خنجری بر پیکر دین

خنجری بر پیکر دین

استنباط احکام شرعی با هوش مصنوعی

چکیده

مقالهٔ حاضر، با نگاهی نقادانه به روند تاریخی شکل‌گیری علم اصول‌فقه و استنباط احکام شرعی، به بررسی این پرسش اساسی می‌پردازد که آیا غیرمعصوم –اعم از فقیه یا هوش مصنوعی– حق تشریع و فتوا را دارد؟ نویسنده با استناد به قرآن، روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، و آثار یمانی آل‌محمد (سید احمد الحسن)، اجتهاد به شیوهٔ رایج را نفی می‌کند و استنباط احکام شرعی را وظیفهٔ خاص خلیفهٔ الهی می‌داند. مقاله همچنین هشدار می‌دهد که ورود هوش مصنوعی به عرصهٔ فتوا نه‌تنها امتداد انحراف گذشته است، بلکه آخرین ضربه به قدسیت دین خواهد بود؛ ضربه‌ای که با غیبت امام معصوم آغاز شد و اینک با حذف کامل مرجعیت الهی به اوج خود می‌رسد.

در این مقاله، می‌خواهیم سیر کوتاهی بر تاریخچۀ استنباط احکام شرعی داشته باشیم. بنابراین لازم است مختصری با اصول‌فقه آشنا باشیم.

در تعریف اصول‌فقه، گفته‌اند:

 «از مهم‌ترین فنون علمی اسلامی، فن فقه است. فن فقه عبارت است از فن‌ استخراج و استنباط احکام از مدارک: کتاب، سنت، اجماع، عقل. علم‌ فقه یک علم نظری است، برخلاف حدیث که صرفاً نقلی و حفظی است.» [1]

پیشینۀ تاریخی این دانش به بعد از شهادت پیامبر اسلام (ص) بازمی‌گردد. در زمان حیات رسول خدا (ص)، مسلمانان برای دریافت احکام شرعی به شخص شریف پیامبر (ص) رجوع می‌کردند، اما بعد از شهادت ایشان، صحابه و تابعین، رفته‌رفته به جاهلیت قبل از اسلام بازمی‌گشتند. درحالی‌که خلیفه و جانشین رسول خدا (ص)، علی‌بن ابی‌طالب (ع) در میان آنان حضور داشت. بر اثر این بی‌توجهی به وجود نازنین و مبارک جانشین پیامبر (ص)، کم‌کم مقدمۀ باب اصول‌فقه گشوده شد.

به این ترتیب، فقهای اسلامی در طول تاریخ، از زمان صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین تا کنون، در مقام استنباط احکام شرعی از دو روش بهره جسته‌اند: روش اخباری‌گری (اعتماد بر ظاهر نصوص بدون اعتماد بر ضوابط عقلی)، و روش اصولی (اعتماد بر نصوص با اعتماد بر ضوابط عقلی). البته باید توجه داشت قواعد و ضوابط عقلی، محکوم به پذیرش عقل در شرع مقدس هستند و عقل (و در حقیقت، سایۀ عقل) میزان است، نه اوزان (وزنه‌های ترازو). بنابراین بدون تکیه بر شرع مقدس، توان سنجش صحیح را ندارد، چنان‌که از تشخیص حسن و قبح به‌تنهایی عاجز است.

برای توضیح بیشتر در این ‌باره، می‌توانید به کتاب عقاید اسلام، نوشتۀ سید احمد الحسن، وصی و فرستادﮤ امام مهدی (ع) مراجعه کنید. [2]

فقهای اهل‌سنت به‌دلیل عدم مراجعه به ائمۀ اطهار (ع) و احادیث گهربار ایشان، زودتر از فقهای شیعه به نقطۀ توهمی و باطل ضرورت پیدایش این علم پوشالی رسیدند. از اواخر قرن دوم هجری، آنان به تألیف کتاب‌های اصولی روی آوردند. [3]

اما در میان شیعیان نیز کسانی که در حق اهل‌بیت (ع) کوتاهی کردند، پس از غیبت امام (ع)، گویی چاره‌ای جز پیروی از اهل‌سنت ندیدند. آنان این علم را با عنوان ابزاری برای شناخت و استنباط احکام شرعی پذیرفتند و به آن بسنده کردند، درحالی‌که امام خویش را، پس از آن‌که به غیبت بردند، در پردﮤ تنهایی رها ساختند. این‌گونه، مانند پیروان سقیفه، در سرگردانی خود به‌دنبال راهی برای اقناع بودند.

