بازاندیشی در طبیعتانگاری گرایش جنسی
نقد علمی یک ادعای جهانی در روز ۱۷ مه
چکیده
هر سال، در روز ۱۷ مه، جهان به احترام گرایشهای جنسی اقلیت، بهویژه همجنسگرایی، شعارهایی چون «عشق، عشق است» (Love is love) یا «گرایش جنسی بخشی طبیعی از وجود انسان است» (Sexual orientation is a natural part of who we are) را تکرار میکند.[1] این شعارها از سوی نهادهایی مانند سازمان ملل، IDAHOT، و کمپینهای جهانی مانند Human Rights Campaign (HRC) یا ILGA بهطور مکرر استفاده میشوند.(HRC, 2023; ILGA-Europe, 2022) [2]
این روز که با عنوان «روز جهانی مبارزه با تبعیض علیه اقلیتهای جنسی» نامگذاری شده، در تلاش است تا پذیرش اجتماعی همجنسگرایی را تقویت کند. اما آیا این ادعاها از منظر زیستشناسی، روانشناسی و علوم اعصاب، بنیاد علمی محکمی دارند؟ آیا صرفِ فراگیر شدن یک گرایش یا حمایت سیاسی از آن، برای پذیرش علمی آن کافی است؟
این مقاله تلاش میکند با اتکا به دادههای معتبر و مفاهیم علمی، ادعای «طبیعی بودن همجنسگرایی» را بهطور انتقادی بررسی کند؛ و بررسی ابعاد نظریۀ دینی این مسئله، بهجای خود باقی خواهد ماند.
۱. شیوع ≠ سلامت: مرز میان واقعیت آماری و مشروعیت علمی
یکی از خطاهای رایج در استدلالهای مربوط به همجنسگرایی، خَلط میان فراوانی و بهنجاری است. اینکه درصدی از جمعیت، تجربه یا تمایل همجنسگرایانه دارند، بهمعنای طبیعی، سالم یا بهنجار بودن آن نیست. در علوم پزشکی و روانشناسی، رفتارها و ویژگیهایی وجود دارند که شیوع نسبتاً بالایی دارند، اما همچنان اختلال یا نابهنجاری محسوب میشوند؛ ازجمله اضطراب، اختلال وسواس، یا اختلال کمتوجهی. بنابراین، وجود یک پدیده در اقلیتی از جمعیت، معیارِ کافی برای سالمبودن آن نیست.
ادعای «طبیعی بودن همجنسگرایی» اغلب بر پایۀ نوعی جبرِ زیستی یا ژنتیکی استوار میشود. اما حتی اگر شواهدی از تأثیر ژنها در رفتارهای جنسی وجود داشته باشد، این برای مشروعیتِ زیستی یک گرایش کافی نیست. در واقع، ژنها در فرایندِ تکامل، تنها در صورتی تداوم مییابند که از مسیرهایی عبور کنند که بقا و بازتولید را تضمین کنند. به بیان استعاری، ژنها بدون کمربند ایمنی رانندگی نمیکنند؛ آنها به بقای خود آگاهاند.
هیچ جهش یا الگویی که بقای ژنتیکی را تهدید کند در جمعیت انسانی پایدار نمیماند، مگر آنکه با نوعی بازآفرینیِ غیرمستقیم ــ مانند انتخابِ خویشاوندی، اثرات فرهنگی، یا نقشهای اجتماعیِ تسهیلگرِ تولیدمثل خویشاوندان ــ جبران شود. بنابراین، اگر رفتاری مانند همجنسگرایی فاقدِ نقشِ مستقیم در تولیدمثل باشد و در عین حال از هیچ مسیرِ زیستیِ جایگزینی نیز مزیت انتخاب طبیعی دریافت نکند، آللهایی که با آن مرتبطاند (alleles associated with homosexuality) نمیتوانند در بلندمدت در جمعیت انسانی تثبیت شوند (Ganna et al., 2019).[3]
در همین راستا، مطالعۀ گستردﮤ Ganna و همکاران (۲۰۱۹) ــ با تحلیلِ دادههای ژنتیکیِ بیش از نیممیلیون نفر از بانکهای زیستیِ بزرگی مانند UK Biobank ــ نیز نشان داد که هیچ ژنِ واحد و تعیینکنندهای برای همجنسگرایی وجود ندارد. بلکه تنها همبستگیهای آماری ضعیف و چندعاملی میان برخی آللها و تجربۀ رفتار جنسیِ غیردگرجنسگرایانه مشاهده شد؛ که آن هم بیشتر از طریقِ عواملِ غیربیولوژیکی، مانند محیط رشد، تجربههای عاطفی، هویتیابی اجتماعی و الگوهای فرهنگی، قابل تبیین است. یافتههای این مطالعه ــ که از بزرگترین تحلیلهای ژنومیِ رفتار جنسی تاکنون بهشمار میرود ــ بر این نکته تأکید دارد که گرایش جنسی، برخلاف برخی باورهای تقلیلگرایانه، پدیدهای کاملاً ژنتیکی یا جبری نیست؛ بلکه محصول تعامل پیچیدﮤ زیستشناسی و محیط است.
