هدف خلقت

هدف خلقت

قسمت 3

چکیده

در این بخش از مقاله، با تکیه بر آیات قرآن، احادیث اهل‌بیت و سخنان سید احمدالحسن، تفسیر حقیقی هدف از خلقت انسان بررسی می‌شود. آیه ۵۶ سورۀ ذاریات مبنی بر «لیعبدون» و حدیث قدسی «لولاک لما خلقت الافلاک» در نگاه اولیه متفاوت‌اند؛ اما با تحلیل عمیق، روشن می‌شود که هر دو بیانگر یک حقیقت‌اند: شناخت خدا تنها از طریق حجت‌های او امکان‌پذیر است. اهل‌بیت علیهم‌السلام، آینۀ صفات الهی‌اند و بدون معرفت و اطاعت از آنان، عبودیت حقیقی ممکن نیست. در سخنان سید احمدالحسن، این معنا به روشنی بیان شده که حجت خدا، راه ارتباط مخلوق با خالق است و اطاعت از او همان اطاعت از خداوند است. این نگاه، هدف آفرینش را نه در عبادت ظاهری، بلکه در شناخت و تبعیت از «وجه الله» یعنی خلفای الهی می‌داند. نتیجتاً، مسیر کمال و ارتقا و رسیدن به مقام خلیفه‌اللهی تنها از راه شناخت حجت و امام زمان ممکن است.

الحمد لله و المنه که خداوند منان بر ما منت گذاشته و در روزگاری نفس می‌کشیم که قائم آل‌محمد (ع)، سید احمدالحسن (ع) در بین ما هستند و می‌توانیم از فیض وجود و کلام نورانی‌شان بهره برده و به تمام علوم و معارف الهی دست پیدا کنیم؛ چراکه در روایات آمده قائم (ع) 25 حرف از علم را به‌سوی مردم می‌گشاید و نیز تأکید شده است که ایشان شکافنده علوم هستند؛ لذا پای درس اهل‌بیت (ع) و یمانی آل محمد می‌نشینیم تا شاید جرعه‌ای از دریای علم و معرفتشان به فضل خدا نصیبمان شود.

سفارش و تأکیدات ائمه (ع) نسبت به سخن خداوند را می‌بینیم که به این موضوع مهم پرداخته و سعی در تبیین و روشنگری از هدف از خلقت داشته‌اند.

خداوند سبحان‌و‌متعال در آیه 56 سوره ذاریات از این هدف مهم پرده برمی‌دارد و می‌فرماید:

(وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) (من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند).

همان طور که اهل بیت علیهم‌السلام فرمودند که ما مترجمان قرآن هستیم، ما منبع فیض و رحمت و علم الهی هستیم.

امام صادق (ع) در خصوص آیه 56 ذاریات می‌فرمایند:

«منظور خداوند از لِیَعبُدون در حقیقت لِیَعرفون هست؛ یعنی شما را خلق کردم که مرا بشناسید.»

(وسائل‌الشیعه، ج۱، ص۸۳؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۳۱۴)

همچنین خداوند در جایی دیگر در حدیث قدسی هدف از خلقت را موضوع دیگری بیان می‌دارد آنجا که به «رحمةٌ للعالمین»، رسول اکرم (ص) می‌فرمایند:

«یا احمد! لولاک لما خلقت الافلاک»

«ای احمد! اگر تو نبودی هیچ چیز از افلاک را خلق نمی‌کردم.»

(علل الشرائع، الانوار فی مولد النبی، بحارالانوار، جنة العاصمة)

آیا در این دو سخن خداوند سبحان تضاد و تناقضی وجود دارد؟ یا اینکه هر دوی آن‌ها در حقیقت یک‌چیز است و یکی مقدمه و راه رسیدن به دیگری است؟ یعنی خدا را باید از وجه خدا شناخت، از خلیفه و حجتش در زمین؛ چراکه او آینه تمام‌نمای خداوند تبارک است و تنها از طریق امام است که می‌توان خدا را شناخت و به مقامش معترف شد.

سید احمدالحسن علیه‌السلام در کتاب ختم نبوت می‌فرماید:

«مراد از "لیعبدون" یعنی "لیعرفون: تا بشناسند"؛ اما این شناخت چگونه محقق می‌شود؟

امام صادق فرمودند: "و بنا عُبِدَ اللهُ و لولانا ما عُبِدَ اللهُ" "با ما خدا پرستش شد، و اگر ما نبودیم خداوند شناخته نمی‌شد." (بصائر‌الدرجات، ص۸۱)

پس شناخت و معرفت خداوند در گرو شناخت و معرفت امام و حجت هر زمان است.

اساساً انسان پس از غفلت و روی‌گردانی از حقیقت خود نیازمند این شد تا خداوند فرستادگانی برای او بفرستد که صورت و مثالش در زمین شود تا انسان با توجه به آن‌ها به مسیر هدف خلقتش برگردد و آن‌ها همان حجت‌های الهی در هر زمان هستند که شناخت آن‌ها همان شناخت خداوند است.

