حمله اعراب به ایران
چکیده
در مقالۀ گذشته، شرح اوضاع اعراب و حکومت ایران تا زمان وفات رسول خدا (ص) (سال ۱۱ هجری قمری) بیان شد. در آن مقاله، انحراف مسیر اسلامی که پیامبر (ص) آن را بنیان نهاده بود بررسی گردید و توطئۀ اصحاب برای غصب خلافت نیز تبیین شد.
در این مقاله، قصد داریم شعلهور شدن آتش جنگ و کشورگشاییهای خلفا پس از رسول خدا (ص) را بررسی کنیم و اهداف جاهلی افراد مداخلهگر را بازگو نماییم.
شلاق اهریمن بر پیکر ایران زمین:
در شرایطی که اشرافزادگان سرگرم نزاع و کشتار یکدیگر برای کسب قدرت بودند، مالیاتهای سنگین توان زیستن را از مردم ایران گرفته بود و فساد روحانیون زرتشتی و سوءاستفادﮤ آنان از جایگاهشان اعتماد مردم را سلب کرده بود. در چنین شرایطی، گرگها از تاریکی سر برآورده و طمع دریدن و قتلعام ایرانیان را داشتند... اما این گرگها دیگر از جنس امپراتوری روم نبودند؛ بلکه از اعرابی بودند که به فرستادﮤ خدا در سرزمین خود خیانت کرده بودند. آنان با فریب مسلمانان، غریزﮤ جاهلی نهفته در وجودشان را شعلهور ساخته و حقیقت و نوری را که محمد (ص) برافروخته بود، هدف قرار داده بودند.
باذانبن ساسان (یا به روایتی باذانبن مهران) که از اشرافزادگان ایران و حاکم منصوب خسروپرویز در یمن بود، پس از مسلمان شدن با معجزﮤ رسول خدا (خبر دادن از مرگ خسروپرویز)، در سال دهم هجری کشته شد و پسرش «شَهر» بهدستور پیامبر (ص) جانشین وی در یمن شد.
باذان نخستین فرمانروای ایرانی مسلمان است که برخی، نام او را در شمار اصحاب پیامبر (ص) نوشتهاند.
اما فرمانروایان ایرانی یمن نیز سرنوشت خوبی نیافتند...
اسود عنسی (مدعی دروغین رسالت) «شَهربن باذان» (فرزند باذان، حاکم ایرانی صنعا) را که او و پدرش منصوب پیامبر (ص) بودند، به قتل رساند و همسر وی، «مرزبانه»، را به اجبار به همسری خود درآورد.[1]
اسود عنسی نیز سرانجام بهدست فیروز دیلمی – که او نیز همراه با باذان اسلام آورده بود – کشته شد و انتقام شهربن باذان از او ستانده شد. این وقایع، پیش از خلافت ابوبکر بر حاکمان ایرانی گذشت.
آغاز تجاوز به مرزهای ایران زمین:
عبدالحسین زرین کوب اینگونه آغاز تجاوز را شرح میدهد:
«در روزگار خلافت ابوبکر، دو تن از جنگجویان قبیلۀ بکر بن وائل، یکی مثنّىبن حارثه و دیگری سویدبن قطبه، در سرحدهای ایران دست به تجاوز و غارت زدند. مثنّی در حدود حیره رهزنی میکرد و سوید در حدود اُبُلّه بود [2].
ضعف و فتوری که در کار ساسانیان پدید آمده بود، این گستاخیها را بیکیفر میگذاشت. به همین سبب، رهزنان هر روز دلیرتر میشدند. مثنّی نامهای به ابوبکر نوشت، ضعف و سستی کار ایران را باز نمود و از او مدد خواست تا برای نشر اسلام در ثغر ایران به جهاد پردازد. مثنّی طمع داشت که شاید ابوبکر لشکری تعبیه کند و او را بر آن لشکر امیر گرداند. اما ابوبکر، خالدبن ولید را به این مهم گماشت و مثنّی را زیر فرمان او قرار داد [3].