از منظر تکاملی نیز، باقی ماندن رفتارهایی که مستقیماً مانع تولیدمثلاند، تنها زمانی ممکن است که آن رفتارها، از طریق مکانیزمهای غیرمستقیم ــ نظیر افزایشِ بقای بستگان یا ارتقای انسجامِ گروهی ــ به ارتقای آمادگیِ زیستی (fitness) کلِ شبکۀ خویشاوندی کمک کنند. اما تاکنون، هیچ شواهد قطعی و تکرارپذیری ارائه نشده است که نشان دهد همجنسگرایی در انسان ــ بهمثابۀ یک صفتِ پایدارِ ژنتیکی ــ از چنین مزایایی برخوردار است.
۲. سازگاری فرگشتی: همجنسگرایی در تعارض با اصل بقا
در زیستشناسیِ فرگشتی، «رفتار طبیعی» رفتاری است که با بقای فرد و انتقال ژنهای او به نسل آینده سازگار باشد. گرایشهای جنسیای که به بازتولید منجر نمیشوند از منظر تکاملی قابل دفاع نیستند؛ مگر آنکه مزایای ثانویهای برای بقا یا گسترش ژنهای خویشاوند فراهم کنند. برخی نظریهها مانند Kin Selection یا «انتخاب خویشاوندی»، کوشیدهاند همجنسگرایی را اینگونه توجیه کنند؛ اما شواهد آنها محدود و تعمیمناپذیر است[4] (Kirkpatrick, 2000).
مطالعات تطبیقی در جمعیتهای انسانی نیز نشان دادهاند که همجنسگرایی با کاهش باروری و کاهش احتمال داشتن فرزند بیولوژیکی همراه است[5] (Frisch & Hviid, 2006). در نتیجه، این گرایش نمیتواند رفتاری سازگار با فرایند انتخاب طبیعی محسوب شود. حتی اگر لذت، پیوند یا احساس هویت از آن حاصل شود، از دیدگاه زیستی، یک گرایش غیرمکمل، ناسازگار با هدفِ نهاییِ تولیدمثل است.
۳. نقد مفهوم هویت جنسی بهمثابۀ سازهای قطعی
در دهههای اخیر، مفهوم «هویت جنسی» جای خود را بهعنوان شاخصی ثابت، شخصی و مقدس باز کرده است. براساس این دیدگاه، هویت جنسی چیزی است که باید شناخته و تأیید شود، نه تحلیل یا نقد. اما دادههای علمی خلاف این را نشان میدهند. روانشناسی رشد نشان میدهد که هویت جنسی و گرایش جنسی در دورﮤ نوجوانی و حتی اوایل بزرگسالی بسیار سیال و تغییرپذیر است (Savin-Williams & Ream, 2007).[6]
در مطالعات طولی، بسیاری از افرادی که در نوجوانی گرایش همجنسگرایانه داشتهاند، در بزرگسالی به روابط دگرجنسگرایانه بازگشتهاند. همچنین مطالعاتی در حوزﮤ neuroplasticity نشان دادهاند که مغز، بهویژه در مناطق مرتبط با میل جنسی، در برابر تجربه، محیط، و حتی مداخلههای درمانی انعطافپذیر است (Doidge, 2007). [7] بنابراین، تأکید بر ثبات هویت جنسی، با علم روز در تضاد است و بیشتر یک سازﮤ روانفرهنگی پُستمدرن است تا یک واقعیت زیستی.
۴. علم، سیاست و ممنوعیت نقد: هزینۀ اندیشیدن در فضای همجنسگرایی
شاید مهمترین مسئلهای که روز ۱۷ مه باید دربارهاش پرسید، این باشد: آیا میتوان دربارﮤ همجنسگرایی، آزادانه پرسید؟
در فضای دانشگاهی امروز، بسیاری از استادان و پژوهشگران از ترس اتهام «نفرتپراکنی» یا «تبعیض»، از تحلیل علمی این موضوع خودداری میکنند. در موارد متعدد، محققان تنها بهدلیل ارائۀ فرضیههایی در نقد همجنسگرایی، اخراج، حذف، یا سانسور شدهاند (Bailey, 2003).[8]
این فضایِ «ضدنقد» نهتنها با اصول دانشگاهی ناسازگار است، بلکه مانعی جدی برای کمک علمی به افرادی است که خود، با گرایشهای ناخواسته یا متغیّر، دچار تعارض درونیاند. درحالیکه پژوهشهایی در حوزﮤ sexual fluidity (سیّالیّتِ جنسی) نشان دادهاند که بسیاری از افراد تمایل به تغییر یا بازنگری در گرایش خود دارند، فضاهای علمی و درمانی، روزبهروز بیشتر تحت فشارهای ایدئولوژیک خاموش میشوند.
