آمریکا در کشورهای خاورمیانه توجه کنند تا دریابند که سخت در اشتباه‌اند! تشعشعات هسته‌ای قبل از آلوده کردن شما، از مذهب و گرایش سیاسی یا سوابق شما سؤال نمی‌کند؛ بمب‌های بزرگ و سلاح‌های کشتارجمعی، افراد را طبقه‌بندی نمی‌کند؛ قحطی و گرسنگی، میان مردم تفکیک نمی‌گذارد؛ و ...!

وانگهی در این مقاله نشان دادیم که حرکت‌های تروریستی مانند داعش و القاعدة و جبهة النصرة، یکی از مهم‌ترین دستاوردهای دخالت نظامی آمریکا در کشورهای اسلامی خاورمیانه است. آیا این تروریست‌های بنیادگرا زمانی که که زمینۀ حرکتشان از سوی اشغالگران آمریکایی فراهم شود، شما را به‌سبب شیعه بودن و حتی مسلمان بودنتان رها خواهند کرد؟!

 

فتنۀ بزرگ سفیانی در خاورمیانه با حمایت آمریکا و غرب

در روایات آخرالزمانی، مهم‌ترین و روشن‌ترین علامت برای ظهور دولت عدل مهدوی، ظهور و قیام شخصی با عنوان «سفیانی» است، تا جایی که امام صادق (ع) فرمود: «وَ كَفَاكُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ عَلاَمَةً» (کلینی، الکافی، ج 8، ص ۲۶۴)، «سفیانی به‌عنوان علامت شما را کفایت می‌کند.»

حکومت بنی‌امیه در سال ۴۱ هجری قمری توسط معاویة‌بن ابی‌سفیان تأسیس شد و تا سال ۱۳۲ هجری قمری ادامه داشت و آخرین پادشاه بنی‌امیه مروان‌بن محمد (معروف به مروان حمار) بود که در نبرد زاب (بین دجله و موصل) به‌دست سپاه عباسیان شکست خورد. از آن روز دیگر بنی‌امیه هیچ حکومتی در شام نداشتند، بلکه پس از آنها سلسله‌های فاطمیان (به‌صورت محدود)، سلجوقیان، ایوبیان (صلاح‌الدین ایوبی)، ممالیک، عثمانی‌ها، و استعمارگران فرانسوی در سرزمین شام حکومت کردند.

حکومت بنی‌امیه در شام ۹۱ سال به طول انجامید و پس از آن هیچ حکومتی در شام نداشتند، تا این‌که ابومحمد جولانی (احمد الشرع) مجدداً در زمان ما حکومت بنی‌امیه را بازسازی کرد، با همان شعارها، از همان مسجد اموی، با همان اهداف، و با همان تفکر و همان پیروان، و در همان مرکز (دمشق).

گویا اینک می‌توان دریافت که چرا نشانۀ سفیانی این‌قدر روشن بوده که امام صادق (ع) فرموده است: «سفیانی به‌عنوان علامت، شما را کفایت می‌کند»!

سفیانی به‌عنوان فرزند هند جگرخوار معرفی شده: «فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْتَظِرُوا ابْنَ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ بِوَادِي الْيَابِسِ» (شیخ طوسی، الغیبة، ص ۴۶۱) که ممکن است اشاره به نژاد یا سیرﮤ اخلاقی او داشته باشد. همچنین در روایتی آمده که او از سرزمین روم برای انتقام می‌آید و در گردنش صلیب است: «يُقْبِلُ السُّفْيَانِيُّ مِنْ بِلَادِ الرُّومِ مُنْتَصِراً فِي عُنُقِهِ صَلِيبٌ وَ هُوَ صَاحِبُ الْقَوْمِ» (شیخ طوسی، الغیبة، ص ۴۶۲ و ۴۶۳).

همچنین در روایتی از امام باقر (ع) آمده که وقتی قائم A قیام می‌کند و لشکری را به‌سمت بنی‌امیه در شام می‌فرستد، آنها به روم (غرب) فرار می‌کنند و برای پذیرش پناهندگی‌شان مسیحی می‌شوند و صلیب در گردن می‌اندازند ...:

«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ وَ بَعَثَ إِلَى بَنِي أُمَيَّةَ بِالشَّامِ فَهَرَبُوا إِلَى الرُّومِ فَيَقُولُ لَهُمُ الرُّومُ لَا نُدْخِلَنَّكُمْ حَتَّى تَتَنَصَّرُوا فَيُعَلِّقُونَ فِي أَعْنَاقِهِمُ الصُّلْبَانَ فَيُدْخِلُونَهُمْ فَإِذَا نَزَلَ بِحَضْرَتِهِمْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ طَلَبُوا الْأَمَانَ وَ الصُّلْحَ فَيَقُولُ أَصْحَابُ الْقَائِمِ لَا نَفْعَلُ حَتَّى تَدْفَعُوا إِلَيْنَا مَنْ قِبَلَكُمْ مِنَّا قَالَ فَيَدْفَعُونَهُمْ إِلَيْهِمْ فَذَلِكَ قَوْلُهُ- لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى‏ ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ قَالَ يَسْأَلُهُمُ الْكُنُوزَ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِهَا قَالَ فَيَقُولُونَ يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ بِالسَّيْفِ» (کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۵۱ و ۵۲).