 

اتهام به اهل‌بیت (ع)

گناه بزرگ‌تر پس از فرورفتن در این فساد عقیدتی، آن بود که این روش را نیز به گردن دو امام از امامان هدایت، یعنی امام باقر و امام صادق علیهماالسلام انداخته و این دو امام جلیل‌القدر را سپر بلای خویش قرار دادند که مبادا انگشت اتهام به‌سمت خودشان دراز شود.

علمای بی‌عمل جهت قداست بخشیدن به آنچه آن را قواعد استنباط احکام شرعی نامیدند، مدعی شدند که امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، در پیدایش اصول‌فقه، نقش اساسی داشته‌اند و شیوﮤ صحیح استنباط احکام الهی از قرآن و سنت را به شاگردان خود آموزش می‌داده‌اند.[4] اما درحقیقت، این نوع اجتهاد در دین خدا، به معنای رایج امروزی در میان شیعۀ آل‌محمد شناخته‌شده و مشروع نبوده است زیرا خداوند، ائمۀ اطهار (ع) را فرستاده و از طریق وحی، علم به کتاب و شریعت الهی را به آنان تعلیم فرموده است. و همگان را به اطاعت و ارجاع امور به ایشان سفارش نموده است. و خواص از اصحاب و شاگردانشان پس از آموختن اصول، با نظارت امامان علیهم‌السلام، به تفریع آن اصول می‌پرداخته‌اند، چنان‌که خود فرموده‌اند:

الإمامُ الرِّضا (ع): «علَينا إلْقاءُ الاُصول إلَيكُم، و عليكمُ التَّفْريعُ» [5] «بر ماست كه اصول را براى شما بيان كنيم و بر شماست كه فروع را استخراج كنيد.»

حق‌تعالی می‌فرماید:

(وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا) [6] (وچون خبری از ایمنی یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پیامبر و اولوالأمر خود ارجاع بدهند، قطعاً از میان آنان کسانی هستند که آن را دریابند. و اگر فضل خدا و رحمتش شامل حال شما نبود، جز اندکی [همه] از شیطان پیروی می‌کردید).

در تفسیر این آیه، امام صادق (ع) می‌فرماید:

«نحنُ و اللّهِ سَبيلُ اللّهِ الذي أمَرَ اللّهُ بِاتِّباعِهِ، و نحنُ و اللّهِ الصِّراطُ المُستَقيمُ، و نحنُ و اللّهِ الذينَ أمَرَ اللّهُ العِبادَ بطاعَتِهِم» «به خدا سوگند، ما همان راه خداييم كه خداوند به پيمودن آن فرمان داده است. به خدا ما همان راه راست هستيم. به خدا ما همان كسانى هستيم كه خداوند بندگان را به اطاعت از آنان فرمان داده است.» [7]

آری، برخی کوشیده‌اند اجتهاد به‌شکل رایج و امروزی را که خود بنیان‌گذار آن هستند، به زمان ائمۀ اطهار علیهم‌السلام بازگردانند. آنها این اتهام را به اهل‌بیت (ع) نسبت می‌دهند و آل‌محمد (ع) را بلاگردان خویش می‌کنند، به‌جای آن‌که خود سپر بلای آل‌محمد (ع) باشند.

 

مسیر انحراف

مسیری را که منحرف شدند بسیار شبیه حق یافتند. برای مثال، سخن امام باقر (ع) به ابان‌بن تغلب را، که به وی فرموده است، «در مسجد مدینه بنشین و به مردم فتوا بده. من دوست دارم امثال تو در میان شیعیان دیده شوند»،‌ [8] دلیل بر حقانیت خود دانسته‌اند و این‌چنین راه را بر خود هموار کرده‌اند. آنها بر این عقیده‌اند که چون اهل‌بیت (ع) به عده‌ای از [خواص] شیعیان خود، مثل ابان‌بن تغلب، دستور داده‌اند که در مسجد بنشینند و فتوا دهند، پس ائمه (ع) به این امر رضایت داشته‌اند. آنگاه این گواهی امام معصوم بر ابان‌بن تغلب را اغلب بر خود توسعه داده و گفتند، این سخن امام (ع) بر ما نیز صدق می‌کند. اما تنها کافی است تفاوت بین آن عملی را که امام (ع) به آن راضی بوده است با این عملکرد امروز علما بدانیم، آنگاه این اندیشۀ پوچ از ذهن‌ها دور می‌شود و پی خواهیم برد که این اجتهاد رایج امروزی، مورد رضایت و مطلوب امام معصوم نبوده است. زیرا منظور امام (ع) چیزی بیش از این نبوده که ابان‌بن تغلب آنچه را که از آل‌محمد (ع) فراگرفته است، برای دیگر شیعیان نقل کند، چراکه او از خواص شیعه بوده است و چیزهایی را می‌دانسته که دیگران نمی‌دانسته‌اند. به همین دلیل، برای رساندن احکام آل‌محمد (ع) به شیعیان، واسطه و راوی حدیث میان امام معصوم و مردم شده است.

