شناخت خداوند فقط با شناخت حجت خدا
علم الهی
چکیده
در مقالۀ پیش دانستیم که:
١. هدف خلقت انسان معرفت یا شناخت خداوند است؛
٢. بهعلت غفلت اکثر انسانها و عدم دسترسی به وحی و ملکوت، تنها راه شناخت خداوند، شناخت حجت او در زمین و بهرهبردن از علم اوست؛
٣. برای شناخت حجت خدا در زمین، وصیت یا نص الهی اولین و اصلیترین ملاک است و به همۀ حجتهای خدا وصیت شده است؛
در این مقاله قصد داریم به دومین ملاک شناخت حجت خدا یعنی علم که بهدنبال وصیت میآید بپردازیم
در قرآن کریم میخوانیم:
(وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً...) (و آنگاه که پروردگار تو به فرشتگان فرمود: من در زمین خلیفهای خواهم گماشت...). [1]
(وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ) (و همۀ اسما را به آدم یاد داد، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت اگر راست میگویید به من از نامهای ایشان خبر دهید).[2]
آیات بالا اشاره به این دارند که خداوند پس از وصیت بر آدم (ع) بهعنوان اولین حجت و خلیفهاش در زمین به او علم آموخت؛ علمی که تمام فرشتگان از آن عاجز بودند و برای معرفت بیشتر به خداوند و ارتقا، به آن علم محتاج بودند...
حارث بن مغیره گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: صاحب این امر با چه اموری شناخته میشود؟
فرمودند: «با آرامش و وقار و علم و وصیت.» [3]
از امام رضا(ع) پرسیدند: ای فرزند رسول خدا، امامت با چهچیز ثابت میشود؟ فرمودند: «با نص و دلیل.»
پرسید: دلیل امامت چیست؟ فرمودند: «علم و استجابت دعای او.» [4]
سید احمدالحسن در کتاب زیبای عقاید اسلام میفرماید:
«خلیفۀ خدا همان عالمی است که میتواند از غیر خودش بینیاز باشد و هیچیک از مردم از او و علمش بینیاز نیست؛ چون خداوند هرچه در دین حادث شود و هرچه را اهل زمانش در امور دین نیاز دارند به او وحی میکند.
منظور از علمی که باید همراه خلیفۀ خدا باشد در اینجا همان علم دین است که خلیفۀ خدا مکلف به تبلیغ آن برای مردم است؛ بنابراین خلیفۀ خدا باید به پروردگار متصل باشد و خداوند آنچه را او در تبلیغ رسالتش و رساندن دین حق مورد رضای خدا و احکام جديد الهی و فصلالخطاب و رفع اختلافات مردم نیاز دارد به او بیاموزد.
همین امر (علم به امور جدید و فصلالخطاب و رفع اختلافات علمی مردم) میتواند برای شخص طالب حق، دلیلی بر معرفت خلیفۀ خدا باشد که دلیل نص و وصیت را تأیید کند... .» [5]
سید احمدالحسن در توضیح و تبیین بیشترِ نوع علمی که همراه حجت خداست میفرماید:
علمی که باید خلیفۀ خداوند در زمین دارا باشد، شناخت چیزهایی است که نجات مردم در آخرت وابسته به آن است و آن "علم به عقاید و تشریع" است؛ در نتیجه باید به او وحی شود تا سخن نهایی نزد او باشد و اعتقاد حق و شریعت حق و امور جدیدی را که در تشریع به وجود میآید، بیان کند.
علم چیزی نیست که بوده است، بلکه چیزی است که میشود؛ بهعنوان مثال، شناخت خلیفۀ خداوند با استفاده از کتاب خلیفۀ پیشین یا حفظبودن آن کتاب یا حفظبودن تشریع پیشین، اینها علوم مهمی نیستند که لازم باشد خلیفۀ خداوند در زمین آنها را دارا باشد؛ چراکه اینگونه امور نزد مردم هست و هر انسان دیگری امکان بهدستآوردن آن را دارد و داشتن آن، فضیلتی برای خلیفۀ خداوند نیست؛ بلکه فضیلت و برتری این است که چیزی را بداند که مردم نمیدانند و این موضوع فقط با وحی در لحظات شبانهروز امکانپذیر است. همۀ مردم به این علم نیازمند هستند تا رهایی یابند؛ در حالی که او به هیچیک از مردم زمانش نیازمند نیست؛ دقیقاً مانند وضعیت آدم و فرشتگان. فرشتگان نسبت به علم آدم، جاهل و به علم او (دربارۀ نامهای آنان) نیازمند بودند؛ به همین دلیل است که او بر آنان برتری دارد و یادگیری و اطاعت از او بر آنان واجب است... .» [6]
سؤال مهمی که پاسخ آن معماهای بسیاری را حل خواهد کرد اینکه:
آیا علمی که در روح حجت خداست و در حقیقتِ او به ودیعه گذاشته شده، در زمین و در همهحال در دسترس اوست؟
سید احمدالحسن میفرماید:
«همیشه باید به این نکته توجه کنیم که ما دربارۀ خلیفۀ خداوند در این عالم جسمانی سخن میگوییم و از روح ایشان و آنچه در آن به ودیعه گذاشته شده، سخن نمیگوییم. ایشان در این عالم، مانند بقیۀ مردم، مسائل زیادی را نمیداند، و فقط مطلبی را میداند که کسب کرده است، یا آنچه خداوند خواسته است تا او از طریق وحی بداند؛ آن هم بر اساس حکمت خداوند حکیم مطلق، نه بر اساس کجفهمیها و درخواستهای مردم.
این امکان وجود دارد که خداوند به خلیفهاش موضوعی را بشناساند که او ناچار از دانستن آن است و بر این اساس از برخی آموزههایی که در صفحۀ وجود او به امانت نهاده شده است، پرده بردارد. آموزههایی که این بدن و این عالم و کثرت آن، آنها را از او محجوب نموده است.
نتیجه اینکه علم حجت، آنگونه که بیان نمودم، وحیی همیشگی است که از سوی خداوند به حجت اوست؛ دربارۀ همۀ چیزهایی که انسانیت برای رهایی و شناخت حق و شناخت آنچه خداوند از انسانها میخواهد، به آن نیازمند است.
علمی که دانستن آن برای حجت خدا لازم است، بههیچوجه آگاهی از زبانهای کتابهای آسمانی یا زبانهای دیگر یا حفظ جملات کتابهای آسمانی نیست؛ بلکه او باید همۀ معانی که در همۀ کتب آسمانی وارد شده است و حقایقی را که به آن اشاره شده است، با خود داشته باشد؛ بدون اینکه نیازمند خواندن آن یا آمادهکردن آن نزد خودش باشد. همۀ کتب آسمانی در صفحۀ وجودی معصوم، بهعنوان حقایق و معانی در مرتبۀ حقیقت و معنا، به امانت نهاده شده است. هر حجتی کتاب خود و شناخت مخصوص به خود و مردم زمانش را و آنچه آن مردم به آن نیازمندند را داراست. اصلاً علمی که بر حجت واجب است، آگاهی از علوم مادی نیست؛ حتی علوم ضروری برای زندگی مردم، مانند پزشکی؛ درخواست پزشک، توسط حسن و حسین (علیهماالسلام) برای درمان امیرالمؤمنین(ع) برای طالب حق کافی است.»
در ادامه به سومین راه شناخت حجت خدا، یعنی دعوت به حاکمیت خدا خواهیم پرداخت.
با ما همراه باشید...