نبردهای زمان ابوبکر در سال ۱۲ هجری قمری با ساسانیان:
۱. نبرد ذاتالسلاسل (نبرد زنجیر)
• مکان: منطقهای در جنوب عراق
• شرح: این نبرد با فرماندهی خالد بن ولید علیه نیروهای ساسانی و متحدان عرب آنها رخ داد. نام «ذاتالسلاسل» بهدلیل زنجیرهایی است که گفته میشود سربازان ساسانی برای جلوگیری از فرار به یکدیگر بسته بودند. این نبرد با پیروزی مسلمانان پایان یافت و راه برای پیشروی بهسمت عراق باز شد.[4]
۲. نبرد مذار
• مکان: حوالی بصره در عراق
• شرح: پس از پیروزی در ذاتالسلاسل، خالدبن ولید بهسمت مذار حرکت کرد و با نیروهای ساسانی مواجه شد. این نبرد با پیروزی قاطع مسلمانان به پایان رسید.[5]
۳. نبرد ولجه
• مکان: منطقهای در جنوب عراق
• شرح: سپاه مسلمانان به فرماندهی خالدبن ولید با نیروهای ساسانی و متحدان عرب درگیر شد و با تاکتیکهای نظامی، دشمن را شکست داد.[6]
۴. نبرد اُلَّیس
• مکان: نزدیکی رود فرات در عراق
• شرح: شدت خشونت و تعداد بالای کشتهها باعث شد این نبرد را «یوم الدم» «روز خون» بنامند. خالدبن ولید، پس از پیروزی، به نذر خود عمل کرد و اسیران را گرد آورد و آنها را اعدام کرد.
براساس گزارشهای تاریخی، خالدبن ولید پیش از آغاز نبرد، نذر کرد که اگر خداوند او را بر دشمن پیروز گرداند، رودخانه را با خون آنان پر کند. پس از پیروزی مسلمانان، خالد برای عمل به نذر خود، دستور داد اسیران جنگی را در کنار رودخانه گرد آورده و آنها را اعدام کنند تا خونشان در آب رودخانه جاری شود. این اقدام باعث شد که این رودخانه به «نهر الدم» «رود خون» معروف شود.[7]
۵. نبرد انبار
• مکان: شهر انبار ( غرب عراق)
• شرح: خالدبن ولید با محاصرﮤ شهر انبار و استفاده از تاکتیکهای نظامی، مدافعان ساسانی را وادار به تسلیم کرد و شهر را به تصرف درآورد.[8]
۶. نبرد عینالتمر
• مکان: منطقۀ عینالتمر در عراق
• شرح: در این نبرد، خالدبن ولید با نیروهای ساسانی و متحدان عرب آنها مواجه شد و پس از پیروزی، منطقه را به کنترل مسلمانان درآورد.[9]
۷. نبرد دومة الجندل
• مکان: شهر دومة الجندل در شمال عربستان
• شرح: خالدبن ولید با نیروهای محلی متحد ساسانیان در این منطقه جنگید و پس از پیروزی، نفوذ مسلمانان را در منطقه گسترش داد.[10]
۸. نبرد فراض
• مکان: حوالی مرزهای امپراتوری روم شرقی
• شرح: در این نبرد، سپاه مسلمانان با نیروهای ساسانی، رومی و عربهای مسیحی مواجه شد و توانست پیروزی ارزشمندی را به دست آورد.[11]
این نبردها نقش مهمی در تضعیف امپراتوری ساسانی ایران داشتند.
جنایتی که خالدبن ولید در نبرد اُلَّیس و واقعۀ یومالدم داشت، شباهت بسیاری به اعمال داعش و وهابیت در عصر کنونی دارد. میتوان داعش را میراثدار افراد خونخوار آن زمان دانست که با نام اسلام دست به جنایات وحشتناکی میزدند.
