روشنگری دربارۀ رمزگونهبودن روایات اهلبیت(ع) با تأکید بر روایات در زمینۀ مهدیین و مهدی اول
چکیده
مقدمه
در شمارههای قبل توضیح داده شد که بهصورت کلی، در دین، اسراری وجود دارد و خصوصاً در باب امامت اهلبیت (ع) و دربارۀ قائم به وجود این اسرار تصریح شده است و طبق آموزههای اهلبیت (ع) زمان افشای این اسرار در آخرالزمان و توسط یمانی (مهدی اول از مهدیین دوازدهگانه) خواهد بود. در این بخش، به حکمتهای وجود اسرار دربارۀ قائم میپردازیم و به این پرسش پاسخ میدهیم که چرا این اسرار تا زمان ظهور قائم باید مخفی میمانده است.
حکمت وجود اسرار ظهور
طبق آنچه تاکنون گفته شد، نمیتوان وجود اسرار الهی را در دین و خصوصاً در قضیۀ مهدویت انکار کرد؛ اما سؤال این است که چرا باید چنین اسراری وجود داشته باشد؟ خصوصاً دربارۀ فرایند ظهور (مهدیین، قائم و...) دلیل وجود این اسرار چیست؟ مگر نه اینکه قائم برای هدایت مردم میآید؟ پس چرا باید هویت قائم (وحدت یمانی و مهدی اول) ناشناس بماند؟ و چرا تاکنون، مهدیین بهعنوان خلفای معصوم الهی، برای عموم جامعۀ شیعی ناشناخته مانده است؟ چه نیازی بوده است که خود یمانی پرده از راز یمانی و جزئیات مربوط به مهدیین و نقش مهدی اول بردارد؟ و...
پاسخ این است که وجود چنین ابهاماتی دربارۀ قائم، صرفاً مربوط به آخرالزمان نمیشود؛ بلکه چنین ابهامات و رموزی در گذشته دربارۀ غیبت امام مهدی (ع) نیز وجود داشته است که گاه باعث سردرگمی بسیاری از شیعیان میشده است. تا قبل از غیبتِ امام مهدی (ع)، شیعیان همواره طبق آنچه از اهلبیت آموخته بودند حضور امام را برای هدایت مردم، مبارزه با بدعتها، تفسیر حقیقی قرآن، پاسخگویی به مسائل روز، رفع اختلافات و... ضروری میدانستند؛ اما وقتی غیبت کبرا آغاز شد و حتی باب ارتباط غیرمستقیم با امام توسط نواب علنی ایشان بسته شد، بسیاری از شیعیان سرگردان شدند.
اهلبیت (ع) نیز پیش از وقوع غیبت، گرچه گاهی به برخی اسباب غیبت اشاره میکردند (حفظ جان قائم، نبودن بیعت کسی بر گردن قائم، و ...) اما این امور بیانگر تمام اسباب و حکمتهای غیبت نبود؛ لذا گاهی پاسخ اهلبیت به فلسفۀ غیبت این بود که این قضیه سرّی از اسرار الهی است و ما مجاز به بیان آن نیستیم تا قائم آن را بیان کند.
· «جعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) یقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا یرْتَابُ فِیهَا كُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ یؤْذَنْ لَنَا فِی كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِی غَیبَتِهِ قَالَ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِی غَیبَتِهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِی غَیبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِی ذَلِكَ لَا ینْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ ینْكَشِفْ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِیمَا أَتَاهُ الْخَضِرُ (ع) مِنْ خَرْقِ السَّفِینَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى (ع) إِلَى وَقْتِ افْتِرَاقِهِمَا یا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَیبٌ مِنْ غَیبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِیمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَیرَ مُنْكَشِفٍ» «عبداللَّه بن فضل هاشمى گوید: از امام صادق (ع) شنیدم كه مىفرمود: براى صاحبالأمر ناگزیر غیبتی هست كه هر باطلجویى در آن به شک مىافتد. گفتم: فداى شما شوم، براى چه؟ فرمود: به خاطر امرى كه ما اجازه نداریم آن را هویدا كنیم. گفتم: در آن غیبت چه حكمتى وجود دارد؟ فرمود: حكمت غیبت او همان حكمتى است كه در غیبت حجتهای الهى پیش از او بوده است و وجه حكمت غیبت او پس از ظهورش آشكار میشود، همچنان كه وجه حكمت كارهاى خضر (ع) از شكستن كشتى و كشتن پسر و بهپاداشتن دیوار بر موسى (ع) روشن نبود تا آنكه وقت جدایى آنها فرارسید. اى پسر فضل، این امر، امرى از امور الهى و سرّى از اسرار خدا و غیبى از غیوب پروردگار است و چون دانستیم كه خداى تعالى حكیم است، تصدیق مىكنیم كه همۀ افعال او حكیمانه است، اگرچه وجه آن آشكار نباشد.»
