حملۀ اعراب به ایران
چکیده
در مقالۀ گذشته، کاوشی دربارﮤ شرایط همزمان حکومت ساسانیان و مسلمانان داشتیم و به چگونگی قتل خسرو پرویز و توطئۀ درباریان و شیرویه (قباد دوم)، پسر خسرو پرویز، علیه پادشاه اشاره کردیم. همچنین بیان شد که حضرت محمد (ص) نیز از توطئۀ اطرافیانش در امان نبود و با آنکه قدرت مسلمانان روزبهروز افزایش مییافت، اما عدّهای از صحابه بوی قدرت را استشمام کرده و نقشههای پلیدی در سر میپروراندند.
در این مقاله، قصد داریم به وقایعی بپردازیم که از سوی برخی از صحابه علیه حضرت محمد (ص) انجام شد؛ و جالب آنکه افراد توطئهگر، دقیقاً همان کسانی هستند که پس از رحلت پیامبر (ص)، جنگ علیه ایرانیان را تدارک دیدند.
واقعۀ تبوک و کوه هرشا (هرشی) و افشا شدن صورت منافقان:
غزوﮤ تبوک، آخرین جنگی بود که حضرت محمد (ص) شخصاً در آن حضور داشت و حدود سال ۹ هجری (۶۳۰ میلادی)، دو سال پیش از رحلت رسول خدا (ص) و حمله به ایران، علیه روم شرقی تدارک دیده شد. نکتۀ مهم این غزوه، نمایندگی حضرت علی (ع) در مدینه بهجای محمد (ص) بود که برای منافقان سخت گران آمد و موجب اقدام آنان برای انحراف این حرکت نمادین رسول خدا (ص) شد.
اینکه علیِ ۳۲ ساله در غیاب پیامبر خدا (ص)، نمایندﮤ مهمترین منطقۀ حکومت اسلام باشد،[1] باعث شد برخی شایعه کنند که حضرت محمد (ص) نسبت به علی (ع) بیمهر شده و با وی قهر کرده و به همین سبب او را به جنگ نبرده است... اما پاسخ رسول خدا (ص) موجب رسوایی آنان شد و نتیجهای معکوس از آنچه انتظار داشتند به همراه آورد. این پاسخ به «حدیث منزلت» شهرت یافته است:
«أنتَ منّي بمنزلةِ هارونَ من موسى» «تو نسبت به من، بهمنزلۀ هارون نسبت به موسی هستی.»[2]
با آنکه پیامبر (ص) بارها برخی صحابه را در غیاب خود در مدینه بهعنوان نماینده معرفی فرموده بود، اما هرگز دربارﮤ هیچیک، چنین تعبیری به کار نبرده است. این تعبیر نشاندهندﮤ ولایت علی (ع) در نبود رسول خدا (ص) است. اما اقدام منافقان به همین مقدار محدود نشد؛ آنان در راه بازگشت از جنگ تبوک و در گردنههای کوه، با رم دادن شتر حضرت محمد (ص) قصد ترور او را کردند؛ اما با آگاه شدن رسول خدا (ص) و همراه کردن حذیفه و عمّار در کنار خود، این ترور بینتیجه ماند. منافقانی که صورت خود را پوشانده بودند، گریختند و در دل سپاه پنهان شدند ... رسول خدا (ص) نام آنان را به حذیفه، و به نقلی دیگر، به عمّار بیان کرد[3] که تعدادشان ۱۲ الی ۱۵ نفر ذکر شده است.[4]
ابنحزم اندلسی که از استوانههای علمی اهلسنت به شمار میرود، نام برخی از این افراد را آورده است. وی در کتاب المحلّى مینویسد:
«ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، سعدبن ابیوقاص، قصد کشتن پیامبر (ص) را داشتند و میخواستند آن حضرت را از گردنهای در تبوک به پایین پرتاب کنند.»[5]
