تحلیل یک سوءبرداشت دربارۀ گیلگمش

تحلیل یک سوءبرداشت دربارۀ گیلگمش

چکیده

این مقاله به بررسی و رد یک سوءبرداشت رایج از حماسۀ گیلگمش می‌پردازد؛ تفسیری که شخصیت گیلگمش را به‌عنوان پادشاهی ظالم و شهوت‌ران معرفی کرده است. نویسنده با استناد به تفسیر سید احمد الحسن و شواهد درون‌متنی، نشان می‌دهد که این تصویر منفی با کلیت معنایی و ساختار روایی حماسه در تعارض است. به‌جای چهره‌ای مستبد، گیلگمش به‌عنوان نجات‌دهنده‌ای الهی معرفی می‌شود که مردم را از دلبستگی‌های دنیوی به‌سوی خدا سوق می‌دهد. مشابهت محتوایی این بخش از حماسه با سخنان عیسی مسیح (ع) در انجیل نیز مؤیدی دیگر بر دینی بودن آن است. مقاله در نهایت تأکید می‌کند که گیلگمش، پیش از دعوت دیگران، از خود آغاز کرده و در مبارزه با نفس و تعلقات دنیا، الگویی برای سیر انسان به‌سوی کمال الهی است.

  مقدمه

سید احمد الحسن با استناد به شواهد درون‌متنی و تحلیل محتوایی، اثبات کرده است که حماسۀ گیلگمش نه صرفاً متنی اسطوره‌ای، بلکه متنی دینی است و گیلگمش نیز شخصیتی الهی و هدایتگر به‌شمار می‌آید. بر پایۀ این دیدگاه، ساختار و محتوای حماسه، حامل پیام‌هایی معنوی و آموزه‌هایی دربارۀ سیر انسان به‌سوی کمال و معرفت الهی است.

با این حال، بخشی از متن حماسه وجود دارد که در نگاه نخست با این خوانش دینی در تعارض به نظر می‌رسد؛ تا جایی که پژوهشگرانی چون ساموئل نوآ کریمر، گیلگمش را دیکتاتوری ستمگر توصیف کرده‌اند. این امر می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری شبهاتی در خصوص نظریۀ دینی بودن متن حماسۀ گیلگمش و دینی بودن شخصیت گیلگمش در این حماسه باشد.

مقالۀ حاضر به بررسی همین بخش محل مناقشه در حماسه می‌پردازد؛ بخشی که خاستگاه اصلی برداشت‌های منفی از شخصیت گیلگمش بوده است. با تحلیل پاسخ سید احمد الحسن به این شبهه، نشان داده خواهد شد که این تصویر ابتدایی نه‌تنها با جایگاه معنوی و دینی گیلگمش ناسازگار نیست، بلکه دقیقاً در امتداد نقش معنوی و مأموریت اصلاحی او قرار دارد. افزون بر این، نکات تحلیلی تازه‌ای نیز در راستای تقویت این رویکرد ارائه خواهد شد.

 

متن محل مناقشه در حماسۀ گیلگمش

برای بررسی دقیق این شبهه، لازم است ابتدا به این بخش از متن حماسۀ گیلگمش رجوع کنیم؛ بخشی که منشأ برداشت‌هایی دربارۀ خشونت و استبداد او شده است.

«دلاوران اوروک ناگزیر در اتاق‌های خود، مغموم و معترض ماندند.

 گیلگمش هیچ فرزندی برای پدر خویش باقی نگذاشت،

 و ستم‌های شبانه‌روز او بر مردم پایانی نداشت،

 اما گیلگمش حامی و نگهدار اوروک است،

 حصار و حامی،

 او پشتیبان ماست: نیرومند، زیبا و حکیم

 گیلگمش هیچ دوشیزه‌ای را برای محبوبش باقی نگذاشت،

 و نه دختر جنگجو و نه نامزد قهرمان... .» [1]

همین توصیف، زمینه‌ساز تفسیری خاص از شخصیت گیلگمش شده است. برای مثال، ساموئل نوآ کریمر، از برجسته‌ترین پژوهشگران مطالعات سومری، براساس همین بخش از حماسه، گیلگمش را یک دیکتاتور ستمگر توصیف می‌کند و رفتار او را مصداقی از سوءاستفاده از قدرت پادشاهی می‌داند.