چه بسا اهلبیت (ع)، علت اصلی غیبت یا حداقل مهمترین علل آن را هم در خلال روایاتشان، کنایهوار و رمزگونه برای ما بیان کرده باشند، اما رمزگشایی کامل و دقیق از آن، به عهدۀ قائم است.
مسلماً وجود هیچیک از ابهامات و رموز دربارۀ قائم (ع) بیحکمت نیست. در ادامه تلاش میشود به برخی از حکمتها و اسباب ناشناختهماندن مهدیین بهعنوان خلفای معصوم الهی و نیز ناشناختهماندن هویت یمانی و یگانگی او با مهدی اول اشاره شود:
امتحان امت با سنجش تسلیمپذیری
غالباً امتحان الهی از امتها، برای سنجش تسلیمپذیری آنان است. تسلیمپذیری در برابر آنچه عقل ناقص آدمی آن را بعید میشمارد و امتحانی بزرگ برای انسانهاست.
امام سجاد (ع) فرمودند: «دین خدا با عقول ناقصه و آرای باطل و قیاسهای فاسد به دست نمیآید؛ بلکه جز با تسلیم نمیتوان به آن رسید. پس آنکس که تسلیم ما باشد سالم میماند...» (شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، ج1، ص 324)
برای مثال، در قرآن و روایات، محکم و متشابه وجود دارد:
· (اوست كسى كه اين كتاب [قرآن] را بر تو فرو فرستاد. پارهاى از آن، آيات محكم [صريح و روشن] است. آنها اساس كتاباند؛ و [پارهاى] ديگر متشابهاتاند...). (آل عمران، 7)
· امام رضا (ع): «در روایات ما متشابه مانند متشابهات قرآن و محکم، مانند محکمات قرآن وجود دارد). (شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج1، ص 290) [1]
ممکن است آدمی بهصِرف تکیه به عقل ناقص خود صدور نصوص متشابه در قرآن و روایات را از ساحت خداوند و اهلبیت بعید بشمارد؛ زیرا باعث ابهام و سردرگمی انسانها و زمینهساز ایجاد فرقههای گوناگون اسلامی میشود؛ با این حال، شاهدیم مشیت الهی بر این قرار گرفته که چنین نصوصی در قرآن و کلام اهلبیت وجود داشته باشد و وجود چنین متشابهاتی مایۀ امتحان است.
شیخ حر عاملی (محدث قرن 11) نیز یکی از حکمتهای متشابهات را امتحان امت میداند؛ او میگوید:
«روشن است در خلقت شهوات و نصب شبهات و فرستادن متشابهات حکمتی وجود دارد، و حکمتی که برای ما در این امور آشکار است، امتحان عقول مردم است.» (شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة، ص406) [2]
جدید بودن ولایت مهدی اول پیش از ظهور امام مهدی(ع) نیز از جمله اموری است که شاید در نگاه اول، نزد عقول برخی شیعیان بعید به حساب آید؛ اما باید توجه داشت خداوند دربارۀ دین خود همان میکند که حکمتش اقتضا کند، ولو اینکه ما فعلاً از حکمت آن سر در نیاوریم؛ بنابراین، کسی حق ندارد با عقل ناقص خود، برای خداوند و اهلبیت(ع) تعیین تکلیف کند و بگوید «اگر قضیۀ خلافت مهدیین و قائمبودن مهدی اول واقعیت داشته باشد، اهلبیت(ع)، افشای صریح آن را به آخرالزمان موکول نمیکردند»! از جنبۀ نقلی نیز بهصراحت به وجود اسرار الهی در دین و خصوصاً در زمینه مهدویت و اینکه این اسرار توسط قائم فاش خواهند شد اشاره شده است. لذا زمانی که فرد منصف، با دعوت سید احمدالحسن مواجه میشود که خود را قائم و یمانی موعود و مهدی اول معرفی میکند، امتحان او در این است که ببیند آیا دلایلی که برای وصایت و امامت مهدیین و دلایلی که برای قائم بودن یمانی و یگانگی یمانی با مهدی اول ارائه کرده، حق هستند یا خیر؟ نه اینکه استبعادات خود را مبنی بر اینکه اگر چنین ادعاهایی صادق بود، علمای دین آن را در طول قرنها آن را میفهمیدند، محور شناخت حقیقت قرار دهد؛ زیرا چنین انکاری بهمنزلۀ انکار وجود اسرار الهی دربارۀ قائم است؛ حال آنکه نه عقل حکم قطعی به نبودِ اسرار دربارۀ قائم میدهد و نه روایات؛ بلکه برعکس، از روایات اهلبیت، به وجود چنین اسراری و افشای آنها توسط قائم تصریح شده است که طبیعتاً منجر به ارائۀ مسائل جدیدی خواهد شد.
