علت دین‌گریز شدن مردم چیست؟

علت دین‌گریز شدن مردم چیست؟

چکیده

افزایش دین‌گریزی در جوامع، به‌ویژه میان نسل جوان، چالشی جدی برای ادیان الهی است. در این مقاله، با استناد به کلام امام احمدالحسن (ع) و بیانات یاران نزدیک ایشان، ریشه‌های این بحران بررسی شده است. به‌طور مشخص، عدم شناخت درست مردم از اصل دین، یعنی حجت الهی و شریعت واقعی، و مواجهه‌ی آن‌ها با چهره‌های غیرمعصومِ دینی، باعث شده دین را مساوی با ظلم، ریا، جنگ و تحجر ببینند. مقاله با تبیین قانون استخلاف و مرزبندی میان حجت الهی و عالمان غیرمعصوم، تأکید دارد که درمان دین‌گریزی تنها با معرفی شخصیت حقیقی حجت خدا ــ همچون احمدالحسن (ع) ــ و اخلاق او ممکن است؛ شخصیتی که با رفتار متواضعانه، گفتار صادق و سلوک انسانی‌اش، نشان می‌دهد دین و انسانیت نه‌تنها از هم جدا نیستند، بلکه عمیقاً در هم تنیده‌اند. نویسنده بر اهمیت تبلیغ درست، بازنمایی اخلاق آل‌محمد (ع)، و تفاوت‌گذاری روشن میان دین اصیل و چهره‌سازی‌های جعلی تأکید می‌کند.

طبیعتاً شما هم با افرادی که می‌گویند ما فقط خدا را قبول داریم و اعتقادی به دین نداریم روبه‌‌رو شده‌اید!

یا کسانی که می‌گویند دین ما انسانیت است.

چه‌چیزی باعث شده افراد جامعه، دین را جدای انسانیت ببینند؟!

آیا اشکال در شریعت یا قوانین الهی است؟

قبل از ریشه یابی اشکال توضیح مختصری در رابطه با قانون مشترک تمام اديان الهی ارائه می‌دهیم؛ 

 

استخلاف:

این قانون مشترک از سه اصل تشکیل شده است که عبارت‌اند از:

١. مستخلِف که خداوند است و خلیفه یا حجتش را در زمین انتخاب می‌کند.

٢. مستخلَف که همان خلیفه و حجت خداوند در زمین است.

٣. قانون و شریعتی که حجت خدا از طرف خداوند حامل آن است تا ارادۀ خداوند در زمین اعمال شود.

این سه اصل در ادیان الهی و کتب مقدسشان همچون قرآن، تورات و انجیل مشترک است. [1]

در واقع شکی نیست که حجت خدا تجلی خداوند در زمین است؛ همان خداوند مهربان و رحیم که اعتقاد به خیرخواهی‌اش وجه اشتراک همۀ ماست؛ 

به سؤال اول بازمی‌گردیم...

چه‌چیزی باعث شده است مردم در حالی‌ که به‌طور مستقیم، اخلاق و منش و کردار حجت‌های الهی را درک نکرده‌اند، آن‌ها را مورد قضاوت ناعادلانه قرار دهند و آرامش را در بی‌دینی جست‌وجو کنند؟

پاسخ ساده است؛ زیرا آن‌ها دین را از جایی غیر از اصل اساسی‌اش برداشت کرده‌اند... [2]

به همین دلیل تصور می‌کنند دین همان چیزی است که برخی علمای ادیان به نمایش گذاشته‌اند و زمانی که در اعمال آن‌ها سکوت در برابر ظلم، فساد و ناعدالتی می‌بینند آن را مرتبط با دین و شریعت می‌دانند.

در حالی ‌که علمای ادیان به‌علت عدم عصمت در هیچ‌کدام از سه اصل اساسی دین (استخلاف) قرار نمی‌گیرند و آن‌ها هم مانند سایرین در معرض امتحان و ابتلا هستند تا ببینند فرجام کار در زمرۀ هدایت یافتگان هستند یا گمراهان...

