حرکت از خودمحوری به خدامحوری، وظیفه فردی هر انسان
تحقیقی مقارن در ارتباط با اعجاز قرآن
چکیده
ما انسانها اغلب در پشت نقاب خوددوستی، عزتنفس، اعتمادبهنفس گرفتار دام یا تله خودشیفتگی و خودپرستی میشویم.
در اسلام انسان در نگاه اول، یک رهرویی است که در راهی حرکت میکند، که اگر درست حرکت کند، این راه، او را به ساحت جمال و جلال الهی وارد خواهد کرد؛ او را به خدا خواهد رساند؛
«یا ایّها الانسان انّک کادح الی ربّک کدحاً فملاقیه» (ای انسان! تو با تلاش و رنج بهسوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد). (انشقاق آیه 16)
اگر بخواهیم این راه را تعریف کنیم، در یک جملۀ کوتاه میشود گفت این راه، عبارت است از مسیر خودپرستی تا خداپرستی.
انسان از خودپرستی بهسمت خداپرستی حرکت کند. مسیر صحیح و صراط مستقیم این است. مسئولیت فرد انسان در این نگاه، این است که این مسیر را طی کند. یکایک ما مخاطب این خطاب هستیم؛ دیگران بروند، نروند؛ حرکت کنند، نکنند؛ دنیا را ظلمات کفر بگیرد یا نور ایمان بگیرد، از این جهت تفاوت نمیکند. وظیفۀ هر فردی این است که در این راه حرکت کند؛ «علیکم انفسکم لا یضرّکم من ظلّ اذا اهتدیتم» )
ای کسانی که ایمان آوردهاید! مراقب خود باشید! اگر شما هدایت یافتهاید، گمراهی کسانی که گمراه شدهاند، به شما زیانی نمیرساند. بازگشت همه شما بهسوی خداست؛ و شما را از آنچه عمل میکردید، آگاه میسازد .( (مائده آیه 105)
زیرا با اصلاح تفکر و عملکرد یک انسان در واقع یک جامعه اصلاح خواهد شد.
پس انسان باید این حرکت را انجام دهد؛ حرکت از ظلمت به نور، از ظلمت خودخواهی به نور توحید.
بهراستی جادۀ این راه چیست؟
ایمان قلبی موتور حرکت در این راه است؛ خصلتها و فضائل اخلاقی، آذوقه و توشۀ این راه است، که راه و حرکت را برای انسان آسان و تسهیل میکند و سرعت میبخشد. تقوا هم عبارت است از خویشتنپایی؛ مواظب خود باشد که از این راه تخطی و تجاوز نکند.
اما کسانی هستند که معتقدند اگر دیگران از آنچه من هستم خبر نداشته باشند یا اگر خبر داشته باشند مطمئن نباشند، یا حتی اگر مطمئن باشند من چرا به آنها این اجازه و فرصت را بدهم که از من استفاده و سوءاستفاده کنند.
بنابراین بهجای خودناپسندی، با خودپسندی زندگی میکنند؛ یعنی خود را برتر و بالاتر میدانند در حالیکه در ته و عمق وجود خودشان میدانند شاید موشی بیشتر نیستند، لباس شیر بر تن میکنند و نعره میکشند؛ بنابراین از این طریق کوشش میکنند که آنچه را که ندارند بهگونهای پیدا کنند، یا احتمالاً چنین پیامی را به دیگران برسانند.
بهعنوان مثال میگویی لباس فاخر بپوشم برای فلان مهمانی؛ بههرحال پوشیدی و مهمانی هم تمام شد... بهراستی چه به دست آوردی؟ کدام جنبۀ خود را در این قدمی که برداشتی پرورش دادی؟ خودپرستی یا خداپرستی؟
بنابراین این افراد فقط آنجا که مورد تعریف و تمجید و ستایش قرار میگیرند، آنجا که احتمالاً بهنوعی مورداحترام و حرمت واقع شوند یا در شرایط و وضعیتی قرار بگیرند که بههرحال خودشان را برتر و بالاتر ببینند و یا دیگران آنها را چنین تصور کنند تا حدودی آرام میگیرند.