2. افشا شدن رموز الهی بهمثابۀ راهی برای تشخیص قائم
برخلاف نگاه ناآگاهان که رمزگشایی از نصوص دینی را که باعث ارائۀ معارف نو میشود، امری غیردینی میشمارند، این رمزگشاییها یکی از بهترین راههای شناخت حجتهای الهی و از جمله شناخت قائم آل محمد (ص) است.
روایات رمزگونه خصوصاً در موضوع مهدویت فراواناند. روایتی که پیشتر ذکر کردیم ـکه امیر جیش غضب احادیث را میشکافدـ نشان میدهد احادیثی وجود دارد که مشتمل بر رموزی است که نیاز به رمزگشایی دارد.
از جملۀ متشابهات در روایات، شخصیتها و جریانهای پیش از ظهور امام مهدی هستند که هویتشان در طی قرنها، تا حد زیادی نامشخص مانده بوده که از آنها با القابی چون «یمانی»، «طالعالمشرق (طلوعکننده از مشرق)»، «دابةالارض (جنبندۀ زمین)»، «مکلّم موسی»، «شاب من بنیهاشم»، «امام مجهول» و... یاد شده و نیز گروههایی مانند «بنیعباس»، «بنیامیه»، «قریش» و ... همگی در روایات آخرالزمانی ذکر شدهاند؛ اما بدون رمزگشایی از ظاهر این روایات نمیتوان تشخیص داد دقیقاً اینان چهکسانی هستند و چرا با این الفاظ از آنها یاد شده است؟
یکی دیگر از اقسام روایات متشابه و رمزگونه، روایاتیاند که بهظاهر متعارض بودند (که البته بعد از رفع تشابه و رمزگشایی از آنها دیگر متعارض نخواهند بود)، مانند روایات «ندا» که بهصورت مختلف نقل شدهاند و نیز روایات رجعت که ظاهر برخی از آنها دلالت دارد که گویی اهلبیت در زمان قیام قائم و حتی پیش از آن رجعت میکنند (مانند روایتی که طبق آن امیر مؤمنان از خورشید ظاهر میشود) [3] و برخی دیگر دلالت میکنند که رجعت پس از وفات قائم آغاز میشود، [4] یا روایاتی که دلالت میکنند رجعت پس از قائمی است که نسلی ندارد و در عین حال روایات فراوانی وجود دارد که امام مهدی اوصیایی از نسل خود دارد. اوصاف متعارضی که برای قائم نیز در زمرۀ همین روایات متعارض است. برای مثال در یک دسته از روایات برای قائم یا مهدی (امام حجت بن الحسن) چنین توصیفاتی آمده:
فرزند دختر قیصر روم است (که طبیعتاً سیاهچهره نیست)، در سال 255 قمری متولد شده است، نسبش معلوم است، متولد سامراست، سفیدرنگ مایل به سرخ است، در گونهاش خال است، رانهایی عریض و تنومند دارد، از لحاظ جسمی مانند رسول خداست، نه بلندقامت است و نه کوتاهقد، ابروانش کشیده و باریک است، کنیهاش ابالقاسم است، کنیۀ رسول خدا (ص) را دارد، پس از سفیانی آشکار میشود، مکان خروجش کعبه است، نام پدرش حسن است، نامش محمد است. [5]
اما در روایات دیگری درباره قائم یا مهدی، اوصافی بهکلی متفاوت ذکر شده، مانند اینکه:
فرزند کنیز سیاه است، در آخرالزمان متولد میشود، نسبش نامعلوم است، متولد مُدَینه (در بصره) است، رنگش عربی گندمگون است، در صورتش اثری است، رانهایش نحیف و لاغر است، جسمش بنیاسرائیلی (بلندقامت) و مانند حضرت موسی است، ابروانش پهن است، در سرش شوره دارد، کنیهاش ابوالعباس است، کنیۀ عمویش (حضرت عباس) را دارد، پیش از سفیانی آشکار میشود، مکان خروجش مشرق (شرق حجاز) است، نام پدرش همنام پدر رسول خداست، نامش احمد و عبدالله و مهدی است، زندانی میشود، قبل قیامش یکبار مرده است. [6] [7]
اینها فقط بخش اندکی از روایات متشابه اهلبیت است که یمانی آل محمد (ص) مبتنی بر ثقلین و رجوع متشابهات به محکمات از رموز آنها پرده برداشته و معنای واقعی آنها را بیان کرده است.