نگاهی بیندازید به کشورهایی که نام دین و اسلام را یدک می‌کشند؛ 

آیا عدالت و مبانی اخلاقی اسلامی در آن جوامع به‌صورت مطلوب اجرا شده است؟

آیا مردم از نحوۀ اجرای قوانین رضایت دارند؟

چه می‌شود زمانی که فردی با ذکر مقدس «الله‌اکبر» خود را منفجر کرده و صدها نفر را به خاک و خون می‌کشد!

یا جنگ‌هایی که در آن هر دو طرف درگیر، نام خدا و قرآن  را به میان می‌آورند و طرف مقابل را تکفیر می‌کنند...

حتی سایر ادیان الهی مانند مسیحیت و یهود از این قاعده مستثنا نیستند و تاریخ تاریکی در جنگ‌های عقیدتی دارند.

 

حقیقت این است که مردم دیگر به کسی اعتماد ندارند و خودمحوری را راه نجات می‌بینند. شرایط جوامع اسلامی و سایر ادیان الهی و همچنین تبلیغات ضد اسلامی مستکبران باعث شده برخی جوامع اعتقاد به منجی را یک افسانه قلمداد کنند که علمای ادیان برای فریب مردم و کنترل آن‌ها تدارک دیده‌اند.

حال تصور کنید در چنین زمانی منجی حقیقی ادیان ظهور کند و مردم را به خود دعوت کند!

آیا مردم او را به‌سادگی خواهند پذیرفت؟ 

پس زمانی که به آن‌ها می‌گوییم فرستادۀ امام مهدی ع، یمانی موعود آمده تعجبی ندارد که طلب معجزۀ قاهره کنند.

زیرا توسط بدعت‌ها و اشتباهات (خواسته یا ناخواسته) علمای بی‌عمل مسموم شده‌اند و توانایی تشخیص حق از باطل را ندارند...

 

درمان دین‌گریزی:

در جامعه‌ای که ویروس دین‌گریزی منتشر شده است، باید واکسنی از نوع اعتماد و اخلاقی از نوع آل‌محمد ع  منتشر کرد. مردم باید تفاوت حجت خدا و سایرین را متوجه شوند؛ اخلاق و منشی که قرن‌ها از مردم پوشیده مانده است.

شیخ حبیب سعیدی (حفظه‌الله) می‌فرمایند:

«خاطرم هست يک ‌بار در كربلای مقدس گویا در خانۀ انصار بودیم که یکی از اساتید نزد ما آمد و یادم بود که او [مدرک] مهندسی داشت. با ما وارد گفت‌وگو شد و سؤالاتی را از ما می‌پرسید و نمی‌دانست شخصی که در کنار ما نشسته است امام احمدالحسن علیه‌السلام است. در حقیقت او یکی از مؤمنين انصار بود، اما تا به حال امام احمدالحسن علیه‌السلام را نديده بود. سپس امام احمدالحسن علیه‌السلام با ما هم‌صحبت شد و [آن انصاری] از طریق کلام و صحبت‌های ایشان متوجه شد که ایشان، امام علیه‌السلام است. 

پس به او گفت: مولایم شما امام احمدالحسن علیه‌السلام هستید؟ امام به او فرمودند: آری من سید احمدالحسن هستم. 

این مهندس مثل شاخه‌های خرما می‌لرزید؛ یعنی واقعاً می‌لرزید و چهره‌اش تغییر کرد و عرق می‌کرد. 

امام احمدالحسن علیه‌السلام از این امر بسیار اذیت و ناراحت شدند و به او گفتند: چرا این‌گونه با من رفتار می‌کنی؟ من یکی از برادران شما هستم. من یکی از شما هستم. چرا این‌چنین با من رفتار می‌کنید؟» [3]

 همچنین شیخ ناظم عقیلی (حفظه‌الله) در خاطراتی دربارۀ سید احمدالحسن علیه‌السلام می‌فرماید:

«بسیار متواضع است. من سال‌ها با او زندگی کرده‌ام. در میان ما، مانند یکی از ما بود؛ بلکه در بسیاری از اوقات به ما خدمت می‌کرد.  در خوراک و پوشاک و نشستن تفاوتی با ما نداشت، و بلکه پوشش و لباس ما از لباس او بهتر بود... .