«او یک دیکتاتور بود. ساکنان شهر خود را تحت فشار گذاشت و آن‌ها را شکنجه کرد، و ناعادلانه‌ترین و زشت‌ترین خواسته‌های او، خودسری‌ها و اشباع شهوات و لذت‌های جنسی‌اش بوده است.» [2]

 

برداشت ستمگری؛ ناسازگار با متن حماسه

برداشتی که بر پایۀ این بخش از حماسۀ گیلگمش، او را پادشاهی ظالم، متجاوز و خودکامه تصویر می‌کند، به‌روشنی با بخش آغازین همین اثر که سیمایی حکیمانه و عارفانه از او ارائه می‌دهد، در تضاد است. در ابتدای حماسه، گیلگمش چنین توصیف می‌شود:

«لوح اول:

او کسی است که همه‌چیز را دید؛ پس ای سرزمین من، به یاد او آواز سر ده!

او کسی است که از هر چیز خبر داشت و از عبرت‌هایش بهره‌مند شد،

و او حکیم و عارف به هر چیزی است،

رازها را دید و باطن‌های پنهان را شناخت،

و اخبار روزهای پیش از طوفان بزرگ را آورد،

راه درازی به دوردست‌ها سفر کرد تا رنج‌ها و سختی‌ها بر او فرود آمد

همۀ رنج‌هایش و همۀ خبرهایش را در سنگ نقش کرد.» [3]

روشن است که این متن، فردی عالم را توصیف می‌کند که «همه چیز را دید... همه چیز را دریافت... حکیم دانا... رازها را دید و باطن‌های پنهان را شناخت»، یا آموزگار مهمی است که علوم با‌ اهمیتی را همراه خود آورده و آن‌ها را به‌گونه‌ای نقش خواهد کرد که بین مردم باقی بماند، «همۀ رنج‌هایش و همۀ خبرهایش را در سنگ نقش کرد». [4]

بنابراین، تفسیری که تنها با تکیه بر بخشی از متن، تصویری منفی از شخصیت او ارائه می‌دهد، نه‌تنها با روایت کلی اثر ناسازگار است، بلکه انسجام و یکپارچگی معنایی حماسه را نیز نادیده می‌گیرد.

 

پاسخ سید احمد الحسن به تفسیر گیلگمش به‌عنوان پادشاهی ظالم

در پاسخ به این برداشت نادرست، سید احمد الحسن چنین می‌نویسد:

«برخلاف تصور برخی سومرشناسان، معقول نیست مراد از این قطعه‌ها، دست‌درازی گیلگمش به ناموس‌های مردم یا ستم‌ورزی به آن‌ها باشد؛ چراکه در این صورت حماسه کاملاً متناقض خواهد شد؛ زیرا گیلگمش در ابتدا به والاترین صفاتی که می‌توان یک حاکم عادل را با آن‌ها توصیف کرد، یاد می‌شود؛ حتی در همین سطور نیز او حکیم توصیف می‌شود. حال چگونه ممکن است یک پادشاه حکیم، به ناموس‌های رعیت خود تجاوز کند و آن‌ها را مورد ظلم و ستم قرار دهد؟!

بخش بعدی حماسه نیز گیلگمش را با صفاتی والا همچون ایثار، شجاعت و اخلاص می‌ستاید؛ بنابراین چنین متونی یا به‌طور عمدی تحریف شده‌اند، یا سمبلیک هستند و در نتیجه به تفسیر و توضیح نیاز دارند.