این افراد، یک سال بعد، در راه بازگشت از غدیر خم و اعلام ولایت علی (ع) پس از محمد (ص)، در کوه هرشا، نقشۀ خود را تکرار کردند؛ اما باز هم ناکام ماندند. این نقشه، پس از پیمان منافقان که با نام صحیفۀ ملعونۀ اول شناخته میشود، برای انحراف مسیر اسلام و جلوگیری از جانشینی علی (ع) انجام شد. تعداد این افراد، مجدداً 14 نفر اعلام شده است.[6]
صحیفۀ ملعونه، پیمانی علیه خلافت علی (ع):
صحیفۀ ملعونه پیمانی است که اعضای آن عهد بستند نگذارند خلافت پس از رحلت حضرت محمد (ص) به خاندان او برسد! نام این اشخاص را به خاطر بسپارید؛ زیرا این افراد اصلیترین عاملان بازگشت اعراب به جاهلیت و کشورگشاییهای وحشیانه و حمله به ایران هستند. در منابع، به دو صحیفه اشاره شده است: نخستین صحیفه پیش از واقعۀ غدیر و در جریان تلاش برای ترور حضرت محمد (ص) در کوه هرشا نوشته شد.[7] دومین صحیفه یا پیماننامه، پس از ترور ناموفق در کوه هرشا و پس از رسیدن پیامبر (ص) به مدینه تنظیم گردید.
براساس کتاب اسرار آلمحمد (ص)، نام همپیمانان به شرح زیر است:
ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، عمرو عاص، طلحه، ابوعبیده جراح، عبدالرحمنبن عوف، سالم مولی ابیحذیفه، معاذبن جبل، ابوموسی اشعری، مغیرةبن شعبه، سعدبن ابیوقاص، اوسبن حدثان و بیست نفر دیگر.[8]
اسامی بالا، جزو آغازگران و فرماندهان ارشد جنگ اعراب علیه ایران هستند که به آنها خواهیم پرداخت.
سمی برای انحراف مسیر انسانیت:
پس از تلاشهای ناموفق برای ترور پیامبر (ص)، آنها تصمیم گرفتند از نزدیکترین اشخاصی که در خانۀ او بودند، آخرین ضربه را وارد کنند!
چه کسی محمد (ص) را مسموم کرد؟
به روایتی از عایشه، دختر ابوبکر، مراجعه میکنیم: محمدبن اسماعیل بخاری در صحیح خود مینویسد:
«عایشه گفته است که رسول خدا در مریضی خود (که در آن از دنیا رفتند) میفرمودند: تاکنون درد غذایی را که در خیبر خوردم احساس میکردم، و الآن زمانی است که احساس کردم شریانهای قلبم از آن پاره شده است.»[9]
اکنون به بررسی ادعای عایشه میپردازیم:
او معترف است که رسول خدا (ص) با سم به شهادت رسیدهاند؛ اما آن را به واقعهای مربوط میکند که سالها از آن گذشته بود!
جنگ خیبر در اوایل سال هفتم هجری رخ داد؛ درحالیکه رسول خدا (ص) در سال یازدهم هجری به شهادت رسیدند (چهار سال بعد)، و ایشان تا پیش از روزهای پایانی زندگی، در غزوات با سلامتی کامل شرکت داشتند. همچنین، روایات بسیاری از منابع اهلسنت وجود دارد که پیامبر (ص) آن غذای آغشته به سم را نخوردند.[10]
بنابراین، فرضیۀ مسمومیت رسول خدا (ص) در جنگ خیبر، فرضیهای غیرمنطقی است. سؤال اینجاست: چرا عایشه سعی دارد مسمومیت را به شخص دیگری - آن هم با این فرض نزدیک به محال - نسبت دهد؟!
عایشه در جای دیگری گفته است:
«ما به رسول خدا در هنگام بیماریاش دارو دادیم، پس شروع کرد به اشاره کردن به ما که به من دارو ندهید. گفتیم: (مسئلهای نیست) هر بیماری از دارو متنفر است.»