سید احمدالحسن (ع) در نوشتاری با عنوان «نصیحتی به طلاب حوزههای علمیه و همۀ حقخواهان» مینویسد:
در این مختصر بنا ندارم راجع به خطاهای کسانی که دربارۀ قضیۀ امام(ع) مطلب نوشتهاند بحث و مناقشه کنم، و برادران انصار (در حوزۀ امام مهدی) عهدهدار این امر هستند و انشاءالله متصدی بیان این حقیقت بهطور مفصل خواهند بود.
کسانی را که دربارۀ قضیۀ امام مهدی(ع) مطلب مینویسند نصیحت میکنم کتابهای انصار را بخوانند ـاز جمله «پاسخ دندانشکن: الرد القاصم»، «پاسخ کوبنده: الرد الحاسم»، «نور مبین»، «بلاغ المبین: رسالت آشکار»، «یمانی موعود حجت الله»، «طالع مشرق»، و «دابةالارض:جنبندۀ زمین» و سایرکتابهاـ تا گوشهای از قضیۀ امام مهدی(ع) را بفهمند، و اگر از هوا و هوس و منیت فاصله بگیرند شاید حقیقت را درک کنند. انشاءالله برادران انصار تبیین اشتباهات موجود درکتابهایتان را عهدهدار خواهند شد؛ پس با خود انصاف داشته باشید و حق را بیان کنید.
بدانید در طول تاریخِ این دین حق، یعنی از زمان غیبت كبرا تا به امروز، هیچگاه قضیۀ امام مهدی(ع) و روایات پیامبر(ص) و ائمه(ع) در زمینۀ امام مهدی(ع) اینگونه و به این وضوح بیان نشده است و امروز به فضل و كرم خداوند متعال و به فضل این دعوت حق یمانی، این روایات استحكام بخشیده شده و مراد از آنها روشن شده است و این خود، نشانهای از نشانههای این دعوت حق است.
از مالک جهنی نقل شده است: به اباجعفر امام باقر(ع) عرض کردم: ما صاحب این امر را با صفتی توصیف میکنیم که در احدی از مردم نیست. فرمود: «نه، والله كه چنین نخواهد بود، تا زمانی كه خودش بیاید و بر شما بدان احتجاج كند و شما را به آن دعوت كند.» [8]
یعنی شما هرچه كوشش كنید كه روایات آلمحمد(ع) دربارۀ امام مهدی(ع) و تفاصیل قضیهاش و چگونگی قیام و حوادث سالهای ظهور و آغاز زمان ظهورش را كاملاً بفهمید نخواهید توانست؛ همانطور كه امام(ع) فرمود: « نه، والله كه چنین نخواهد بود» و بر آن سوگند یاد فرمود. و اوصافی كه مدنظر جهنی بود اوصاف خود شخص و اوصاف قضیه و متعلقاتش است؛ علیالخصوص در دورۀ قبل از قیام، در زمان دعوت مسالمتآمیز كه امام(ع) در آن دوره، مردم را به بیعت دعوت میكند و كلام امام باقر(ع) آن را روشن میسازد؛ در آنجایی كه میگوید: «تا اینكه خودش بر شما بدان احتجاج كند و شما را به آن دعوت كند.» یعنی خود اوست كه شما را با سخنان و بیاناتش به حقیقت این امر آگاه میكند، پس امام(ع) مقرر فرموده است كه این امر بر مردم مشتبه باشد و كسی كه آن را روشن میکند، خود صاحبالامر باشد تا به این وسیله، صاحب حق برای همه مشخص شود. [9]
ایشان دربارۀ چگونگی افشای رمز هویت یمانی نیز فرمودهاند:
یمانی [بنا به روایات] واجبالاطاعه است... پس آیا شخص واجبالاطاعه بدون بیان رها میشود؟ نه اسم و نه صفت و نه مکان ظهور و نه... و نه... و نه...؟ یمانی واجبالاطاعه است، بهطوری که سرپیچیکنندگان از او مخلّد در آتش هستند. پس آیا صحیح است چنین تکلیفی بدون بیان هویت یمانی رها شود؟ بر این اساس، چگونه مردم یمانی را هنگام ادعای او تشخیص دهند تا از سرپیچی او دوری کرده باشند و مخلد در آتش نباشند؟
هیچ راهی برای این مسئله وجود ندارد. تنها راه این است که یمانی با شخصیت دیگری که با دقت وصف شده متحد باشد. علت اینکه اهلبیت (ع) چنین کردهاند این است که حل این مسئله دلیلی بر یمانی واقعی باشد. حل این مسئله مانند کلمۀ سرّ یا رمز عبور است.