گویی این طایفه فراموش کرده‌اند که در آن زمان، امام‌ (ع) حاضر بوده‌اند و نص مستقیم امام بر شاگردش ابان‌بن تغلب وجود داشته است که او را به انجام مأموریتی مکلف می‌کرد، مأموریتی که خود مستقیماً از امام (ع) آموخته بود. ابان نیز تنها بر روایتی که از امام معصوم (ع) صادر شده بود، استناد می‌کرد. حال آن‌که این مطلب اگر امروز هم وجود نداشته باشد، مدعی علم را از استنباط احکام منع نمی‌کند. چنان‌که سید خمینی (ره)، بنابر آنچه شیخ جعفر سبحانی در تقریرات اصولی او نقل کرده، می‌گوید:

«فتوا دادن هنگام پاسخ دادن به سؤال به‌طور شفاهی و با نقل خود روایت بوده است و این چیزی غیر از وضعیت ماست... .» [9]

بنابراین، وضعیتی که اکنون مدعیان علم ایجاد کرده‌اند، غیر از وضعیتی است که مورد رضایت علمای واقعی دین، یعنی محمد و آل‌محمد (ع) بوده است.

دکتر علاء سالم در کتاب نقد عقاید امامیه، با مقایسه‌ای موشکافانه تفاوت کار ابان‌بن تغلب و امثال او را با روش مدعیان علم امروز مقایسه کرده و به‌خوبی روشن می‌سازد. در ادامه، به‌طور خلاصه به این تفاوت‌ها می‌پردازیم: [10]

  1. تشریع به اذن خلیفۀ خداوند: منبع تشریع حجّت خدا بوده، درحالی‌که امروز ارتباط با حجّت خدا وجود ندارد و علم را از وی دریافت نمی‌کنند.

  2. سکوت ابان و امثال او دربارﮤ آنچه نمی‌دانسته‌اند: ابان و امثال او، به‌جهت فرمان‌بُرداری از آل‌محمد دربارﮤ چیزهایی که نمی‌دانسته‌اند سکوت می‌کردند، چراکه به سکوت امر شده بودند. [11] درحالی‌که مجتهدان براساس ظنّیاتی که نتیجۀ ملازمات عقلی و ادعای اجماع و ... است فتوا می‌دهند.

  3. فتوا دادن ابان و امثال او، در دایرﮤ معلومات متون معصوم بود ه است، در‌حالی‌که فتوا دادن مجتهدان فراتر از نصوص را نیز شامل می‌شود، یعنی در آنچه نمی‌دانند هم سکوت نکرده‌اند و این مسئله با رجوع به رساله‌های آنان آشکار می‌شود. معتقدیم هر انسان منصف و محققی می‌تواند با مطالعۀ کتاب نقد عقاید امامیه، بهرﮤ بیشتری را دریافت کند. [12]

خوب است در اینجا به منابعی که فقهای شیعه برای استنباط حکم شرعی (به‌عنوان حکم ظاهری) و فقهای سنی (به‌عنوان حکم واقعی) بر مقلدان خود تحمیل می‌کنند، اشاره کرده و آن‌ها را بررسی کنیم:

ادلۀ اربعه، منابع استنباط حکم شرعی

ادله‌ای که مدعیان علم به آن رجوع می‌کنند برای استنباط احکام عبارت است از:

  • قرآن

  • سنّت رسول‌الله (ص) (و امامان، نزد شیعه)

  • عقل

  • اجماع

بیشتر علمای اهل‌سنت و شیعه آن را به‌عنوان منابع فقه و مصادر تشریع پذیرفته‌اند و هریک از آنها را به‌عنوان دلیلی معتبر برای استنباط احکام شرعی محسوب می‌کنند. [13]

اکنون به‌طور مختصر به هریک از آنها می‌پردازیم تا مشخص شود که آیا این منابع به‌عنوان دلیل شرعی، برای تشریع احکام توسط غیرمعصوم کافی هستند یا خیر؟

۱. قرآن

کتاب خداوند قرآن دارای آیات محکم و متشابه است. پیامبر (ص) می‌فرماید: «کسی که فتوا دهد و ناسخ را از منسوخ و محکم را از متشابه نمی‌شناسد هم خود هلاک شده و هم دیگران را هلاک نموده است.» [14]

پس چگونه ممکن است کسی که اهل، ناطق، مترجم و راسخ در آن نیست، اراده کند و قرآن را مورد تحلیل خویش قرار داده و از آن احکام شرعی استنباط کند؟!

(هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ) [15] (او همان کسی است که اين کتاب را بر تو نازل کرد؛ بعضی از آيه‌هایش محکمات‌اند، اين آيه‌ها اُمّ الکتاب هستند و بعضی آيه‌ها، متشابهات‌اند. آنها که در دل‌‌هایشان ميل به باطل است به‌سبب فتنه‌جويی و ميل به تأويل، از متشابهات پيروی می‌کنند، درحالی‌که تأويل آن را جز خداوند و آنان که قدم در دانش استوار کرده‌اند، نمی‌دانند، می‌گويند: ما به آن ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ماست، و جز خردمندان پند نمی‌گيرند).

قرآن کریم شامل آیات محکم و متشابه است، اما برای غیرمعصوم، تمام قرآن درحقیقت متشابه محسوب می‌شود. [16] پس چگونه ممکن است فردی که از عصمت برخوردار نیست، راهی به‌سوی حقیقت آیات بیابد و بتواند از میان این آیات متشابه، احکام الهی را به‌درستی استنباط کند؟!

در این مجال اندک، برای اثبات این‌که قرآن به‌تنهایی بدون وجود ناطق و مترجم آن نمی‌تواند کتاب هدایت باشد، همین یک آیه کفایت می‌کند. و چه بسیار کسانی که از ظاهر آیات قرآن راه ضلالت و گمراهی را در پیش گرفته‌اند، همچون وهابی‌ها که قائل به تجسیم و آمدوشد برای خداوند هستند.

شکل‌گیری بیش از ۷۰ فرقه در دین مبین اسلام و ۱۲ پرچم (در هنگام قیام)، که همگی ادعای هدایتگری و حقانیت مسلک خویش را دارند، درحالی‌که حق یکی است و صاحب آن نیز تنها یک پرچم دارد که از سوی خدای واحدِ قهار مأذون است، گواهی بر این حقیقت است.

۲. سنّت

اما دلیل بی‌اساس دیگر برای اجتهاد آنان سنّت است. و منظور از سنّت، سنت رسول‌الله (ص) نزد اهل‌سنت، و سنت رسول خدا و امامان (ع) نزد شیعه است.

سنت شامل گفتار، کردار و تقریرات پیامبر اکرم (ص) است. به ‌اعتقاد علمای غیرعامل شیعه و سنی، سنت از ادلۀ اربعه برای اثبات احکام شرعی است. و پس از قرآن، دومین منبع اجتهاد به شمار می‌آید. [17]

به اجماع مسلمانان، سنت پیامبر اسلام حجت است. ازجمله دلایل آنان در حجیت سنّت پیامبر (ص) این است که ایشان (ص) معصوم است و دچار خطا نمی‌شود. در نتیجه، هرچه از وی صادر شود، معتبر و پیروی از آن لازم است. [18] این در حالی است که در سنت و سیرﮤ رسول‌الله (ص) و آل طاهرشان هیچ‌گاه توصیه به استنباط احکام شرعی بدون نظارت معصوم وجود نداشته است. و چنین کاری، امر نامتعارفی بوده است.

باعث تأسف است که فرورفتن در این گمراهی را به اهل‌بیت (ع) نسبت می‌دهند.

۳. عقل

اما دلیل دیگری که علمای غیرعامل برای گشایش راه استنباط احکام شرعی به آن استناد کرده‌اند، عقل است.

اکنون می‌خواهیم از کلام سید احمد الحسن، به مسئلۀ عقل بپردازیم: آیا عقل به‌تنهایی می‌تواند کاشف احکام باشد؟!

سید احمد الحسن بیان می‌کند:

«منظور از عقل، همان نیروی تفکری است که در هر انسانی قرار داده شده است و نزد فرد شایسته و بد، مؤمن و کافر وجود دارد. عقل، میزان و ابزار سنجش است. و در نتیجه، نیازمند وزنه یا معیاری است که بقیۀ چیزها با آن سنجیده شود و خوب و بد متمایز شوند.