مولایمان سید احمدالحسن j در کتاب شریف سفر موسی به مجمع البحرین میفرمایند:
«این حق است و حق را میگویم: ما باید به بالا چشم بدوزیم تا عجز خود را بشناسیم و ارتقا یابیم، نه اینکه به پایینتر از خود نظر بیندازیم تا به کمال خود فخر بفروشیم و هلاک شویم.
حقیقت آن است که بسیاری از افراد بر این پندار و گماناند که در اوج قرار دارند؛ اما هیچکدام از آنها در اوج جای ندارند. و کسانی که واقعاً بین مردم در قله هستند، خود را در اوج نمیبینند، یا چنین عقیدهای ندارند؛ زیرا آنها بهسادگی دریافتهاند که این یک اوج و قلّۀ موهومی است و فاقد حقیقت است؛ لذا چطور میتوان آن را اوج نام نهاد و حال آنکه وضعیتش نسبت به مافوقش صفر است؛ چراکه او مطلق و نامتناهی است؛ چطور ممکن است آنها خود را در اوج ببینند یا چنین باوری داشته باشند؛ در حالی که در نگاهشان اینها همگی ننگ و عار است؛ چراکه این، بهمعنای آن است که آنها «من» بگویند و در کمال جسارت و گستاخی، در برابر خداوند سبحانومتعال قرار بگیرند.»
چه زیبا گفت مولایمان، بهراستی که همیشه دست بالای دست بسیار است.
به هر درجهای برسیم باز هم از ما بهتر وجود دارد. خودبرتری یعنی عروسک خیمهشببازی هستیم و خودمان را به نمایش میگذاریم و نیازمند دیدن مردم هستیم و زمانی که نمایشمان تمام شد همه تنهایمان میگذارند. بهراستی همین را میخواهیم؟
کاری کنیم که نمایشمان در ملکوت زیبا باشد؛ زیرا آنان نهتنها، تنهایمان نمیگذارند بلکه مدام در پی دیدنمان هستند و برایمان شور و شادی به پا میکنند.
مثالی بزنیم: همیشه میخواهیم خداوند به ما مال کلانی برساند که به بندگانش کمک کنیم و در کنارش خودمان هم به نوایی برسیم. خب ابتدا باید بگوییم هدفمان از کمک چیست؟ و اگر برای بندگان خدا میخواهیم کمک کنیم چرا دعا نمیکنیم همان بندگان پولدار شوند؟ چرا برای پولداری خودمان دعا میکنیم.
کجای کار میلنگد؟ خودمان یا دعایمان؟
مولایمان سید احمدالحسن j میفرمایند:
«اینکه زندگیات را برای رفاه خود یا برای خانواده و نزدیکانت یا حزب و گروهت سپری کنی، اینگونه زندگیکردن تو را از زندگی هیچ حیوان دیگری ـکه در زندگی بر روی این زمین با ما مشترک استـ چندان متفاوت نمیکند.
اما آنچه به زندگی تو معنای انسانی و ارزشی حقیقی میافزاید، این است که زندگانیات را با اخلاص برای دیگرانی بگذرانی که هیچ ارتباط نزدیک یا منفعتی با آنها نداری.» (سید احمدالحسن(ع)، (۲۱ آوریل ٢٠١۶)
مرز میان انسان و حیوان آنجاست که آدمی با وقف زندگی خود برای کسانی که هیچ ارتباطی با وی ندارند ارزشی حقیقی و معنای انسانی خود را پیدا کند. چنین اندیشهای مرهون آراستهبودن صاحب اندیشه به زیور مکارم اخلاق است. رفتار عادلانه حتی با مخالفان بیهودهگو و هیچکسی بر دیگری برتری ندارد مگر با تقوا.»