خداوند متعال گنجی پنهان بود که اراده کرد شناخته شود؛ پس ارادۀ خود را با خلقت حضرت آدم به‌عنوان خلیفه و جانشین خویش آغاز کرد و به فرشتگان امر کرد بر جانشینش سجده کنند و این فعل خداوند بیانگر آن است که معرفت و اطاعت او در شناخت و اطاعت از حجت الهی قرار دارد.»

شیخ ناظم العُقیلی در کتاب «آن‌که شما را شناخت خدا را شناخته است» می‌فرماید:

«هیچ شکی نیست که خداوند سبحان را نمی‌توان شناخت، مگر از طریق حجت‌های بر خلقش؛ و اگر این چنین نبود، منتفی بود که آن‌ها راهنمایانی برای رسیدن به خدا و سفیرانش برای خلق و صراط مستقیمش ـ‌که هرکس از آن دوری کرد در آتش شرک و حسدورزی و كفر واقع خواهد شدـ باشند؛ پس ایشان درود خدا بر آن‌ها باد درب خدا هستند که از آن وارد می‌شوند و وجه او که با آن با خلق مواجه شد؛ پس آیا می‌توان از غیر درب خانه وارد آن شد؟ پس هرکس از غير درب خانه وارد آن شد دزد نامیده می‌شود؛ و قصد من از درب و وجه همان درب شناخت و معرفت هدایت به توحید خداوند بلندمرتبه و عبادت و منزه‌کردن او از صفات مخلوقاتش (پاک و منزه است؛ از آنچه می‌گویند بسی والاتر است) خواهد بود.

و اگر شناخت و معرفت خدا بدون حجت‌های بر خلق ممکن است، پس فرستادن انبیا و اوصیا بیهوده می‌بود و هیچ نیازی به کتاب‌هایی که با آن‌ها از جانب خدا آمدند نبود، و با این حال هر فردی برای خود حجت بود، و با آن حال تعداد حجت‌ها به تعداد خلق خواهد بود، و این را شخص عاقل و دانا نمی‌گوید...

پس اساساً هدف خلقت منتهی به شناخت خلفای الهی و محمد و آل‌محمد است و این همان حقیقی است که خداوند در ابتدای خلقت بیان کرد و نقش مهم واسطه‌های خویش را نمایان ساخت؛ زیرا انسان با غوطه‌ور شدن در ظلمات به‌تنهایی نمی‌تواند به مسیر توحیدی بازگردد؛ لذا قضیه خلقت حول شناخت این واسطه می‌چرخد؛ اما متأسفانه همگان از این موضوع مهم غافل شدند، در حالی که علم توحید نزد آنان است... .»

با توجه به کلام شیخ ناظم عقیلی ( یکی از نمایندگان مکتب سید احمدالحسن ع) به یاد کلام مولایمان امام علی (ع) می‌افتادیم که فرمودند:

«خداوند پیامبران را به شوخی نفرستاد، و فروفرستادن کتب آسمانی برای بندگان بیهوده نبود و آسمان و زمین و آنچه را در میانشان است، بی‌هدف نیافرید.» (حکمت 78)

سید احمدالحسن علیه‌السلام در کتاب توحید در سر فصل رابطۀ بین الله و وجه الله و الله در خلق می‌فرمایند:

«حضرت محمد (ص) صورت خدا در خلق است و از خلق خواسته شده است که به او نظر کنند تا خدا را بشناسند. پس اگر انگیزه و غرض از آفرینش معرفت باشد: (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ) (جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریده‌ام) (ذاریات، 56) (یعنی تا بشناسند) باید بدانیم طریق شناخت حقیقی، محمد و سایر انبیا و اوصیا هستند و هریک از این‌ها تجلی و ظهور این طریق‌‌اند ـ‌هریک به فراخور وضعیت خودـ تا خداوند سبحان را به خلق بشناسانند؛ لذا این سجده در واقع نه برای آدم(ع) بلکه برای حضرت محمد(ع) بود و به همین دلیل به تجلی حقیقت محمد (ص) در آدم مشروط شده است: (فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ) (چون آفرینشش را به پایان بردم و از روح خود در آن دمیدم، در برابر او به سجده بیفتید). (حجر، 29) حال که دریافتیم این سجده‌گزاری، سجده برای صورتی بوده که لاهوت در خلق ظاهر کرده است؛ لذا این سجود برای لاهوت حقیقی، خدای سبحان‌و‌متعال محسوب می‌شود.»