اگر معیار سنجش آماده نبود، عقل توانایی تمایز حَسَن از قبیح و حق از باطل را ندارد. به همین خاطر، در تمایز بین حق از باطل از سوی مردم، در بسیاری از اوقات اشتباه به وجود می‌آید.» [19]

در واقع، آنچه از کلام یمانی آل‌محمد (سید احمد‌ الحسن) دانستیم این است که عقل در آسمان هفتم به کمال می‌رسد. هرکس بتواند نفس خود را ارتقا دهد و به آسمان کلی عقل یا جبروت دست یابد، صاحب عقل حقیقی است، درحالی‌که دیگران تنها سایه‌ای از عقل را دارند. بنابراین عقل برای کسی که قلۀ معرفت عقل را طی نکرده باشد، چگونه میزان سنجش دقیقی می‌تواند باشد؟ تا زمانی که عقل به‌تنهایی به فهم حقیقت قرآن راهی نداشته باشد، این میزان بدون وزنه نمی‌تواند به‌عنوان ملاک سنجش معتبر، به استنباط احکام بپردازد.

۴.اجماع

دلیل نادرست دیگری که اهل فتوا به آن استناد می‌کنند، اجماع علماست؛ میراثی که فقهای شیعه نیز از اهل‌سنت گرفته‌اند. ولی در حقیقت، آیا اجماعی در این عقیدﮤ پوسیده وجود دارد یا نه؟!

 

بطلان اجماع

سید مرتضی [رحمة‌الله] در الذریعه، اجتهاد را باطل دانسته، نکوهش کرده و می‌گوید: «اجتهاد باطل است و امامیه عمل به ظنّ و رأی و اجتهاد را جایز نمی‌داند.» [20] و شیخ طوسی، شیخ الطائفه، در توضیح مسئلۀ قضاوت می‌گوید: «از آنجا که اجتهاد از نظر ما باطل است و حق تنها در یک رأی است و خلاف آن جایز نیست.» [21]

پس روشن شد که اجماعی بر اعتقاد استنباط احکام شرعی از سوی غیرمعصوم وجود ندارد.

علاوه‌بر دو موردی که ذکر شد، دلایل دیگری نیز در ردّ این اجماع ادعایی در کتاب‌های فقهای شیعه آمده است، اما برای اختصار، تنها به همین دو بسنده کردیم.

 

آنچه مرا واداشت ...

آنچه مرا واداشت دست‌به‌قلم شوم، صرفاً ارائۀ این مطالب نبوده است، زیرا سخنگوی مکتب سید احمد الحسن، دکتر علاء سالم کتابی تحت‌عنوان نقد عقاید امامیه تألیف کرده است. این کتاب با بیان شیوا و استدلال‌های محکم، به اصلاح عقاید نادرستی که در طول سال‌های متمادی از جانب علمای بی‌عمل وارد دین شده، پرداخته است. بلکه آنچه مرا به نوشتن واداشت، نظر رئیس انجمن اصول‌فقه حوزﮤ علمیه قم بود که گفته است:

«در حال حاضر، هوش مصنوعی قدرت استنباط حکم شرعی را ندارد؛ امّا در آینده ممکن است هوش مصنوعی قدرت استنباط حکم شرعی را پیدا کند.»

 نشست علمی «هوش مصنوعی و استنباط حکم شرعی» با حضور سید صادق محمدی، رئیس انجمن اصول‌فقه حوزﮤ علمیۀ قم و آقای مهدی داوودآبادی، مدیرگروه هنرهای رسانه‌ای دانشکدﮤ دین و رسانه، دوشنبه ۱۴ آبان ماه ۱۴۰۳ در دانشکدﮤ دین و رسانۀ قم برگزار شد. [22]

زحمت استنباط حکم شرعی را از دوش امام زمان خویش برداشته و خود به بهانۀ غیبت مشغول فتوایی ظنّی شده‌اند. امروز هم به بهانۀ سهولت در امر استخراج احکام و دسترسی آسان‌تر، زحمتش را بر دوش هوش مصنوعی گذاشته‌اند. گویا تصمیم گرفته‌اند تمام مشکلات اسلام را با عقول ناقص خود حل کنند.

جهل این طیف، هیچ حدومرزی نمی‌شناسد.