  اگر متن را با دقت بخوانیم، درمی‌یابیم که منظور، همان نجات‌دهندۀ نوع انسان از حیوانیتش است؛ نجات‌دهندۀ نوع انسان ‌که همۀ امت‌ها، قصۀ او را بازگو می‌کنند؛ زیرا اگرچه امت‌هایی که پیش از زمان مبعوث شدن او زندگی می‌کرده‌اند، فاقد آمادگی کافی برای استقبال از او بوده‌اند، ولی حداقل افرادی در آن امت‌ها وجود داشته که چه‌بسا این داستان ‌که آن را سینه‌به‌سینه بازگو می‌کنند، آن‌ها را نجات دهد. او همان‌ کسی است که ایشان را به خدا مرتبط می‌سازد و دروازۀ آسمان را می‌گشاید تا هر‌کس بخواهد، وحی عظیم را که آشناکنندۀ وی با حقیقتی وجدآور است، بشنود؛ همان حقیقتی که ما را از عدم پدیدار ساخت؛ همان حقیقتی که ما آفریده شدیم تا آن را بشناسیم. بنابراین او همه را به خدا مشغول خواهد ساخت، نه به خودش؛ چراکه اگر وی ایشان را به خودش مشغول و سرگرم سازد ـ بدون آن‌که هوشیارشان نماید ـ فرقی بین او و هر طاغوت ستمگری که در پی شهرت و آوازه است وجود نخواهد داشت.

اکنون به‌خوبی می‌توانیم دریابیم که چرا «دلاوران اوروک ناگزیر در اتاق‌های خود، مغموم و معترض ماندند» و چرا «گیلگمش هیچ فرزندی برای پدر خویش باقی نگذاشت ... و گیلگمش هیچ دوشیزه‌ای را برای محبوبش باقی نگذاشت و نه دختر جنگجو و نه نامزد قهرمان»؛ زیرا آن‌ها جملگی دل‌بستۀ خداوند سبحان شدند و به او تعلق‌خاطر یافتند. گیلگمشِ نجات‌دهنده آمد و برای این نجات‌یافتگان که در زمانی مشخص پدیدار خواهند شد، دروازۀ وحی عظیم را گشود و به آن‌ها آموخت که چگونه به خدا دل‌بستگی یابند، چگونه خدا را دوست بدارند و او را در همه‌چیز ببینند و بشنوند.» [5]

در همین زمینه، دکتر علاء السالم نکته‌ای درخور توجه مطرح می‌کند:

«"گیلگمش" نمی‌خواهد کسی که به غیر خدا وابسته است با او همراه باشد؛ ازاین‌رو تنها جنگجویانی که مجرد هستند به او نزدیک می‌شوند (اشاره‌ای است به این‌که او هیچ تعلق و وابستگی به دنیا یا هر چیزی که او را از خدا روی‌گردان کند ندارد):

«همان کسی که درخت سدر را از ریشه بیرون کشید؛ شادی و سرور او را در بر گرفت؛

آقا "گیلگمش"، شادی او را در بر گرفت؛

و مردان شهر خود را همچون مردی یگانه مهیا نمود؛

و مردان آن را مانند دو‌قلوهای هم‌سان، گرد آورد؛

هرکس خانه‌ای داشته باشد، به خانۀ خود بازگردد!

و هرکس مادری داشته باشد، باید به‌سوی مادر خود بازگردد!

و مردان مجرد باید در کنار من بایستند؛ همان‌ها که آنچه من می‌کنم خواهند کرد!

و هرکس خانه‌ای داشت، به خانه‌اش بازگشت!

و هرکس مادری داشت، به‌سوی مادرش بازگشت!

