اشکالاتی به عمر نوح (ع)

اشکالاتی به عمر نوح (ع)

چگونه یک انسان می‌تواند ۹۵۰ سال زنده باشد؟

چکیده

یکی از شبهات معروف دربارۀ متون دینی، مسئلۀ عمر طولانی حضرت نوح (ع) است که قرآن آن را ۹۵۰ سال گزارش کرده است. این مسئله در ظاهر با یافته‌های زیست‌شناسی و شناخت انسان از بدن خویش در تعارض است و موجب تمسخر یا انکار متون دینی از سوی مخالفان شده است. در این مقاله، با تکیه بر تحلیل سید احمدالحسن ع، تلاش شده است با نگاهی نو، این تعارض برطرف گردد. ایشان با تبیین مفهوم «نسبیت زمان» از منظر فیزیک و جهان‌های موازی، نشان می‌دهد که آنچه ناظر درون‌منظومه‌ای می‌بیند، با درک ناظر برون‌منظومه‌ای (مانند خداوند یا ملائکه) متفاوت است. بنابراین، عمر حضرت نوح (ع) در نگاه ناظر خارجی، می‌تواند ۹۵۰ سال باشد، بدون آنکه الزاماً بدن انسان با چنین عمری ناسازگار باشد. در این چارچوب، حتی درک مخاطبین قرآن نیز ممکن است تحت‌تأثیر تغییرات سرعت جهان یا منظومه شمسی، متفاوت از ادراک ما باشد. شواهد قرآنی و روایی متعددی نیز بر نسبی بودن زمان دلالت دارند و حتی پیش‌بینی می‌کنند که در دولت حق، زمان برعکس شده و طولانی‌تر احساس خواهد شد. به این ترتیب، عمر نوح (ع) یا دیگر پیامبران، نه‌تنها غیرعلمی نیست، بلکه با نگاهی عمیق‌تر به فیزیک نوین، به‌ویژه نظریه نسبیت، کاملاً قابل‌تبیین است.

یکی از اشکالاتی که مخالفین خدا برای ضدیت با دین از آن استفادۀ سوء می‌کردند، عمر بسیار طولانی حضرت نوح (ع) بود؛ زیرا آن‌طور که در متون دینی اعم از تورات، انجیل و قرآن ذکر شده، حضرت نوح (ع) نهصد و پنجاه سال در قوم خود زندگی کرد. ولی علم با این قرائت از متون دینی هم‌خوانی نداشته، بلکه با یافته‌های علمی، امروزه کاملاً ثابت شده است که بدن انسان برای زندگی بسیار طولانی مناسب نیست.

در این بین کسانی تلاش کردند به این مسئله پاسخ گفته و تعارض پیش‌آمده بین علم و دین را حل نمایند. پاسخ‌هایی مانند عمر طولانی بعضی از درخت‌ها یا دیگر جانداران، عمر طولانی بعضی از انسان‌ها و... . ولی از آنجایی که این پاسخ‌ها علمی یا ثابت‌شده نیستند، یارای مقابله با شبهۀ مطرح‌شده را ندارند.

در این بین تنها حامی دین خدا، یعنی سید احمد‌الحسن اليماني (ع) پاسخی علمی، از نگاهی نو ارائه فرمودند که نه دین و نه علم را نادیده نمی‌انگارد و اصطلاحاً بین آن‌دو جمع می‌کند.

آن پاسخ از این قرار است: «اما مسئله عمر نوح (ع) و دیگر مسائلی که با واقعیت‌های علمی موجود مخالف است، نمی‌تواند آنچه را که ما اثبات کردیم (وجود خدا) دچار اشکال کند؛ چون ما می‌توانیم به‌طور خیلی مختصر بگوییم: هیچ اشکالی وجود ندارد که خداوند معجزاتی را انجام دهد؛ گرچه برخی از آن‌ها مخالف واقعیات علمی موجود باشد؛ زیرا آن معجزات، حالات استثنایی هستند که می‌خواهد در ابتدا انسان آغازین را در مسیر ایمان به خدایی که خالق جهان است قرار دهد؛ به‌طبع بعضی از این امور اساساً معجزه نیست، بلکه گزاره‌هایی است که فهم آن بر کسانی که زبان متکلّم را نمی‌دانند دشوار است، زیرا کسانی که عوالم بالا که قرآن از آنجا نازل‌شده را نمی‌شناسند، زبان قرآن را نیز نمی‌دانند.