روایات، موجود و در دسترس همگان است؛ دقیقاً همانند در دسترسبودن حروف و ارقام برای همگان؛ اما چه کسی رمز عبور را میداند تا مثلاً به صندوقی در بانک دست پیدا کند جز صاحب این صندوق؟ پس اگر از او خواسته شود رمز عبور را وارد کند تا آن صندوق را باز کند و آنچه را در آن است بیرون آورَد، روشن خواهد شد که آیا او صاحب صندوق است یا دروغگوست.
با اینکه رمز عبور از حروف و ارقام تشکیل شده است و اینها در دسترس همگان است، اما هیچکس بهجز صاحب صندوق نمیتواند آن حروف و ارقام را طوری بچیند که با رمز صندوق مطابقت داشته باشد و صندوق باز شود. نصوص نیز چنیناند. پس آن کس که بهطور صحیح آنها را میچیند تا راز را آشکار سازد، صاحب آن است و نه کسی دیگر، و ممکن نیست کسی غیر از صاحبش راز را آشکار سازد.
پس هرکس شک دارد، شک به او سودی نمیبخشد و لازم است ببیند آیا صندوق باز شده است یا خیر؟ آیا سرّ آشکار شده است یا خیر؟ اگر باز شده باشد، کار تمام است، و آن کسی که بازش کرده قطعاً صاحبش است. چهکسی جز صاحبش رمز عبور را میداند؟!
بسیاری از آنها (مخالفان دعوت یمانی) زمانی که میبینند ادلۀ این دعوت کوبنده و قوی است، به انصار میگویند که او شخص زیرکی است و نصوص را به نفع خودش سامان داده است. بهطور خلاصه، زمانی که آنها [از ادله] آگاهی مییابند، اعتراف میکنند که صندوق باز شده و رمز آن گشوده شده است؛ اما نمیخواهند اعتراف کنند کسی که این راز را آشکار کرده صاحبش است و او صندوق را باز کرده و کار تمام شده است.
محمد و آل محمد (ص) چرا بهصراحت نگفتند یمانی فلانی است تا کار تمام شود؟ آیا اینگونه بهتر نبود؟ اما اگر این کار را میکردند حجیت احتجاج با نصوصی که برایتان بیان کردم منتفی میشد؛ بنابراین، قراردادن امر به این صورت که اکنون هست صاحب امر را ـبهصِرف اینکه با نصوص بهصورتی احتجاج میکند که بازگوکنندۀ حل سرّ است یا همانطور که گفتم رمز عبور یا کلمۀ سرّ را میآوردـ دارای حجت قرار میدهد، همانگونه که در روایات آمده است.
مالک جهنی گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم ما صاحب این امر را با صفتی وصف میكنیم كه احدی از مردم چنان نیست. امام باقر (ع) فرمود: «نه، والله كه چنین نخواهد بود تا زمانی كه خودش بیاید و بر شما بدان احتجاج كند و شما را به آن دعوت كند.» [10]
چگونه [صاحب امر] با احتجاجش حجت بر مردم خواهد داشت؟ زیرا سرّ را حل و حق را از روایات بیان میکند، و به این دلیل که او به وصیتی احتجاج میکند که خداوند آن را در کتابهای قوم پنهان کرده است. شیعه چقدر به این وصیت نیاز دارد که با آن بر غیرشان احتجاج کند؟ چرا در طول این سالها با آن بر مخالفانشان احتجاج نکردند؟ این وصیت نزد آنان بوده و روایتش میکردند، اما متوجه این نبودند که این وصیت، وصیت پیش از وفات است؛ این در حالی است که آنها عالِم بودهاند و این امر را بهنیکی میدانند. آیا این مشیت خداوند نیست که آنان را از وصیت و استدلال به آن منصرف کرده، با اینکه استدلال به آن باعث تقویت دین بوده است؟ خداوند آنان را منصرف کرده، زیرا جز صاحبش به وصیت احتجاج نمیکند... . [11]
3. حفظ جان قائم و دعوت الهی او از طاغوت:
هدف دعوت مهدوی گسترش عدل و توحید در تمام جهان است و این چیزی است که با سیطرۀ دجال در جهان مخالفت دارد. با توجه به سلطۀ دجال بر جهان که امروزه شاهد آن هستیم، سادهانگاری است اگر فرض کنیم که دجال و گماشتگان آن، هیچ برنامهای برای مقابله با مهدی(ع) هنگام ظهور ایشان نداشته باشند. امام مهدی(ع) و یمانی، هر دو از شخصیتهای مهم ظهور هستند که اهلبیت مردم را به پیوستن به آنها ترغیب کردهاند؛ بنابراین حکمت الهی ایجاب میکند نقشۀ ظهور آنها بهگونهای نباشد که برای دجال بهسادگی قابل پیشبینی و ردیابی باشد. به همین دلیل است که اهلبیت(ع) دربارۀ صاحبالامر همهچیز را بیان نمیکردند یا بهصورت رمزی بیان میکردند. احمد بن محمد بن ابینصر میگوید دربارۀ موضوعی از امام رضا (ع) سؤال کردم، اما ایشان از پاسخدادن به سؤال خودداری کردند و فرمودند:
