حملۀ اعراب به ایران
چکیده
از پیامبر رحمت تا خلفای شمشیر، روایت خون در سرزمین پارس
در مقالۀ پیشین، آغاز تجاوزات نظامی خلفای پس از پیامبر اسلام (ص) را بررسی کردیم؛ دورهای که با پوششی از جهاد و فتح همراه بود، اما در باطن در بسیاری موارد، تکرار جاهطلبیهای قبیلهای و سرکوب ملتهایی بود که از درون دچار ضعف و بحران شده بودند.
خلافت ابوبکر اگرچه کوتاه بود، اما بذر جنگهایی را کاشت که در دورﮤ عمربن خطاب به درختی تنومند از خون و خاکستر بدل شد؛ دورهای که در آن، تهاجم به ایران شکل سیستماتیکتری گرفت و امپراتوری ساسانی در برابر حملاتی که بیوقفه و هدفمند پیش میرفت، به زانو درآمد.
دورانی که بهجای رحمت محمدی، شمشیر عمر بر سر ملتی فرود آمد که قرنها تمدن و فرهنگ داشت…
در این مقاله و مقالات بعدی، به روند این جنگها، سیاستهای عمربن خطاب، و نتایج سنگینی که برای ملت ایران و حتی برای اصالت اسلام به همراه داشت خواهیم پرداخت.
نبرد قادسیه؛ شکستن ستون ایران
نبرد قادسیه در سال ۱۴ هجری قمری/ ۶۳۶ میلادی در منطقهای به همین نام، در غرب ایران و در نزدیکی کوفۀ امروزی روی داد. نبردی که در آن، رستم فرخزاد، فرماندﮤ ایرانی، در برابر لشکر سعدبن ابیوقاص ایستاد.
شخصیت و سیاست فرماندهان دو سپاه
رستم فرخزاد:
رستم فرخزاد، فرزند فرخهرمز، یکی از بزرگترین سرداران نظامی دوره ساسانی بود که فرماندهی کل ارتش ایران را در واپسین سالهای این امپراتوری به عهده داشت. او از خاندان اشرافی فرخهرمزگان و از خاندانهای ریشهدار نظامی-اشرافی ایران بود. از رستم فرخزاد بهعنوان مردی صاحب نیروی فوقالعاده و مدیری باتدبیر و سرداری دلیر یاد کردهاند. [1]
زرین کوب محقق معاصر، بیاعتقاد بودن رستم در شروع جنگ را چنین توصیف میکند: «رستم جنگ با اعراب را بیفایده و شاید موجب خطر میدید. او گمان میکرد اعراب از گرسنگی و تنگی و بیبرگی خود ناچار بازخواهند گشت. اندیشه داشت که اگر جنگ روی دهد و کار به مراد برنیاید، ضعف و پریشانی ملک آشکار خواهد شد. [2]
در نبرد قادسیه، که یکی از تعیینکنندهترین نبردهای تاریخ ایران باستان بود، رستم با سپاهی حدود ۲۵ الی ۶۰ هزار نفر به میدان رفت،[3] ولی با وجود تلاش فراوان برای حفظ انسجام نیروها، بهسبب اختلافات برخی از فرماندهان و اختلافات داخلی، در نهایت زمینگیر شد.
فردوسی نیز در شاهنامه از رستم فرخزاد بهعنوان نماد خرد، شجاعت، میهندوستی و حماسه یاد کرده و گفتوگوی باشکوهی میان او و سعدبن ابیوقاص را تصویر کرده که در آن رستم، اعراب را کسانی میداند که برای نان آمدهاند، نه دین.[4]
سعدبن ابیوقاص:
در مقابل سعدبن ابیوقاص، از نخستین مسلمانان مکه و از اعضای شورای ششنفرﮤ تعیین خلیفه پس از عمربن خطاب بود. نام او در تاریخ اسلام بیشتر با جنگ قادسیه و شکست ایران گره خورده است؛ او با اتکا به ضعف ساختاری ارتش ایران، کمکهای جاسوسی برخی اعراب بادیهنشین، و استفاده از فریبهای نظامی، پیروزی مهمی را برای خلافت رقم زد. اما شخصیت حقیقی او را نه در میدان نبرد، بلکه در سکوت سنگینش در برابر حق، باید جستوجو کرد.
