شناخت خداوند فقط با شناخت حجت خدا
دعوت به حاکمیت خدا
چکیده
آنچه در قسمتهای قبل بررسی کردیم:
١. هدف خلقت انسان؛
٢. علت واجب بودن شناخت حجت خدا در زمین؛
٣. دو ملاک شناخت حجتهای الهی.
همچنین دانستیم که وصیت، اصلیترین و اولین راه شناخت حجت خداست و تمامی حجتهای الهی دارای وصیتی آشکار از حجتهای گذشته بودهاند که برای مردم قابلدسترسی بوده و حجتهای خدا با احتجاج به آن، حقانیتشان را اثبات میکردهاند... .
در ادامه به دومین راه شناخت حجت، یعنی علم الهی اشاره کردیم و سؤالات زیر را پاسخ دادیم:
١. منظور از علمی که باید نزد حجت خدا باشد چیست؟
٢. آیا حجت خدا باید همۀ علوم را بداند؟
٣. چه تفاوتی است میان علم حجت خدا در زمین و علمی که در روح او به ودیعه گذاشته شده؟
۴. علوم مورد نیاز حجت خدا چگونه به او میرسد؟
در این قسمت قصد داریم به سومین راه شناخت حجت خدا یعنی «دعوت به حاکمیت خدا» بپردازیم.
حاکمیت خدا یعنی چه؟
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
(وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً...) [1] (و آنگاه که پروردگار تو به فرشتگان فرمود من در زمین خلیفهای خواهم گماشت...).
خداوند اولین حجتش یعنی حضرت آدم (ع) را بهعنوان اولین خلیفه یا پادشاه در زمین انتخاب کرد، و این مقام ولایت برای تمامی حجتهای الهی ثابت است.
در واقع فقط حجتهای الهی حق حکومت و ولایت بر مردم را دارند؛ زیرا تنها آنها میتوانند ارادۀ خداوند را در زمین اجرا کنند؛ چراکه طبق فرمودۀ قرآن کریم حجتهای الهی دارای عصمت در انتقال اوامر الهی بوده که اطاعت از آنها را واجب میکند.
خداوند پس از اینکه آدم(ع) را بهعنوان اولین خلیفه در زمین میگمارد، به تمام ملائکه دستور سجده به آدم(ع) را میدهد:
(وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ) [2]
(و چون فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنید، همه سجده کردند مگر شیطان که ابا و تکبّر ورزید و از فرقۀ کافران شد).
سجده، نهایت خضوع و اطاعت است!
وقتی کسی بر حجت خدا سجده کرد، در واقع باید او را در تمامی اوامر و نواهیاش اطاعت کند؛ چراکه اطاعت از او همان اطاعت از خداوند تبارکوتعالی است؛
مسئلۀ سجده برای آدم در سورههای مختلفی از قرآن آمده است؛ مانند:
سورۀ اعراف آیۀ ١١، سورۀ حجر آیۀ ٣٠، سورۀ اسراء آیۀ ۶١، سورۀ کهف آیۀ ۵٠ و سورۀ طه آیۀ ١١۶.
این موضوع شکی برجای نمیگذارد که حکومت و تبعیت فقط مخصوص حجت خدا در زمین است؛ زیرا او نمایندۀ خداست و تنها او میتواند اراده و حاکمیت خدا را در زمین اجرا کند.
امام باقر(ع) در رابطه با راه شناخت قائم(ع) فرمود:
«هرچیزی برای شما ایجاد اشکال یا شبهه کند، وصیت، پرچم و سلاح [3] پیامبر خدا(ص)، جای هیچگونه شبهه و اشکالی برایتان باقی نمیگذارد ... بر حذر باشید از کسانی که خود را به دروغ به آلمحمد(ع) نسبت میدهند؛ زیرا برای آلمحمد و علی (ع) فقط یک پرچم، و برای دیگران پرچمهاست؛ پس در جای خودت ثابت باش و از هیچکس ابداً تبعیت نکن، تا مردی از فرزندان حسین(ع) را ببینی که با او «وصیت رسول خدا ص» و «پرچم» او و «سلاح [علم]» او باشد.» [4]
میبینیم امام باقر(ع) «پرچم رسول خدا ص» را جزو راه شناخت حجت بیان فرمودهاند؛ این پرچم همان شعار قائم یعنی دعوت به حاکمیت خداست.
عبدالله بن عجلان از امام صادق(ع) روایت میکند که در پرچم مهدی (ع) عبارت البیعة لله (عزوجل) وجود دارد. [5]
«البیعة لله» یعنی بیعت یا حاکمیت فقط مخصوص خداست.