شخصیت خالدبن ولید
قبل از اسلام:
• خالد در خانوادهای ثروتمند و جنگجو بزرگ شد. پدرش، “ولیدبن مغیره”، یکی از بزرگان قریش بود.
•در ابتدا از دشمنان اسلام بود و در نبرد احد نقش مهمی در شکست مسلمانان داشت.
خالد پس از پیمان حدیبیه و دیدن رشد اسلام، در سال ۸ هجری به اسلام گروید.
ماجرای قتل مالکبن نویره و زنا با همسر مالک پس از قتل او:
مالکبن نویره از بزرگان و شجاعان عرب و از اصحاب پیامبر اسلام (ص) بود که پس از وفات پیامبر، از پرداخت زکات به خلیفۀ وقت، ابوبکر، خودداری کرد. ابوبکر این اقدام را بهعنوان ارتداد تلقی کرده و خالدبن ولید را برای مقابله با او فرستاد. خالد پس از دستگیری مالک و یارانش، دستور قتل آنها را صادر کرد و سپس به همسر مالک تجاوز نمود. این اقدام خالد باعث اعتراضاتی شد، بهویژه از سوی عمربن خطاب.
واکنش عمربن خطاب و ابوبکر:
پس از اطلاع از این وقایع، عمربن خطاب به ابوبکر گفت: «خالد زنا کرده است، او را سنگسار کن.» اما ابوبکر پاسخ داد: «من او را سنگسار نخواهم کرد؛ زیرا او اجتهاد کرده و اشتباه نموده است.» عمر سپس گفت: «او مرد مسلمانی را کشته است، او را قصاص کن.» ابوبکر پاسخ داد:
«من او را نخواهم کشت؛ زیرا او اجتهاد کرده و خطا کرده است.» در نهایت، عمر پیشنهاد داد که حداقل خالد را از فرماندهی برکنار کند، اما ابوبکر گفت: «من شمشیری را که خداوند بر علیه دشمنانش کشیده است، در غلاف نخواهم گذاشت.»[12]
نقشۀ ترور علیبن ابیطالب بهوسیلۀ خالد بن ولید:
ابو سعد عبدالکریمبن محمد بن منصور التمیمی السمعانی، از علمای برجستۀ اهلسنت در قرن ششم هجری، در کتاب خود به نام "الأنساب" به این ماجرا اشاره کرده است. وی نقل میکند که:
«یعقوب رواجنی، استاد بخاری، روایت کرده است که ابوبکر گفت: «خالد آنچه را به او دستور داده شده است، انجام ندهد.» از سید عمربن ابراهیم حسینی در کوفه پرسیدم که معنای این روایت چیست؟ او گفت: به خالد دستور داده شده بود که علی را بکشد، اما سپس از این کار پشیمان شده و او را از انجام آن نهی کرد.»[13]
این نقلقول نشان میدهد که ابوبکر ابتدا به خالدبن ولید دستور ترور امام علی (ع) را داده، اما بعداً از این تصمیم منصرف شده است…
اینگونه، اولین تجاوزات با هدف غارت و چپاول در پوشش اسلام و جهاد آغاز شد. اما حکومت ابوبکر تنها دو سال به طول انجامید. او در سال ۱۳ هجری قمری به کام مرگ رفت و حکومت را به عمربن خطاب وصیت کرد. در این شرایط، علیبن ابیطالب (ع) که به جنگاوری و شجاعت شهره بود، پس از غصب خلافتش و عدم همراهی مردم با او، خانهنشین شده بود. اما عمربن خطاب مسیر ابوبکر را ادامه داد و این جنگها را به اوج خود رساند.
در مقالۀ آینده، به دورﮤ حکومت عمر و نبرد با ساسانیان خواهیم پرداخت.
با ما همراه باشید.