«اگر هر چیزی را که میخواهید به شما بگوییم برای شما شرّ خواهد بود و گردن صاحبالامر گرفته خواهد شد.» (کلینی، کافی، ص 224)
سید محمد صادق صدر (متوفای 1999م)، از عالمان مشهور و فقید عراق، دربارۀ آمادگی امریکا برای مقابله با امام مهدی(ع)، در خطبۀ نماز جمعه، چنین گفت:
«بهقدر کافی، اخباری وجود دارد که امریکا از سالها پیش و شاید ده سال پیش، نیروهای عملیات سریعی را صرفاً برای آمادگی برای [مقابله با] ظهور مهدی (ع) تأسیس کرده است؛ همان گونه که جنگ خلیج را بهمنظور همین آمادگی به راه انداخت تا آن را از کشتیهای جنگی پر کند؛ همچنین در پنتاگون پروندۀ کامل و قطوری از اخباری وجود دارد که امریکا توانسته آنها را جمع کند و گفتهاند فقط چهرۀ مهدی را نمیدانیم.» [12]
یمانی، قائمی است که در آخرالزمان متولد میشود و مهمترین زمینهساز انقلاب جهانی امام مهدی(ع) است؛ بنابراین برای حفظ جان او و دعوت او لازم است امر او بهصورتی بیان شود که ظهور او قابل پیشبینی و ردیابی نباشد. در غیر این صورت، طاغوتهای زمانه برای یافتن او، تمام امکاناتشان را بسیج میکنند تا او را و بلکه هر فردی را که به او مشکوک شوند از بین ببرند و چه بسا برای این کار، حاضر شوند ملتی را به خاک و خون بکشند؛ در جنگ امریکا علیه عراق در سال 2003 نیز آمریکاییان، بنا به تفسیر خاص خود از انجیل، دنبال مهدیِ مسلمانان میگشتند تا به او دست یابند.
برخی از محققان مهدویت که از مخالفان جدی دعوت سید احمدالحسن نیز هستند تصریح دارند که علت عدم ذکر مشخصات یمانی در روایات، حفظ جان یمانی و نقشۀ او از طواغیت بوده است:
· نصرتالله آیتی: دربارۀ نام واقعی یمانی حدیثی از پیشوایان معصوم(ع) به دست ما نرسیده است. عدم تصریح به نام این شخصیت میتواند بهدلیل حفاظت از جان او و در امانماندن او از سوءقصدهای احتمالی باشد تا این شخصیت بزرگ بتواند در زمان مقرر، رسالت مقدس خود را به انجام برساند. (نصرتالله آیتی، مقالۀ درفش هدایت)
· سید ضیاء خباز: شخصیت یمانی از شخصیتهایی است که نقش بارز و آشکاری در زمان ظهور امام مهدی (ع) دارد... و شاید سرّ تلاش اهلبیت در مخفی نگهداشتن شخصیت مبارک او این است که تنظیم امور برای او آسان شود تا آن هنگام که ظاهر شود و نقش مبارکش را در زمینهسازی ظهور امام مهدی (ع) انجام دهد... (المهدویة الخاتمة، ج1، ص336)
همان طور که واضح است مخالفان دعوت یمانی نیز معترفاند که اهلبیت نباید مشخصات یمانی را بهگونهای معرفی میکردهاند تا برای دشمنان آنان قابل شناسایی باشد؛ اما آنچه از آن غافل هستند و پاسخی برای آن ندارند این است که اطاعت از یمانی واجب است و کسانی که از او سرپیچی کنند اهل آتش هستند، پس که اگر یمانی با دقت توصیف نشود چگونه مردم او را بشناسند؟ خصوصاً اگر توجه داشته باشیم که گرچه قیام یمانی و خراسانی و سفیانی در یک روز است، اما مقدمات قیام آنها بهیکباره فراهم نمیشود؛ بلکه لازم است مقدمات آن از جنبههای مختلف اعتقادی و نظامی، پیش از آن فراهم شده باشد که بهطور طبیعی سالها به طول میانجامد و یمانی نیز از این قضیه مستثنا نیست. پس چگونه باید یمانی را پیش از قیامش تشخیص داد و مقدمات قیام او را فراهم کرد؟! این سؤالی است که مخالفان دعوت یمانی، جواب قانعکنندهای برای آن ندارند و تنها از خلال رمزگشایی سید احمدالحسن از شخصیت یمانی است که میتوان به این سؤال پاسخ داد.