و پنجاه‌تن از افراد مجرد، از کسانی که آنچه او می‌کند خواهند کرد، در کنار او ایستادند.»[6] و [7]

 

شباهت با انجیل: گواهی دیگر بر ماهیت دینی گیلگمش

یکی دیگر از شواهدی که دینی بودن حماسۀ گیلگمش و نیز ماهیت الهی شخصیت گیلگمش را نشان می‌دهد، شباهت محتوایی و معنایی همان بخش محل مناقشه در حماسه با متون دینی شناخته‌شده است. برای نمونه، بخشی از حماسه که گیلگمش در آن از گسستن پیوندهای خانوادگی سخن می‌گوید، از سوی برخی به‌عنوان نشانه‌ای از قساوت یا تندخویی او تفسیر شده است. با این حال، مفهومی مشابه را می‌توان در خودِ انجیل نیز یافت؛ آن‌هم در سخنان عیسای مسیح (ع)، یکی از بزرگ‌ترین چهره‌های دینی تاریخ. در انجیل متی آمده است:

«گمان مبرید که آمده‌ام تا صلح به زمین بیاورم. نیامده‌ام تا صلح بیاورم، بلکه تا شمشیر بیاورم! زیرا آمده‌ام تا: «”پسر را بر پدر، دختر را بر مادر و عروس را بر مادرشوهرش برانگیزانم. دشمنان شخص، اهل خانۀ خودش خواهند بود.“ «هر که پدر یا مادر خود را بیش از من دوست بدارد، شایستۀ من نباشد؛ و هر که پسر یا دختر خود را بیش از من دوست بدارد، شایستۀ من نباشد. هر که صلیب خود را برنگیرد و از پی من نیاید، شایستۀ من نباشد. هر که بخواهد جان خود را حفظ کند، آن را از دست خواهد داد و هر که جان خود را به‌خاطر من از دست بدهد، آن را حفظ خواهد کرد.»[8]

مقایسۀ این دو متن نشان می‌دهد که آنچه در نگاه نخست به‌عنوان خشونت یا بی‌رحمی تعبیر می‌شود، در واقع بیانی دینی از دعوت به گسستن وابستگی‌های دنیوی در مسیر حق است. چنین شباهت مفهومی، خود گواهی است بر دینی بودنِ متن حماسۀ گیلگمش و جایگاه الهی شخصیت او. بنابراین، نمی‌توان آن بخش از حماسه را صرفاً نشانه‌ای از ستمگری دانست، بلکه باید آن را در چهارچوب گفتمان معنوی تفسیر کرد.

در همین راستا، می‌توان گفت آنچه به‌عنوان شبهه‌ دربارۀ شخصیت گیلگمش مطرح شد، نه‌تنها با خوانش دینی از حماسه ناسازگار نیست، بلکه خود مؤیدی است بر این تفسیر دینی.

 

گیلگمش؛ قهرمانی که از خودش آغاز کرد

دعوت به دل‌کندن از دنیا، خانواده، فرزند و آسایش شخصی، اگر از زبان کسی باشد که خود به این وابستگی‌ها دل‌ بسته، ارزشی ندارد. در حماسۀ گیلگمش، قهرمان داستان تنها مبلغ چنین راهی نیست، بلکه پیش‌ از‌ همه، خودش نخستین گام را در این مسیر برمی‌دارد. او در راه سفر به سمت جدش «زیوسودرا - اوتناپیشتیم – نوح» در طلب جاودانگی با بانوی مهمانداری روبه‌رو می‌شود که گویی نماد مستی مردم از دلباختگی به دنیا و منیت است.

«بانوی مهماندار به گیلگمش پاسخ داد و گفت:

تو هیچ‌گاه آن زندگی را که در پیِ‌ آن هستی نخواهی یافت،

چراکه وقتی خدایان انسان را آفریدند، مرگ را قسمتَش قرار دادند،

اما زندگی را برای خود نگاه داشتند،

اما تو ای گیلگمش، اندرون خود را از طعام آکنده ساز،

شب و روز، در جشن و طرب باش،

هر روزت را پایکوبی کن،

شب و روز به رقص و بازی بپرداز،

جامه‌های پاکیزه و درخشنده به تن کن،

سرت را بشوی و در آب استحمام کن،

به کودک خردسالی که دست‌هایت را گرفته است مهر بورز،

و همسری را که در آغوش داری، شادمان ساز،

این همان نصیب انسان است.