برای توضیح علمی مسئله به ‌اختصار باید بگویم: آنچه یک ناظر خارجی منظومه فیزیکی می‌بیند با آنچه یک ناظر داخلی می‌بیند متفاوت است و در نتیجه مثلاً هنگام انبساط یا انقباض در منظومه فیزیکی، قیاس‌های ناظر موجود در داخل منظومه کاملاً از قیاس‌های ناظر خارجی جداست؛ چون ناظر داخلی خود جزئی از منظومه است و در نتیجه مشمول انبساط و انقباض منظومه است؛ پس اسباب و عوامل قیاسش نیز مشمول همین کشش و انقباض منظومه هستند. این فرایند باعث می‌شود او از شناخت یا قیاس هر تغییر کلی که شامل همه منظومه می‌شود عاجز باشد.

این امر مانع این نمی‌شود که از لحاظ روحی ـ‌اگر به‌مانند ما حیات نفسانی داشته باشدـ احساس کند که تغییر در منظومه رخ‌داده است یا افزایش سرعت یا کاهش سرعتی وجود دارد؛ همچنان که امروز بسیاری از مردم احساس می‌کنند که زمان شتاب گرفته، با اینکه آن‌ها وقتی زمان را اندازه‌گیری می‌کنند، درمی‌یابند که چیزی تغییر نکرده است.

برای توضیح این سخن مثالی ذکر می‌کنم: فرض می‌کنیم که انسانی در یک اتاق زندگی می‌کند و وسیله‌ای برای سنجش طول (مثلاً خط‌کش) در اختیار داشته باشد و از او بخواهیم که طول میزی را که در اتاق است اندازه بگیرد و قد خودش را با طول و ارتفاع آن بسنجد. بعد از آن اگر فرض کنیم که اتاق و آنچه در آن است به‌صورت فراگیر کشیده شود که از همه جهات مساوی باشد، اینک اگر از او بخواهیم که مجدداً آن میز را اندازه‌گیری و مقایسه کند، به این نتیجه می‌رسد که اندازه‌اش تغییر نکرده و اگر از او بخواهیم که قد خودش را با طول و ارتفاع آن جدول مقایسه کند، بازهم هیچ تغییری را حس نمی‌کنی، زیرا خودش و اندازه آن خط‌کش هم دقیقاً به همان نسبت میز کشیده شده‌اند.

اگر این مطلب روشن شد، می‌توان فهمید هر ناظری که می‌تواند از خارج منظومۀ عالمی که در آن زندگی می‌کنیم، این جهان را کنترل کند، اندازه‌گیری‌هایش قطعاً از اندازه‌گیری‌های خود ما که در درون این عالم زندگی می‌کنیم، متفاوت و مختلف خواهد بود. پس اگر روند جهان مادی به‌طورکلی تغییری کند، مثل ‌اینکه زمان (به‌عنوان بُعد چهارم جهان) کشیده یا کوتاه شود، یا به بیان ساده‌تر کند یا تند شود، ما که در درون این جهان زندگی می‌کنیم نمی‌توانیم این تغییر را بسنجیم یا بشناسیم، اما ناظری که از بیرون منظومه جهانی که در آن زندگی می‌کنیم می‌تواند اوضاع جهان را کنترل کند، به ما ارقامی خواهد داد که با اندازه‌گیری‌های ما بسیار متفاوت است.

این موضوع به‌اختصار برای ما روشن می‌کند که ناظر خارجی (مثلاً خدای سبحان یا ملائکه) هنگامی‌که درباره عمر نوح (ع) و قومش از آن‌ها سؤال کنید یا خودشان سخن بگویند، به شما عددی می‌دهند که از آنچه شما در داخل این منظومه آفرینش اندازه‌گیری کرده‌اید بسیار متفاوت است؛ و هنگامی‌که از او بخواهی عمر انسان امروزی را با عمر انسان 15000 سال قبل مقایسه کند، به شما اعداد مختلفی خواهد داد؛ با اینکه شما هیچ اختلاف ملموسی را در اندازه‌های مادی و حدودش که در آن زندگی می‌کنیم نمی‌یابید.»

برای اینکه این مسئله ملموس‌تر شود باید بدانیم که آیاتی از قرآن نسبی‌بودن زمان را طرح کرده است:

 يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ؛ كار را از آسمان تا زمين سامان مى‌دهد. سپس در روزى كه مقدار آن هزار سالِ شماست به سوى او بالا مى‌رود (سجده، ۵)؛ تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ؛ در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است، فرشتگان و روح به آنجا فراروند. (معراج۴)

آیات دیگری نیز در قرآن به این مسئله اشاره می‌کند، یعنی خداوند این مطلب را از پیش بیان فرموده بود؛ اما از آنجایی که مفسر حقیقی قرآن در بین مردم نبود، این مسئله تا به امروز مغفول مانده بود.