سعد ازجمله کسانی بود که در جنگ احد مانند عمر فرار کرد و رسول خدا (ص) را تنها گذاشت و در سقیفه با ابوبکر بیعت کرد!
سعد در شورای ششنفره پس از قتل عمر برای تعیین خلیفۀ بعد حضور داشت، اما با وجود شناخت وی از شخصیت علیبن ابیطالب از وی حمایت نکرد و با عثمان دست بیعت داد.[5]
علی (ع) در وصف سعد در شورای ششنفرﮤ انتخاب خلیفه فرمود:
«یکى از آنها با کینهاى که از من داشت روى برتافت.»[6]
سعد پس از مرگ عثمان از اتهام به علی (ع) ابا نداشت، لذا وقتى پس از قتل عثمان، عمروبن عاص طى نامه اى از او پرسید که عثمان چگونه کشته شد؟ وى در پاسخ چنین نوشت: «او با شمشیرى که عایشه آن را برکشید و طلحه آن را تیز کرد و على آن را زهرآلود کرده ... کشته شد».[7]
همچنین دست پسر سعدبن ابیوقاص یعنی عمربن سعد به خون حسینبن علی (ع) آغشته است.
شرح نبرد
ارتش ایران مجهز به فیلهای جنگی، زرههای سنگین، و آرایشهای کلاسیک بود. سپاه عرب اما تحرک بالاتری داشت و جنگهای نامنظم را خوب بلد بود.
تلاش برای مذاکره و دیپلماسی نمایشی
عمر پیش از آغاز جنگ، به سعدبن ابیوقاص دستور داد چند نماینده را برای گفتوگو با رستم بفرستد. این مذاکرات بیشتر جنبۀ روانی داشت تا طرف ایرانی را تحقیر و برای جنگ تضعیف کند.[8]
• مذاکرهکنندگان: مغیرةبن شعبه، زهرةبن عبدالله، ربعیبن عامر، حذیفةبن محصن، اینان با لباسهای ساده وارد اقامتگاه رستم شدند و با جسارت گفتند:
«ما آمدهایم تا شما را از بندگی بندگان به بندگی خدا برسانیم!»[9]
• رستم تیزبین از این سخنان به ظاهر زیبا که در کالبد نفاق پنهان شده بود خشمگین شد و پیشنهاد صلح و پرداخت مالیات (جزیه) را رد کرد و پس از چهار ماه مذاکره جنگ آغاز شد.
ترتیب وقایع نبرد چهارروزﮤ قادسیه:
جنگ قادسیه چهار روز به طول انجامید که به ترتیب اسامی آن: عرماس، اغواث، عماس و الهریر است.[10]
روز اول – روز «عرماس»
• حملۀ سنگین ایرانیان با استفاده از فیلهای جنگی، صفوف مسلمانان را در هم شکست. بسیاری از اعراب از میدان گریختند.
• نقش مهم فیلسواران ایرانی، بهویژه فیل سفید رستم، در این روز برجسته بود.
روز دوم – روز «اغواث»
• مسلمانان با راهنمایی چند ایرانیِ تازهمسلمان یاد گرفتند چگونه به چشم فیلها حمله کنند و فیلها را ازمیدان خارج کنند.
• نیروهای عرب با تاکتیکهای چریکی توانستند فشار را کاهش دهند.
روز سوم – روز «عماس»
• نبرد بسیار شدید شد. برخی از نیروهای عرب، ازجمله چندین زن، در پشتخط به دفاع از اردوگاه پرداختند.