استنباط حکم شرعی با تولیدات کارخانه‌ای و دست‌ساز بشر؟! آیا گمان کرده‌اند حکم الهی کالاست؟

اگر آنان حرمتی برای احکام الهی قائل بودند، به خود اجازه نمی‌دانند براساس گمان و هواوهوس به تشریع دین خدا بپردازند، تا جایی که امروز سخیفانه این‌چنین دین خدا را به سخره بگیرند!

این همایش و مانند آن، تنها یک هدف را دنبال می‌کند: معرفی خود به‌عنوان افرادی مترقی و به‌روز و منحرف کردن اذهان عمومی از جست‌وجو برای امام معصوم. درحالی‌که به‌وضوح روشن است که حتی نام خدا و خلیفه‌اش را هم بر زبان نمی‌آورند.

(أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ أَفَلَا تَعْقِلُونَ) [23] (اُف بر شما و بر آنچه به‌جز خدای یکتا می‌پرستید، آیا نمی‌اندیشید؟)

پانویس‌ها:

  1. [1]  مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج 1، ص 477.

  2. [2]  سید احمد الحسن، عقاید اسلام و از تو دربارﮤ روح می‌پرسند، ص۲۰.

  3. [3]  تاریخ علم اصول، ویکی شیعه:

    https://fa.wikishia.net/view/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84

  4. [4]  تاریخ علم اصول، ویکی شیعه:

    https://fa.wikishia.net/view/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84

  5. [5]  ابن‌ادریس حلی، مستطرفات السرائر، حدیث ۵۸/۲۱.

  6. [6]  سورﮤ نساء، آیۀ ۳۸

  7. [7]  علی‌بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، حدیث ۶۶/۲.

  8. [8]  امام باقر (ع) به ابان‌بن تغلب فرمودند: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم در میان شیعه کسانی مانند تو دیده شوند.» https://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/26015782

    [في مستدرك الوسائل 17/315/21452: «مسجد» بدل «مجلس»] [رجال النجاشي، 1/73/6]

  9. [9]  شیخ جعفر سبحانی، تهذیب الاصول، تقریر بحث سید روح‌الله خمینی، ج ۳، ص ۲۰۴.

  10. [10]  دریافت از سایت المهدیون: https://almahdyoon.co/?p=1906

  11. [11]  امام صادق (ع): «کسانی كه پيش از شما بودند سكوت كردن را مى‌آموختند و شما سخن گفتن را فرامى‌گيريد. هرگاه يكى از آنان مى‌خواست عبادت پيشه كند، ده سال پيش از آن، تمرين سكوت مى‌كرد. اگر به‌خوبى از عهدﮤ اين كار برمى‌آمد و تحمّل آن را داشت، عابد مى‌شد، وگرنه مى‌گفت، من لايق اين كار نيستم.»

  12. [12]  ر.ک: منبع ۹

  13. [13] 

    https://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%۸AF%D9%84%D9%87_%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B9%D9%87

  14. [14]  قال رسول‌الله (ص): «من عمل بالمقاييس فقد هلك واهلك ومن أفتى الناس و هو لا يعلم الناسخ من المنسوخ و المحكم من المتشابه فقد هلك و اهلك.» کلینی، أصول الكافی، ج 1، ص 43.

  15. [15]  سورﮤ آل‌عمران، آیۀ ۷

  16. [16]  صدوق، الأمالی، ص 507؛ کلینی، الکافی، ج 1، ص 43؛ میرزا حسین نوری، مستدرک‌الوسائل، ج 17، ص 257.

  17. [17]  زحیلی، اصول الفقه الإسلامی، وهبه، ج ۱.

  18. [18]  زحیلی، اصول الفقه الإسلامی، وهبه، ج ۱.

  19. [19]  سید احمد الحسن، عقاید اسلام و از تو دربارﮤ روح می‌پرسند، ص ۲۲۰.

  20. [20]  به نقل از سید [محمد] باقر صدر، در کتاب دروس فی علم الاصول، ج ۱، ص ۴۸.

  21. [21]  شیخ طوسی، المبسوط، ج ۱، ص ۴۸.

  22. [22]  https://B2n.ir/w09068

  23. [23]  سورﮤ انبیا، آیۀ ۶۷

کلیدواژه‌ها

سید احمد الحسن هوش مصنوعی اصول‌فقه استنباط حکم شرعی اجتهاد امام معصوم یمانی علمای بی‌عمل ادلهٔ اربعه نقد فقه سنتی قرآن و متشابهات حجت خدا فتوا عقل و دین

امتیاز مقاله

0.00 از 5 (0 رأی)
امتیاز شما