این کاملاً درست است که یک روز ملائک برابر با هزار سال و گاهی برابر با پنجاه‌هزار سال باشد؛ چراکه ملائک از جنس نور هستند و به همین دلیل می‌توانند با سرعت بالایی حرکت کنند و چون نظریۀ نسبیت خاص تبیین می‌کند هرچیزی که سرعت بیشتری داشته باشد، زمان کمتری خواهد داشت؛ و ملائک چون سرعت بالایی دارند، زمان کمتری خواهند داشت. بدین ترتیب، پنجاه‌هزار سالِ ما برای آن‌ها تنها یک روز به حساب می‌آید.

اما برای فهم دقیق‌تر پاسخ سید احمد الحسن (ع) نیاز داریم به این سؤال پاسخ دهیم که اگر یک روز ملائک پنجاه‌هزار سالِ ما می‌شود، پس عمر عادی حضرت نوح (ع) برای چه کسی هزار سال درک می‌شود؟

در وصف آخرالزمان روایاتی دیده می‌شود که برای فهم مسئله به ما کمک می‌کنند: «یتقارب الزمان حتی تکون السنة کالشهر و الشهر کالجمعة و الجمعة کالیوم و الیوم کالساعة. شرح االکافی، ملا صالح مازندرانی ج۱۱ ص۴۴۵» زمان به هم نزدیک می‌شود و سال مانند ماه، ماه مانند هفته، هفته مانند روز و روز مانند یک لحظه می‌گذرد؛ و وقتی دولت حق مستقر شود، روند زمان معکوس می‌شود و «دولة الحق ابرّ الدول، اما إنکم ستملکون بعدهم بالیوم یومین و بالشهر شهرین و بالسنة سنتین. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۹۶۶» دولت حق نیک‌ترینِ دولت‌هاست؛ شما بعد از آن‌ها از یک روز به اندازه دو روز و از یک ماه به اندازه دو ماه و از یک‌سال به اندازه دو سال خواهید داشت.

این روایات به ما می‌فهماند که زمان حتی بر روی زمین هم نسبی است؛ پس می‌توان تصور کرد که زمان حضرت نوح، برای دیگر اقوام، خصوصاً مخاطبین قرآن یا حداقل برخی از مخاطبین قرآن نهصد و پنجاه سال درک می‌شود، نه برای ملائک و کسانی که خارج از منظومه شاهد آن هستند.

بنابراین؛ ناظرین خارجی تنها گزارشگرانی هستند که به این دلیل که از واقعیت آگاه هستند به ما می‌گویند؛ نه اینکه خود تحت تأثیر این وضعیت قرار گرفته باشند.

اما چه اتفاقی می‌تواند موجب شود که زمان منبسط و منقبض شود؟

طبق نظریه نسبیت خاص، هر اندازه سرعت چیزی کم شود، زمانش بیشتر و هر اندازه که سرعت چیزی بیشتر شود، زمانش کمتر می‌شود؛ یعنی زمان با سرعت نسبت عکس دارند. پس اگر فرض بگیریم سرعت زمین یا منظومه شمسی یا تمام جهان مادی کم شود، زمان آن بیشتر می‌شود؛ ولی این‌گونه نیست که موجوداتی که درون این جهان هستند لزوماً متوجه این اتفاق باشند. به همین ترتیب اگر سرعت جهان مادی یا زمین اگر بیشتر شود، زمان آن کمتر خواهد بود.

پس اگر فرض بگیریم که در برهه‌ای از زمان که قرآن بدان اشاره دارد، این اتفاق افتاده باشد، بدین‌صورت که یا در زمان حضرت نوح (ع) سرعت جهان افزایش پیدا کرده باشد یا در زمانی که مخاطبینِ قرآن آن را لمس می‌کنند سرعت جهان کم شده باشد،این تفاوت زمانی حاصل می‌شود.

کاهش سرعت یا افزایش سرعت جهان نیز طبق نظریه جهان‌های موازی قابل تفسیر است. همان‌طور که هم‌اکنون جهان مادی در سیطرۀ کنترلی جهان‌های موازی است؛ چراکه اگر این‌گونه نباشد، جهان مادی با سرعت بسیار زیادی که دارد از هم گسسته خواهد شد.

کلیدواژه‌ها

معجزه سید احمدالحسن نظریۀ نسبیت انبساط زمان تفسیر علمی قرآن عمر نوح زمان در قرآن عمر پیامبران شبهات علمی جهان‌های موازی ناظر بیرونی زمان در روایات

امتیاز مقاله

0.00 از 5 (0 رأی)
امتیاز شما