• درگیری تنبهتن شدت گرفت و دو طرف تلفات سنگینی دادند.
روز چهارم – شب «الهرير»
سقوط سردار ایرانی در نهر خون؛ مرگ رستم فرخزاد:
در چهارمین روز قادسیه، آسمان داغ و زمین خونآلود، گواه لحظهای بود که سرداری از تبار سرزمین پارس، آخرین ایستادگیاش را به تصویر کشید.
رستم فرخزاد، سردار سپاه ایران، که سالها دیوار دفاعی میهن خود بود، در خیمهگاهش، خسته از جنگی نابرابر و آکنده از خیانتِ دربار و تفرقۀ اشراف، به آیندﮤ شوم ایران مینگریست.
باد زهرآگینی که از سمت بیابان برخاسته بود، دیدهها را همچون سرنوشت ایران تار کرده بود و همزمان، غریو اعراب فریبخورده که با شعار دین اما به طمع زمین آمده بودند، سنگینی شکست را نزدیکتر میکرد.
رستم، خسته اما مغرور، هنوز بر زین نیامده بود که نعمانبن مقرن، سردار سپاه عرب، به خیمهاش یورش برد. برخی میگویند او از اسب به زیر کشیده شد، برخی دیگر گفتهاند تیر و نیزه بر او بارید، و در نهایت، وقتی میخواست از نهر عبور کند، تیری به کمرش نشست، افتاد و نعمان سر از تن رستم جدا کرد تا پایانی باشد برای غروری خانمانسوز…
رفتار سعد با جسد رستم:
طبری در تاریخ خود روایت میکند که سعد به هلالبن علقه، قاتل رستم، گفت: «برهنهاش کن و هرچه خواستی به تنش واگذار.» سپس، تنی چند از عبادیان نزد سعد آمدند و گفتند: «ای امیر، پیکر رستم را بر در قصر تو دیدیم که سر دیگری بر آن بود و از ضربت درهم کوفته بود.» سعد به این سخن خندید.[11]
پیامآورانی که آمدهاند تا بندگان را از بندگی بندگان به بندگی خدا برسانند، وقتی رستم فرخزاد را کشتند، پیکرش را برهنه کردند، به نمایش گذاشتند و بر آن خندیدند.
چه تناقض تلخی!
در مقالۀ آینده، به نبردهای بعد از قادسیه خواهیم پرداخت؛ از نهاوند و فتح مدائن، تا حاکمیت نوین عمربن خطاب بر خاک پارس با چاشنی خشم و ظلم و فساد.
با ما همراه باشید…
پانویسها:
-
[1]
آرتور کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان ص ۳۵۸ و ۳۵۹.
-
[2]
زرینکوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۳۱۹.
-
[3]
برخی مورخان معاصر از جمله ریچارد فرای و برتولد اشپولر معتقدند بزرگنماییهایی در گزارش تعداد سربازان صورت گرفته است.
به اعتقاد ریچارد فرای، گزارشهای مبنی بر دو برابر بودن سپاه ایران و تصور جنگ نابرابر میان سپاه اسلام و سپاه ایران، نادرست است و تعداد سربازان هرکدام از دو طرف جنگ، حداکثر ۲۵ هزار تن بوده است.
-
[4]
شاهنامه، جنگ رستم فرخزاد و سعدبن ابیوقاص.
-
[5]
تقریب التهذیب، طبرسى، ابوعلى فضلبن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى.
-
[6]
خطبه شقشقیه.
-
[7]
محقق، شرح نهج البلاغه، تحقیق شیخ عزیزالله عطاردى.
-
[8]
ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۳۸.
-
[9]
طبری، ج ۳، ص۱۷، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۱۴۴.
-
[10]
تاریخ خلفا، ص۱۱۶.
- [11] محمدبن جریر طبری، «شب قادسیه».