همچنین در ادامه می‌فرمایند:

«حضرت محمد همان کسی است که خدا را شناخت و خدا را به خلق شناساند، و این شناخت کامل نشد مگر به‌وسیلۀ باب محمد که علی است؛ و محمد همان برزخ بین حق و خلق است: "بین انسانیت و فنا در ذات الهی در نوسان است" و علی همان انسان اول در میان خلایق است. حق تعالی می‌فرماید: (وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ) (هیچ بشری را نرسد که خدا جز به وحی یا از آن سوی پرده، با او سخن بگوید یا فرستاده‌ای می‌فرستد تا به فرمان او هرچه بخواهد به او وحی کند. او بلندپایه و حکیم است)؛ (شوری، 51) بشر، علی است و حجاب، محمد؛ و نیز بشر، ائمه‌اند و حجاب، علی و سخن‌گو (متکلّم) محمد یا الله در خلق است؛ و نیز بشر، انبیا و فرستاده‌شدگان هستند و حجاب، ائمه‌اند و متکلّم، علی یا رحمان در خلق است. علی (ع) ‌امامی که حتی کسانی که ادعای دوستی و موالات او را دارند نیز به او ستم کرده‌اند‌، فرموده است: "من از پیامبران به اوصیا و از اوصیا به پیامبران می‌رسانم و خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد مگر اینکه من دین او را قضا کردم و موفقیت او را فراهم ساختم و خداوند مرا به علم و پیروزی برگزید، و من دوازده بار نزد پروردگارم رفتم؛ پس او خود را به من شناسانید و کلیدهای غیب را به من عطا کرد." (بحارالانوار، ج 39 ص 350، نقل‌شده از تفسیر فرات کوفی).»

مولایمان سید احمدالحسن علیه‌السلام در کتاب «گزیده‌ای از تفسیر سورۀ فاتحه» نیز فرمودند:

«به‌طور ساده و به‌دور از هر پیچیدگی، عبادت خداوند سبحان‌و‌متعال یعنی اطاعت از خداوند و سر‌سپُردن به امرهای و نهی‌های او؛ به این دلیل امتحان اول برای عقل اول یعنی حضرت محمد در عالم عقل بسیار ساده و خالی از هرگونه تفصیلی بود؛ فرمود: پشت کن، پشت کرد و فرمود: پیش آی، پیش آمد.

امام صادق (ع) می‌فرماید: "عقل و لشكرش را بشناسید تا هدایت شوید، و جهل و لشكرش را بشناسيد تا هدایت شوید." سماعه گويد: عرض كردم، فدایت شوم، غير از آنچه شما به ما آموخته‌اید نمی‌دانيم. حضرت فرمود: «خداوند تبارک‌وتعالی عقل را آفرید. عقل اولین مخلوقش از روحانیون از سمت راست عرش از نورش بود. به او فرمود: برو، و او رفت. سپس به او فرمود: پیش آی، و پیش آمد. خداوند تبارک‌وتعالی به او فرمود: تو را بر خلقتی عظیم خلق کردم و بر تمام مخلوقاتم کرامت بخشیدم؛ سپس جهل را از دریای شور و ظلمانی آفرید و فرمود: برو، و او رفت. سپس به او فرمود: پیش آی، و پیش نیامد. خداوند عزوجل فرمود: تکبر ورزیدی، پس تو را لعنت کردم. سپس برای عقل هفتادوپنج سرباز قرار داد... .» (کافی، ج1، ص23)

از اینجا مشخص می‌شود معرفت و شناخت حجت خدا و جانشین او در زمینش، و به‌دنبال آن اطاعت و تسلیم‌شدن و گردن‌نهادن به او، همان اطاعت از خداوند سبحان و بندگی اوست، و آنان که حجت خدا و جانشین او در زمینش را اطاعت نمی‌کنند، خداوند سبحان‌و‌متعال را عبادت نكرده‌اند؛ حتی اگر به شریعت عمل کنند، روزه بگیرند، نماز بخوانند و حج به‌جا آورند. از پیامبر (ص) روایت شده است: "هرکس بميرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.» (كافي، ج 1، ص 376) خداوند متعال می‌فرماید: (إنَّمَا أنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قوْم هَادٍ) (جز اين نيست که تو بيم‌دهنده‌ای هستی و هر قومی هدایتگری دارد). (رعد، 7).»

پس دانستیم توحید حقیقی در گرو شناخت محمد و آل‌محمد است.

در انتها به این نتیجه می‌رسیم که:

خداوند هیچ موجودی را بی‌هدف خلق نمی‌کند و از آنجایی که انسان را به صورت خودش خلق کرده است و بین آن‌ها تفاوتی قائل نشده، پس همۀ انسان‌ها توان و لیاقت رسیدن به مقام خلیفه و جانشینی پروردگار را دارا هستند و دلیل خلقت همۀ انسان‌ها همین بود که آن‌ها به تکامل و ارتقا دست پیدا کنند و از منجلاب و هوای نفسانی رهایی یابند و به مقام قاب قوسین برسند.

اما به‌راستی چرا و به چه دلیل فقط افراد اندکی در هر زمان حجت خدا شدند و انسان‌های دیگر نتوانستند به این مقام برسند؟

مگر حجت‌های خداوند چه ویژگی‌هایی دارند که افراد دیگر این ویژگی و شایستگی را ندارند؟

برای دریافت پاسخ، علوم سید احمدالحسن علیه‌السلام را مطالعه فرمایید.

 

با ما همراه باشید

کلیدواژه‌ها

حجت خدا سید احمدالحسن خلیفه الهی امام صادق امام علی وجه الله معرفت خدا هدف خلقت لیعبدون لولاک عقل و جهل توحید حقیقی

امتیاز مقاله

0.00 از 5 (0 رأی)
امتیاز شما