در بعضی روایات چنین آمده: «اهمیتی ندهید، کراهیت مریض از دواست.» اندکی بعد، پیامبر (ص) فرمودند:
«هرکس در خانه است، در برابر چشم من باید دارو بخورد، جز عمویم عباس که در کنار شما حضور نداشت.»[11]
سرپیچی از دستور شخصی که از دیدگاه مسلمانان، بالاترین شخصیت و اخلاق و حکمت را دارد، طبیعی نیست!
البته خیانت همسران برخی پیامبران مانند نوح (ع) و لوط (ع) بهطور واضح در قرآن بیان شده است[12]، و اینکه این اتفاق در رابطه با محمد (ص) تکرار شده باشد، مسئلۀ دور از انتظاری نبوده است؛ مخصوصاً اگر منفعتی مانند خلافت پدر عایشه (ابوبکر) بهجای علیبن ابیطالب (ع) در میان باشد ...
ابنجوزی آورده است:
«به او دوا خوراندند درحالیکه بیهوش بود، و چون به هوش آمد، فرمود: «چه کسی با من چنین کرد؟» این کار زنهایی است که از آنجا آمدهاند و با دست بهسوی حبشه اشاره کرد، و در روایات صحیح آمده که عایشه و حفصه حبشی بودند.»[13]
در مقالۀ آینده، به بررسی اوضاع متزلزل حکومت ساسانی در دورانی که توطئه برای قتل حضرت محمد (ص) جریان داشت خواهیم پرداخت؛ همچنین چگونگی نیرنگ قدرتطلبانی را واکاوی میکنیم که برای غصب جایگاه جانشین برحق ایشان (ص) دست به طرحریزی و خیانت زدند.
با ما همراه باشید.
پانویسها:
-
[1]
بیهقی، تاریخ مسعودی، ص۲۷۰–۲۷۱
-
[2]
زهری، تاریخ زهری، ص ۱۱۱؛ ابنهشام، ج ۴، ص۱۶۳؛ طبری، ج ۳، ص ۱۰۳ و 104.
-
[3]
یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج ۲، ص ۶۸؛ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص ۱۰۴۴.
-
[4]
واقدی، المغازی، ج ۳، ص۱۰۴۴–۱۰۴۵؛ عمادالدین اسماعیلبن کثیر دمشقی، البدایه و النهایة، ج ۵، ص ۲۰.
-
[5]
ابنحزم الاندلسی الظاهری، ابومحمد علیبن احمدبن سعید، المحلی، ج ۱۱، ص ۲۲۴.
-
[6]
سلیمبن قیس هلالی، اسرار آلمحمد (ص)، ص۲۳۲.
-
[7]
سیدبن طاووس، طرف من الأنباء والمناقب، نشر تاسوعا، ص۵۶۴.
-
[8]
سلیمبن قیس، اسرار آلمحمد (ص)، ۱۴۱۶ق، ص ۲۳۲.
-
[9]
صحیح البخاری، ج ۶، ص ۹، ح ۴۴۲۸.
-
[10]
تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۵؛ ابنحجر العسقلانی، شهابالدین، فتحالباری شرح صحیح البخاری، بیروت – لبنان، دارالمعرفة للطباعة و النشر، چاپ دوم، ج ۷، ص ۳۸۱؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج ۲۱، ص ۶.
-
[11]
سنن البخاری، ج ۷، ص۱۷ و ج ۸، ص۴۰؛ سنن مسلم، ج ۷، ص۲۴ و ۱۹۴؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص۴۳۸؛ بخاری گفته است: «این روایت را همچنین ابن ابیزناد از هشام از پدرش از عایشه روایت کرده است». السیرة النبویة ابنکثیر دمشقی، ج ۴، ص۴۴۹؛ مسند احمد، ج ۶، ص۳۵.
-
[12]
سورﮤ تحریم، آیۀ ۱۰
- [13] ابنجوزی، الطب النبوی، ج ۱، ص ۶۶.