با توجه به کلام مولایمان خوب است کمی با خودمان صادق باشیم:
مثلاً خودمان را ابراز کردیم، نام، نشان، گفتار، لباس و در همهچیز در برابر مردم برتر بودیم؛ و زبانزد خاص و عام شدیم. حال از دنیا میرویم و اعمالمان در حسابوکتاب است. بهراستی که جسم و برتریهای جسمانی ما وجود ندارند تا نجاتمان دهند. حالا روح و حقیقت ما به زبان میآید. حال باید خودمان را به پیشگاه الهی ابراز کنیم... میتوانیم؟
میخواهم حقیقتی را بگویم: در واقع با اینگونه رفتارها میگوییم، خدا را قبول نداریم بلکه خودمان را خدای خود کردهایم.
کاش به روزی برسیم که برای ابراز روح بهزحمت بیفتیم و بفهمیم که لباس فاخر با لباس ساده تفاوتی ندارد و هردوی آنها جسم را میپوشاند؛ بفهمیم خوراک بریان با خوراک ساده تفاوتی ندارد و هردوی آنها شکم را پر میکند؛ اما خوراک روح و آن چیزی که هرکسی به روح و نفسش میدهد متفاوت است؛ زیرا منشأ اتصال به ملکوتش را ثابت میکند.
مولایمان سید احمدالحسنj میفرمایند:
«اقرار به عجز و دوری از منیت و ذبح آن، از صفات برجسته و از مکارم اخلاق است که فرستادگان الهی از آن برخوردارند. کرم و سخاوت با وجود نیازمندی، راه مبارزه با منیت و خودبینی است؛ اما مبارزه با منیت و خودبینی در این عالم جسمانی، با مکارم اخلاقی که مهمترینِ آنها کرم و سخاوت است، امکانپذیر میشود.
خداوند میفرماید: ﴿وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ﴾ [آنها را بر خود مقدم میدارند، هرچند خودشان بسیار نیازمند باشند؛ کسانى که از بخل و حرص نفْس خویش بازداشته شدهاند، رستگاراناند]. (حشر، ۹)
پس یادمان باشد یک بار این نفس سرکش ما را به پایین انداخت و از نور وارد ظلمت شدیم حال نگذاریم باز همین نفس سرکش ما را سرکوب شود. او را پرورش ندهیم و خودمان را خوار او نسازیم. او را له کنیم و باورش نداشته باشیم.
و حواسمان باشد از کسی که بر اثر عُجب، تنها خود را میبیند، انتظار نمیرود که خدا را ببیند، تا در برابر بزرگی او فروتنی اختیار کند.
انسان باید برای هر کاری که انجام میدهد و قدمی که برمیدارد دلیلی داشته باشد و آن دلیل باید به ثمرهای مفید تبدیل شود.
سید احمدالحسن j میفرمایند:
«هیچ خیری در فراوانی نماز و روزه و عبادت نیست، اگر تو را بهسمت انصاف و ملاحظه با دیگران سوق ندهد؛ حتی با دشمنانت.» (قسمتی از پیام صفحه فیسبوک سید احمدالحسن (ع)، ۵ مه ٢٠١٨)
به فرموده امام علی j:
«مواظب افـکــارت بـاش که گفتــارت میشود، مواظب گفتــارت بــــــاش که رفتـــارت میشود، مواظب رفتـــارت بــــــاش که عــــادتت میشود، مواظب عــــادتت بـــــاش که شخصیتت میشود، مواظب شــخـصیتت بــــــاش که سرنوشتت میشود.» (میزان الحکمه ج 4 ص3484)
کاش کمی واقعبینانه به همهجا و همهچیز نگاه میکردیم. بهراستی تا به کی باید خودمان را گول بزنیم.
حضرت عیسی ع در انجیل متی اصحاح 1 میفرمایند:
(چرا پر کاهی را در چشم برادرت میبینی، اما از چوبی که در چشم خودداری غافلی؟ چگونه میتوانی به برادرت بگویی «بگذار پر کاه را از چشمت به در آورم»، حال آنکه چوبی در چشم خود داری؟ ای ریاکار، نخست چوب را از چشم خود به در آر، آنگاه بهتر خواهی دید تا پر کاه را از چشم برادرت بیرون کنی).
مراقب خودمان و دیگران باشیم مبادا در گودال استحقاق یا خودشیفتگی افتادیم و خبر نداریم!
والحمدلله رب العالمین