سید احمدالحسن در رابطه با دعوت به حاکمیت خدا میفرماید:
«زمین هرگز از هدایت و حق خالی نخواهد شد، و اگر از پرچم برافراشتهای که دعوت به حاکمیت خدا بکند خالی باشد، باید بگوییم که در آن هنگام زمین از هدایت و حق تهی است؛ پس دعوت به حاکمیت خدا ـبهخصوص هنگامی که داعی بهسمت حق (خلیفه خدا) تنها کسی است که به آن دعوت می کندـ دلیلی برای طالبان شناخت حق است که دلیل نص و وصیت پیشین را تأیید میکند؛ یعنی دعوت به حاکمیت خدا با انضمام به نص، دلیلی بر حقانیت خلیفۀ خدا خواهد بود؛ یعنی دلیلی است که نص را یاری میکند و یقین مؤمنان به حقانیت او را فزونی میبخشد. البته مقصود از حاکمیت خدا، تنها در حد قانونگذاری نیست؛ بلکه در سطح اجرا و حکومت نیز هست؛ با اینکه اساساً امکان ندارد کسی قائل به حاکمیت خدا در سطح قانونگذاری، بدون حاکمیت در سطح اجرا و حکومت باشد؛ چون قانونگذاری امری متجدد و بهروز است؛ پس ناچار باید دریچهای متصل به خدا باشد تا حکم هر مسئلۀ جدید و حادثی را خداوند به او برساند؛ و لازم نیست که خلیفۀ خدا مستقیماً خودش متولی حکومت شود؛ بلکه لازم است که بر نظام حکومت و بهخصوص بر جان مردم مسلط باشد؛ مانند مسائل ویژۀ مربوط به تصمیمات جنگ و صلح یا قصاص، یعنی احکام اعدام.» [6]
نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که «دعوت به حاکمیت خدا» فقط در لفظ نیست و کسی که این شعار را سر میدهد باید حقیقتاً برای خلافت حجت خدا در زمین عمل کند، و طبیعتاً کسی که در کلام، به حاکمیت خدا دعوت میکند اما برای خلافتِ شخص غیرمعصوم میکوشد و به او ولایت میدهد دروغگویی بیش نیست؛ زیرا ابتداییترین معنای حاکمیت خدا را درک نکرده است!
سید احمدالحسن در ادامه کتاب شگفتانگیز عقاید اسلام در مبحث خلافت الهی میفرماید:
«فرمانروایی مخصوص خداوند است و هیچ فردی حق دخالت در فرمانروایی خداوند را ندارد، مگر با اجازۀ او. هرکس بخواهد فرمانروایی را از خداوند به مردم منتقل کند، تا مردم دارای ولایت نصب خلیفه یا حاکم باشند ـهمان طور که اعتقاد اهلسنت استـ باید دلیلی بیاورد که خداوند اجازۀ این کار را به او داده است؛ در غیر این صورت مسئله بر همان اصل خود میماند. اینکه ولایت برای خداوند است و فقط با اذن خداوند سبحانومتعال منتقل میشود و منصوبکردن حاکم تنها از سوی خداوند سبحانومتعال جایز است.
اصل ثابت، همان خلافت خداوند در زمین با تعیین الهی است و اینکه در هر زمانی، خداوند در زمین جانشینی دارد که خودش او را تعیین می کند.»
در ادامه به سؤالات متداول در خصوص راه شناخت حجت خدا خواهیم پرداخت.
با ما همراه باشید...
پانویسها:
- [1] بقره، ٣٠.
- [2] بقره، ٣۴.
-
[3]
رسول خدا ص فرمود: «اَلْعِلمُ سِلاحي.» «علم سلاح من است.» بحارالانوار: ج۶٩ ص٣٠
همچنین امام رضا(ع) فرمود: «امام باقر(ع) میفرمود: همانا مَثل سلاح در ما مانند تابوت است در بنیاسرائيل؛ يعنی هركسی تابوت نزدش بود نبوت برای او بود و به همين صورت هركدام از ما كه سلاح نزدش باشد صاحب امر است.» از ايشان سؤال شد: آيا سلاح از علم جداست؟ امام رضا(ع) فرمود: «خير.» كافی: ج١ ص٢٣٨
-
[4]
تفسير العياشی: ج١ ص۶۴؛ بحارالأنوار: ج۵٢ ص٢٢٢؛ إلزام الناصب: ج٢ ص٩۶
- [5] منتخب الانوار المضیئه: ص٣١١؛ کمال الدین: ص۶۵۴
- [6] کتاب عقاید اسلام، نوشتۀ سید احمدالحسن، ص ١۴٠