اما گیلگمش این‌گونه ادامه داد و بانوی مهماندار را مخاطب قرار داد و گفت:

ای بانوی مهماندار، راه اوتناپیشتیم کدام است؟

راهنماییم کن، چگونه به او برسم؟

اگر راهی باشد که به او برسم، از دریاها نیز خواهم گذشت،

اگر رسیدن به او ناممکن باشد، همچنان در بیابان‌ها سرگردان خواهم رفت.» [9]

پاسخ سریع و بی‌درنگ گیلگمش به بانوی مهماندار یک پاسخ معمولی نیست؛ این صدای کسی است که بر نفس خود پا گذاشته، کسی که خواسته‌های طبیعی انسانی را در راه رسیدن به حقیقتی والا قربانی کرده است. در این لحظه، او با ژن‌های خودخواهش که او را به توجه به خودش، زن و کودکانش دعوت می‌کنند، مبارزه می‌کند و بر آن‌ها پیروز می‌شود.

 

جمع‌بندی نهایی

در این مقاله، شبهه‌ای دربارۀ نظریۀ دینی بودن متن حماسۀ گیلگمش و شخصیت دینی گیلگمش مورد بررسی قرار گرفت. با تحلیل دقیق بخشی از متن که محل این شبهه بود و قرار دادن آن در کنار سایر بخش‌هایی که معنای روشنی دارند، نشان داده شد که تفسیر قابل‌قبولی که با کلیت اثر هماهنگ باشد، این است که گیلگمش همان نجات‌دهندۀ نوع انسان از حیوانیت خویش است. متن مورد نظر نیز به این نکته اشاره دارد که گیلگمش کاری کرده است که دیگر افراد از دلبستگی‌های دنیایی فاصله گرفته و همگی دل‌بستۀ خداوند سبحان شده‌اند.

 همچنین، مشابهت معناداری میان این بخش از متن و سخنان حضرت عیسی (ع) در انجیل مشاهده شد که خود نشان می‌دهد این بخش از متن، نه‌تنها نشانه‌ای بر دینی نبودن گیلگمش نیست، بلکه برعکس، مؤید ماهیت دینی این بخش از متن و شخصیت گیلگمش به ‌شمار می‌رود.

 

 

پانویس‌ها:

  1. [1]  طه باقر، حماسۀ گیلگمش، ص ۳۹.

     

  2. [2]  ساموئل کریمر، از الواح سومر، ص ۳۰۶.

     

  3. [3]  طه باقر، حماسۀ گیلگمش، ص ۳۵.

     

  4. [4]  احمد الحسن، توهم بی‌خدایی، چاپ دوم، ص ۳۷۱.

     

  5. [5]  احمد الحسن، توهم بی‌خدایی، چاپ دوم، ص 367 و 368.

     

  6. [6]  ساموئل کریمر، سومری‌ها، ص ۲۶۹.

  7. [7]    علاء السالم، اسراری از سومر، ص 171 و 172.

     

  8. [8]  انجیل متی ۳۴:۱۰-۳۹.

     

  9. [9]  طه باقر، حماسۀ گیلگمش، ص ۷۹ تا ۸۲.

     

کلیدواژه‌ها

سید احمد الحسن تفسیر دینی سوءبرداشت ساموئل نوآ کریمر ظلم تعلقات دنیوی شباهت با انجیل دل‌بستگی به خدا دروازۀ وحی قهرمان معنوی تفسیر باطنی حماسۀ گیلگمش نجات‌دهنده حاکم حکیم گسستن وابستگی‌ها اصلاح معنوی عرفان در اسطوره الهی‌سازی حماسه‌ها

امتیاز مقاله

5.00 از 5 (4 رأی)
امتیاز شما