پس اگر اهلبیت بدون اینکه نیاز به رمزگشایی از کلامشان باشد میفرمودند یمانی، مهدیای است که نامش احمد و نام پدرش اسماعیل است و در روستای مُدینة در بصره متولد میشود و اوصاف ظاهری او نیز چنین و چنان است، آیا دادن چنین مشخصاتی از سوی اهلبیت(ع) با عقل و حکمت سازگار بود؟ بیشک خیر؛ اما اهلبیت (ع) با رمزی بیانکردن شخصیت یمانی، چند هدف مهم را محقق کردهاند:
1. ادعا کردن مقام یمانی را بر مدعیان دروغین، بسیار دشوار و حتی محال کردهاند؛ تا آنجا که اگر کسی، غیر از مدعی صادق یمانی، ادعای یمانیبودن کند، نمیتواند هیچ دلیل قانعکنندهای برای یمانیبودن خود ذکر کند؛ اما یمانی حقیقی با رمزگشایی از روایات اهلبیت(ع) نشان میدهد که دارای علمی الهی است و متصل به اهلبیت است.
2. جان یمانی و نیز نقشۀ حرکت او را از دسیسههای دشمنان او حفظ کردهاند.
پانویسها:
-
[1]
عن الرضا (ع): ... فِی أَخْبَارِنَا مُتَشَابِهاً كَمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ وَ مُحْكَماً كَمُحْكَمِ الْقُرْآنِ...
-
[2]
و معلوم انه لا بدّ من حكمة فى خلق الشهوات و نصب الشبهات، و انزال المتشابهات، و مما ظهر لنا من الحكمة في ذلك إرادة امتحان العقول (شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة، ص406)
-
[3]
يُنَادُونَ فِي رَجَبٍ ثَلَاثَةَ أَصْوَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ صَوْتاً مِنْهَا أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ وَ الصَّوْتُ الثَّانِي أَزِفَتِ الْآزِفَةُ يَا مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الصَّوْتُ الثَّالِثُ يَرَوْنَ بَدَناً بَارِزاً نَحْوَ عَيْنِ الشَّمْسِ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ كَرَّ فِي هَلَاكِ الظَّالِمِينَ: در ماه رجب، سه مرتبه از آسمان ندا داده میشود: ندای اول این است که «لعنت خدا بر ظالمان باد.» ندای دوم این است که «آنچه باید نزدیک شود نزدیک شده است ای گروه مؤمنان.» ندای سوم هم در حالی که در طرف جرم خورشید بدنی دیده میشود این است که «این امیر مؤمنان است که برای نابودی و هلاکت ظالمان به دنیا بازگشته است.»
-
[4]
حسن بن علی خزاز میگوید: خدمت امام رضا (ع) رسیدم و به ایشان عرض کردم آیا شما امام هستید؟ فرمودند: بله. عرض کردم همانا من از جد شما امام صادق (ع) شنیدم که همیشه میفرمود امام کسی است که دارای نسل باشد. ایشان فرمود: ای شیخ فراموش کردی یا خود را به فراموشی زدهای؟ امام صادق (ع) اینچنین نفرمودند، بلکه گفتند: امام، کسی است که دارای نسل باشد بهجز آن امامی که حسین بن علی بر او خارج میشود؛ پس آن امام، دارای نسل نیست. پس به ایشان عرض کردم درست فرمودید فدایتان شوم اینچنین از پدرتان شنیدیم که میفرمود. )الغیبة طوسی، ص224(.
امام صادق (ع) فرمودند: اولین کسی که رجعت میکند حسین است که پس از قائم خارج میشود. (الوافی، ج2، ص267؛ همچنین رک: تفسیر فرات الکوفی)
-
[5]
مُلَيْكَةُ بِنْتُ يَشُوعَاز بْنِ قَيْصَرَ مَلِكِ الرُّوم (کمال الدین، ج2، ص 420)، مَوْلِدُهُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ سَنَةَ سِتٍّ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْن (همان، ج2، ص 432)، غَيْرَ خَفِيٍ فِي نَسَبِه (الغیبة نعمانی، ص 168)، ولد (ع) بسامراء (الغیبة طوسی، ص272)، أَبْيَضُ اللَّوْنِ مُشْرَبٌ بِالْحُمْرَةِ (کمالالدین، ج2، ص653)، واضح الجبین ابیض الوجه (همان، ج2، ص407)، عَلَى خَدِّهِ الْأَيْمَنِ خَال (الغیبة طوسی، ص266)، عریض الفخذین (کمال الدین، ص653)، أَشْبَهُ النَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقا (همان، ج1، ص287)، لَيْسَ بِالطَّوِيلِ الشَّامِخِ وَ لَا بِالْقَصِيرِ اللَّازِقِ بَلْ مَرْبُوعُ الْقَامَة (الغیبة طوسی، ص266)، أزج الحاجبین (همان)، یکنی ابا القاسم (الغیبة طوسی، ص272)، هَذَا أَمْرٌ لَيْسَ بِكَائِنٍ إِلَّا بَعْدَ خُرُوجِ السُّفْيَانِي (دلائل الامامة، ص349)، إنَّمَا يَخْرُجُ مِنْ مَكَّة (الغیبة نعمانی، ص179).