و به هر مکانی که می‌خواستیم وارد شویم یا سوار اتومبیل شویم، هنگام ورود ما را مقدم می‌کرد و نمی‌پذیرفت که کسی ایشان را بر دیگر انصار مقدم کند. همیشه می‌گفت: من برادر شما و خدمتکار شما هستم و همۀ ما به‌سوی رضایت خداوند بلندمرتبه حرکت می‌کنیم. من آمده‌ام تا شما را از بت‌پرستی بیرون بیاورم؛ پس از من بت نسازید.

هنگامی‌که برخی از انصار با ایشان ع به‌شکل خاص و ویژه رفتار می‌کردند و در هنگام سلام‌کردن و دست‌دادن و مانند این‌ها، بین ایشان ع و دیگر انصار فرق می‌گذاشتند، ایشان بسیار ناراحت می‌شد و همیشه می‌گفت: 

علامت و نشانه، شما را از هدف و نهایتی که آن علامت بدان اشاره دارد، باز ندارد...امامان و حجت‌ها نشانه‌هایی در مسیر هدایت و حق هستند. پس وسعت دیدتان را به نشانه محدود نکنید که با این کار در حق آن نشانه نیز ظلم می‌کنید... .» [4]

 

کدام انسان منصفی (با هر عقیده و تفکر) یافت می‌شود که ‌چنین شخصیت الهی‌ای را نپذیرد و با او دشمنی کند؟ 

شخصی که با اعمال و اخلاقش در تاریکی دوران به انسانیت معنای حقیقی می‌بخشد... .

و با وجود او چه‌کسی می‌تواند ادعا کند دین جدای از انسانیت است؟

بزرگ‌ترین معجزۀ احمدالحسن علیه‌السلام خودِ شخصیت اوست که حتی شگفت‌انگیزتر از شکافتن دریاست!

انصار و پیروان فرستادۀ امام مهدی ع باید با «تبلیغ» خود نقش درمانگر و پزشک را ایفا کرده و به سایرین این رهبر الهی را بشناسانند و طبیعی است که در این مسیر برخی به‌خاطر عدم شناخت او و تصور بدی که از شخصیت‌های دینی دارند در ابتدا توهین و سرکشی کنند؛ اما انتهای مسیر شیرین است و تلخی غوره را به حلوا تبدیل می‌کند.

نیاز است در این مسیر همچون اماممان با شعار «لا حول و لا قوه الا بالله» در مسیر حاکمیت خدا تا آخرین نفس بکوشیم.

 

پانویس‌ها:

  1. [1]  برای توضیحات کامل به کتاب زیبای «عقاید اسلام» نوشتۀ سید احمدالحسن علیه‌السلام مراجعه فرمایید.

  2. [2]  امام صادق (ع) فرمودند: «همانا اصل دین یک مرد است و آن مرد همان یقین است و او همان ایمان است و او امام اهل زمانش است؛ پس هرکس آن امام را شناخت، خدا و دین خدا و قانون خداوند را شناخته است، و هرکس آن امام را انکار کند همانا خداوند و دینش را انکار کرده است، و هرکس به آن جاهل بماند همانا که به خدا و دین و قانون خداوند جاهل باقی مانده است، و هرگز خدا و دینش را نخواهد شناخت جز با شناخت امامش؛ و این همان چیزی است که مردان دین خدا دارند و با آنان این دین شناخته می‌شود.» (مختصر بصائر الدرجات، ج١، ص۵٢٧)

  3. [3]  شیخ حبیب سعیدی، ٢٣ آبان‌١۴٠٠، گفت‌وگوی صوتی در گروه فراخوان مهدوی.

  4. [4]  خاطراتی از شیخ ناظم عقیلی (حفظه‌الله) در مجموعۀ «امام احمدالحسن را این‌گونه شناختم»

     

کلیدواژه‌ها

یمانی موعود علمای بی‌عمل حجت خدا قرآن دین‌گریزی معرفت امام اسلام حقیقی امام احمدالحسن استخلاف دین حقیقی تواضع امام احمدالحسن شیخ ناظم عقیلی شیخ حبیب سعیدی انحرافات دینی

امتیاز مقاله

0.00 از 5 (0 رأی)
امتیاز شما