این روایات دست‌کم نشان می‌دهد که سفیانی کاملاً مورد حمایت غرب و آمریکاست، بلکه نمایندﮤ سیاست‌های اشغالگرانۀ آمریکا و غرب در خاورمیانه است! این‌که سفیانی صلیب بر گردن دارد، یا بنی‌امیه پس از فرار به روم صلیب به گردن می‌اندازند و مسیحی می‌شوند، می‌تواند نشان دهد که سفیانی خروجیِ سیاست دولت آمریکاست، همان سیاستی که به قول دکتر توفیق مسرور در پیِ «لغو دموکراسی و حرکت به‌سوی "یک حزب دینی واحد" در آمریکا، و حذف تمام ادیان دیگر در جهان!» است.

البته اهل‌بیت (ع) همان‌گونه که پرچم گمراهی و فتنۀ آخرالزمان (سفیانی) را به دقت وصف کرده‌اند، پرچم هدایت و دعوت به‌سوی مهدی و منجی را نیز به‌روشنی بیان کردند:

 «وَ عَنْهُ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِيِّ وَ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ فِي‏ سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَيْسَ فِيهَا رَايَةٌ بِأَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ» (طوسی، الغیبة، ص ۴۴۶ و ۴۴۷)، «خروج این سه: خراسانی و سفیانی و یمانی در یک سال، یک ماه، و یک روز است. و در آنها پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست. او به‌سمت حق هدایت می‌کند.»

اکنون که پس از گذشت بیش از هزار سال از صدور این احادیث، مجدداً حکومتی با لواء و منش و روش و شعارهای بنی‌امیه در شام حکم‌فرما شده، بر مسلمانان لازم است - دست‌کم – دربارﮤ شخصیت یمانی (زمینه‌ساز ظهور دولت عدل الهی) تحقیق کنند. مگر ممکن است سفیانی آمادﮤ لشکرکشی به خاورمیانه باشد، درحالی‌که یمانی وعده‌داده‌شده دعوت و یارگیری و نهضتی برپا نکرده باشد؟!

 

جمع‌بندی

پیام دکتر توفیق مسرور، شاید در نگاه اول شبیه به یک روایت توطئه‌آمیز از تاریخ معاصر به ‌نظر برسد، اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که عناصر اصلی ادعای او بر شواهد تاریخی، اسناد اطلاعاتی و روندهای ژئوپلیتیکی مستند استوار است. اگر این نگاه را نه به‌عنوان یک داستان توطئه، بلکه به‌عنوان یک "تحلیل انتقادی ساختارهای قدرت جهانی" در نظر بگیریم، ارزش آن چند برابر خواهد شد.

 

منابع پیشنهادی برای مطالعۀ بیشتر:

1.      Noam Chomsky – Manufacturing Consent

2.      Stephen Kinzer – Overthrow

3.      John Perkins – Confessions of an Economic Hitman

4.      Zbigniew Brzezinski – The Grand Chessboard

5.      Heritage Foundation – Project 2025 (سایت رسمی)

فهرست منابع

1.      احمد الحسن، پیک صفحه، جلد اول، انتشارات انصار امام مهدی (ع)، نجف، عراق.

2.      احمد الحسن، پیک صفحه، جلد دوم، انتشارات انصار امام مهدی (ع)، نجف، عراق.

3.      شریف رضی، محمدبن حسین، خصائص الأئمة، آستانة الرضویة المقدّسة، مشهد، ایران.

4.      کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ایران.

5.      طوسی، محمدبن حسن، الغیبة، مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، ایران.

6.      Chomsky, N. (2002). Media Control: The Spectacular Achievements of Propaganda. Seven Stories Press.

7.      Sutton, M. A. (2014). American Apocalypse: A History of Modern Evangelicalism. Harvard University Press.

8.      Pew Research Center. (2016). Evangelical support for Trump in the 2016 election.

9.      SIPRI. (2021). Trends in International Arms Transfers, 2010–2020. Stockholm International Peace Research Institute.