علم زمانی علم است که بتواند دربارﮤ هر چیزی آزادانه و بیطرفانه سؤال کند.
۵. پیشنهادهایی برای پژوهش علمی آینده
اگر قرار باشد همجنسگرایی را نه از منظرِ سیاست و احساس، بلکه با ابزار علم تحلیل کنیم، مسیرهای پژوهشی فراوانی گشوده میشوند. ازجمله:
• مطالعات fMRI برای مقایسۀ الگوهای فعّالسازی مغزی میان دگرجنسگرایان و همجنسگرایان؛
• پژوهشهای طولی دربارﮤ نوجوانانی که هویّت جنسی خود را متغیّر تجربه میکنند؛
•بررسی همبستگی میان سبکهای دلبستگی، تجربههای آسیبزا، و تثبیت گرایش همجنسگرایانه؛
• تحلیل فرهنگپذیری رسانهای و تقویت رفتاری همجنسگرایی در نسلهای جوان.
چنین پژوهشهایی، بهجای داوری ارزشی، راه را برای فهم عمیقتر و مداخلات علمی ــ در صورت تمایل فرد ــ باز میکنند.
۶. نتیجهگیری: کرامت انسانی ≠ صحت علمی یک گرایش
یکی از مهمترین مغالطههای رایج در فضای امروز آن است که هرگونه نقد علمی به همجنسگرایی، نفی کرامت انسانی تلقی میشود. این برداشت نه علمی است و نه اخلاقی. ما میتوانیم و باید از کرامت انسانی همۀ افراد، صرفنظر از گرایش، دفاع کنیم؛ اما این دفاع به معنای پذیرش علمی تمام گرایشها نیست.
همانگونه که نقد رفتارهای پرخطر تغذیه، مصرف مواد یا سبک زندگی بیتحرک، توهین به انسانها محسوب نمیشود، نقد گرایشهای جنسی نیز اگر علمی، دقیق و بیطرفانه باشد، مصداق تبعیض نیست. کرامت یک اصل حقوقی است؛ اما حقیقت یک مسئلۀ علمی است.
روز ۱۷ مه، اگر بهراستی برای مبارزه با تبعیض است، باید در برابر تبعیض علیه خودِ حقیقت نیز بایستد.
سوءبرداشتهای رایج از این مقاله (ضمیمۀ ضروری)
•نقد همجنسگرایی از منظر علمی، انساندوستانه است نه انسانستیز؛ چراکه علم، يكى از ابزارهاى شناخت حقیقت دربارﮤ انسان است، نه ابزار حذف انسانها. در نتيجه، اگر قرار باشد از کرامت انسان دفاع کنیم، باید نخست از امکان گفتوگوی علمی و مسئولانه دربارﮤ او محافظت کنیم.
•انسانها محترماند، اما همۀ گرایشها الزاماً علمی، سالم یا سازگار با مغز و بدن انسان نیستند.
•دفاع از آزادی بیان شامل آزادی پرسیدن دربارﮤ گرایشها نیز میشود.
پانویسها:
-
[1]
Human Rights Campaign. (2023). Love is love: What it really means. https://www.hrc.org
-
[2]
ILGA-Europe. (2022). IDAHOT 2022 campaign materials. https://www.ilga-europe.org
-
[3]
Ganna, A., Verweij, K. J. H., Nivard, M. G., Maier, R., Wedow, R., Busch, A. S., Abdellaoui, A., Guo, S., Sathirapongsasuti, J. F., Lichtenstein, P., Magnusson, P. K. E., Mallard, T. T., Milaneschi, Y., Neale, B. M., Okbay, A., Walters, R. K., Mills, M. C., & Zietsch, B. P. (2019). Large-scale GWAS reveals insights into the genetic architecture of same-sex sexual behavior. Science, 365(6456), eaat7693. https://doi.org/10.1126/science.aat7693
-
[4]
Kirkpatrick, R. C. (2000). The evolution of human homosexual behavior. Current Anthropology, 41(3), 385–413.
-
[5]
Frisch, M., & Hviid, A. (2006). Childhood family correlates of heterosexual and homosexual marriages: A national cohort study of two million Danes. Archives of Sexual Behavior, 35(5), 533–547.
-
[6]
Savin-Williams, R. C., & Ream, G. L. (2007). Prevalence and stability of sexual orientation components during adolescence and young adulthood. Archives of Sexual Behavior, 36(3), 385–394.
-
[7]
Doidge, N. (2007). The brain that changes itself. Penguin Books.
- [8] Bailey, J. M. (2003). The man who would be queen: The science of gender-bending and transsexualism. Joseph Henry Press.