-
[6]
دربارۀ مرگ قائم قبل از قیامش، به کتاب سیزدهمین حواری از سید احمدالحسن (پانوشت دکتر علاء سالم) بحث «شبیه بهصلیبکشیدهشده کیست؟» مراجعه کنید.
-
[7]
ابْنُ أَمَةٍ سَوْدَاء (الغیبة نعمانی، ص163)، عَبْداً عَنِيفاً خَامِلًا أَصْلُه (همان، ص257)، مَوْلُودٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ (کمال الدین، ج1، ص330)، مولده بالمُدَینة (التشریف بالمنن، ص154)، اللَّوْنُ لَوْنٌ عَرَبِي (دلائل الامامة، ص441)، أَسْمَرُ اللَّوْنِ يَعْتَوِرُهُ مَعَ سُمْرَتِهِ صُفْرَة (بحارالانوار، ج83، ص81)... الْمُشْرَبُ حُمْرَة (الغیبة نعمانی، ص215) بِوَجْهِهِ أَثَر (همان)، أزیل الفخذین (همان)، الْجِسْمُ جِسْمٌ إِسْرَائِيلِی (دلائل الامامة، ص441)، شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَان (کفایة الاثر، ص159) (یعنی: غُلَامٌ طُوَالٌ (کمال الدین، ج1، ص147))، المشرف الحاجبین (الغیبة نعمانی، ص215)، بِرَأْسِهِ حَزَازٌ (همان)، يا أبا العبّاس أنت إمام الناس (الزام الناصب، ج2، ص197)، يُكَنَّى بِعَمِّه (دلائل الامامة، ص486 )، المکنی بعمه (الغیبة نعمانی، ص178)، فاذا ظَهَرَ السُّفْيَانِيُّ اخْتَفَى الْمَهْدِيُّ ثُمَّ يَخْرُجُ بَعْدَ ذَلِك (الغیبة طوسی، ص444)، مَبْدَؤُهُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ خَرَجَ السُّفْيَانِي (غیبة نعمانی، ص304)، اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفاً بِخُرَاسَانَ شِعَارُهُمْ أَحْمَدُ أَحْمَد (منتخب الانوار المضیئه، ص195)، اسْمَ أَبِيهِ اسْمُ أَبِي (الغیبة نعمانی، ص230؛ الفصول المختارة، ص297)، اسْمُهُ أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ الْمَهْدِيُّ (الغیبة طوسی، ص454)، يَقُومُ بَعْدَ مَا يَمُوت (الغیبة طوسی، ص220)، وَ أَمَّا مِنْ يُوسُفُ فَالْحَبْس(کمال الدین، ج1، ص327)، صَاحِبُ الْأَمْرِ يُسْجَنُ حِيناً وَ يَمُوتُ حِينا (الغیبة طوسی، ص58).
-
[8]
عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) إِنَّا نَصِفُ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ بِالصِّفَةِ الَّتِي لَيْسَ بِهَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً حَتَّى يَكُونَ هُوَ الَّذِي يَحْتَجُّ عَلَيْكُمْ بِذَلِكَ وَ يَدْعُوكُمْ إِلَيْهِ (الغیبة نعمانی، ص321).
-
[9]
«نصیحتی به طلاب حوزههای علمیه و همۀ حقخواهان»، ص33 تا 35.
-
[10]
عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) إِنَّا نَصِفُ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ بِالصِّفَةِ الَّتِي لَيْسَ بِهَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً حَتَّى يَكُونَ هُوَ الَّذِي يَحْتَجُّ عَلَيْكُمْ بِذَلِكَ وَ يَدْعُوكُمْ إِلَيْهِ (الغیبة نعمانی، ص321).
-
[11]
المحکمات فی احقیة الوصی احمدالحسن، علاءالسالم، انتشارات انصار امام مهدی، چاپ اول، ص61 و62.
-
[12]
لینک ویدئویی:
https://www.youtube.com/watch?v=EbhARlbTeGA