10. Brookings Institution. (2024). Project 2025: Theocratic Risks in Conservative Political Vision.

11. Judicial Watch. (2015). Defense Intelligence Agency Report (2012) on the rise of a 'Salafist Principality' in Syria.

12. Heritage Foundation. (2023). Project 2025: Presidential Transition Project. Available at: https://www.project2025.org



پانویس‌ها:

  1. [1]  . https://x.com/MasrourTawfik/status/1939850050881950163

  2. [2]  . وحش (Beast) در ادبیات آخرالزمانی کتاب مقدس، به‌ویژه در سفر مکاشفۀ یوحنا، نماد یک قدرت بزرگ، سرکش و ضدخدایی است که در پایان تاریخ ظهور می‌کند. این موجود معمولاً نمایندﮤ یک حکومت جهانی، امپراتوری فسادپیشه یا نظام سیاسی‌ای است که تحت تأثیر شیطان قرار دارد و با نیروهای الهی در تقابل قرار می‌گیرد. وحش در مکاشفۀ فصل ۱۳ از دریا برمی‌آید و با «عدد ۶۶۶» یا طبق بعضی نسخه‌ها «عدد ۶۱۶» شناخته می‌شود که نشانه‌ای رمزی از شرّ مطلق و سلطۀ اهریمنی بر جهان است. در سنت‌های مسیحی، وحش تجسم نمادین قدرت‌هایی است که در آخرالزمان، عدالت و حقیقت را سرکوب می‌کنند و مردم را به بندگی خود فرامی‌خوانند. این مفهوم، هم جنبۀ سیاسی دارد و هم معنایی عمیق در ساحت الهیات، و قرائت‌های متعددی در تاریخ اندیشۀ مسیحی از آن ارائه شده است.

  3. [3]  . اصطلاح «دایی‌جان ناپلئونی» برگرفته از رمان طنزآمیز «دایی‌جان ناپلئون» نوشتۀ ایرج پزشکزاد (۱۳۴۹) و سریال تلویزیونی مشهور آن در دهۀ ۱۳۵۰ خورشیدی است. شخصیت اصلی داستان، مردی نظامی و خودشیفته است که باور دارد تمام مشکلات شخصی و اجتماعی‌اش ناشی از توطئۀ انگلیسی‌هاست. او هر رویدادی را، حتی دعواهای خانوادگی یا اتفاقات روزمره را، به طراحی دشمنان خارجی نسبت می‌دهد. در فرهنگ عمومی ایران، این تعبیر به نوعی طرز فکر اطلاق می‌شود که پیچیدگی‌های اجتماعی و تاریخی را نادیده می‌گیرد و همه‌چیز را با توسل به توهم توطئه، ساده‌سازی می‌کند. در ادبیات سیاسی نیز از «نگاه دایی‌جان ناپلئونی» برای نقد آن دسته از تحلیل‌هایی استفاده می‌شود که فاقد شواهد میدانی و روش‌شناسی علمی بوده و بر شباهت‌های ظاهری، دشمن‌پنداری افراطی و تبیین‌های تک‌عاملی تکیه دارند.

  4. [4]  . مخصوصاً برای اقشار نوجوان و جوانی که علاقۀ چندانی به مطالعه و پژوهش عمیق ندارند و معمولاً در شبکه‌های اجتماعی می‌خواهند در زمان کوتاهی، همۀ پدیده‌های جهان و روابط پنهان آنها را بفهمند!

  5. [5]  . بنیادگرایی (Fundamentalism) اصطلاحی است در علوم اجتماعی و دینی که به گرایشی اطلاق می‌شود که خواهان بازگشت به اصول بنیادین و تفسیر سخت‌گیرانه و لفظی از متون مقدس است. بنیادگرایان معمولاً هرگونه تحول، مدرنیسم، سکولاریسم یا تأویل‌های نوین را انحراف از مسیر اصلی دین یا ایدئولوژی می‌دانند و در برابر آنها موضعی مقاوم یا تهاجمی اتخاذ می‌کنند. این اصطلاح نخستین بار در اوایل قرن بیستم برای توصیف جنبش مسیحیان انجیلی افراطی در آمریکا به ‌کار رفت، اما به‌تدریج برای توصیف جریان‌های رادیکال در دیگر ادیان مانند اسلام، یهودیت و هندوئیسم نیز به‌ کار گرفته شد. بنیادگرایی می‌تواند دینی، سیاسی یا فرهنگی باشد و اغلب با نوعی قطعیت‌گرایی و طرد و تحقیر یا تکفیر دیگران همراه است.

  6. [6]  . https://x.com/Ahmedalhasan313/status/1936031023768518913

  7. [7]  . https://www.facebook.com/share/1YoEg6eKrn/?mibextid=wwXIfr

کلیدواژه‌ها

سید احمد الحسن ایالات متحده بنیادگرایی مذهبی توفیق مسرور القاعده داعش جبهة النصره عملیات سایکلون تیمبر سایمور Project 2025 صنعت تسلیحات ترامپ سفیانی ژئوپلیتیک خاورمیانه

امتیاز مقاله

5.00 از 5 (1 رأی)
امتیاز شما