حجاب در ترازوی انتخاب
واکاوی روانشناختیِ رفتار زنان در مواجهه با حجاب
چکیده
مقدمه
پارچهای از جنس سکوت راوی داستانی است که ریشه در اعماق تاریخ دارد؛ داستان دختری که اگر از ترس مزاحمان به پدر و برادرش پناه میبرد، انگشت اتهام به سویش نشانه میرفت: «این چه لباسیه پوشیدی؟» همان پرسشِ همیشگی که هر تعرضی را توجیه میکند! داستان گشتهای ارشاد که با دستان مردانهای که هنوز محرم را از نامحرم نمیشناسد، زنی را به نام دین بازداشت میکند… تذکرهای «خواهرم، حجابت را رعایت کن!» زیر نگاهِ تشنهٔ تماشاگرانی که گویی رسالتشان خرد کردنِ کرامتِ زن است… تابلوهایی که در گوشهوکنار شهرها، با تصویر شکلاتهای باز و بسته، به زنان هشدار میدهند: «زنِ بیحجاب مانند شکلات نیمخوردهٔ مگسهاست!» و داستانِ ایکاشها…
ایکاش ستاد امر به معروفی هم برای مردانِ چشمناپاک دایر میشد… ایکاش در ملأعام مردانی را که با کلام و نگاه مزاحمِ زنان میشوند، به گوشهای میکشاندند و تذکر میدادند: «برادرم، چشمانت را درویش کن!»… ایکاش در متروها، بهجای شنیدنِ جملهٔ تکراریِ «لطفاً حجاب اسلامی را رعایت کنید»، گاهی بشنویم: «لطفاً حریمِ نگاه را پاس دارید!»… ایکاش بیحجابی متهمِ ردیفِ اولِ فسادهای اجتماعی نبود… ایکاش حجابِ اجباری سنگرِ این مرز و بوم در برابر تهاجم فرهنگی نبود… ایکاش به این روز نمیافتادیم؛ روزی که «اجبار»، بذرِ خشم را در دلِ بسیاری از زنانِ این سرزمین کاشت…
روزگارمان از زمانی سیاه شد که دین را تحریف کردند و اسلامِ حقیقی از دستمان ربوده شد. افسوس که امروز اگر به زنی بگویند اسلام پاسدارِ حقوقِ زن است، یا با تلخکامی بغضش را فرو میبرد یا با نیشخندی گزنده این سخنان را به بادِ تمسخر میگیرد: «بس است این فریبِ دیرینه!» فراموش کردیم غیرتِ علی(ع) حرمتدارِ زن بود، نه حرمتشکن. امروز آن دستِ مردانهای که به جرمِ بیحجابی بر صورتِ زنی فرود میآید، هیچ بهرهای از غیرتِ علی(ع) نبرده است؛ زیرا علی(ع) دست خدا بود که بر رخسار مردان هوسباز فرود میآمد، نه بر صورت لطیف زنانه. [1]
داستان «پارچهای از جنس سکوت»، که گاه بهمثابهٔ زرهی برای پاسداری از «عفت»، حجاب سر زنان میشود، و گاه بقچهای که بغضهای فروخوردهٔ زنانِ تاریخ در آن پیچیده میشود؛ بقچهای که امروز توشهٔ راه دختران است تا آن را بر چوب اعتراض ببندند و به امید آزادی، از جادههای تاریک تاریخ عبور کنند.
اجباری شدن حجاب پس از انقلاب ۱۳۵۷ نه فصل تازهای در تاریخ، که ادامهٔ نبردی صدساله بود. این جرقه در دورهٔ قاجار به جنبش زنان پیوست؛ جایی که صدیقه دولتآبادی با انتشار نشریهٔ زبان زنان، حجاب را «زندان نامرئی» خواند. [2] پس از انقلاب ۱۳۵۷، حکم شرعی حجاب، با تیغ مادهٔ ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی، رسماً به اجبار تبدیل شد. [3] شلاق، جریمه، گشتهای ارشاد و تحقیر زنان در ملأعام، ابزارهایی بود که قرار بود «عفاف» را به جامعه تزریق کند. امّا نظرسنجی مرکز پژوهشهای مجلس در ۱۴۰۰ نشان داد که ۷۰ درصد از زنان با تعریف «حجاب شرعی»، بدحجاب محسوب میشوند. [4] پژوهش دانشگاه مریلند (۲۰۲۰) نیز نشان داد ۶۳٪ ایرانیان حجابِ اجباری را نقضِ حقوق بشر میدانند. [5]
ویدا موحد، دختر خیابان انقلاب، در دیماه ۱۳۹۶ با ایستادن بر جعبهٔ برق و بستن روسری سفیدش به چوب، نقشهٔ جغرافیای اعتراض را بازطراحی کرد. [6] حرکت او چون شعلهای در باد، از شیراز تا تبریز زبانه کشید. زنان، چوبهای اعتراضشان را برافراشتند تا آنکه سونامی خشم، با مرگ مهسا امینی در شهریور ۱۴۰۱، در خیابانها جاری شد. [7] شعار «زن، زندگی، آزادی» در جهان طنینانداز شد. بازیگران بسیاری عکسهای بیحجاب خود را منتشر کردند و زنان بسیاری در جهان، به نشان حمایت از مبارزهٔ زنان ایرانی، گیسوان خود را کوتاه کردند.
اما آیا همهٔ این جنجالها تنها برای پوشاندن یا نپوشاندن موی سر زنان است؟ و آیا حجابِ اجباری خواست و ارادهٔ خداوندی است که میفرماید: (لا إِکراهَ فِی الدِّین)؟ چگونه حکم شرعی اسلام با تبدیل شدن به قانونِ اجباری، آتشی میشود که از خودسوزیِ معترضانۀ دکتر زهره دارابی تا فریادهای «زن، زندگی، آزادی» زبانه میکشد؟ چگونه میتوان این تعارضِ تلخ را حل کرد که حجاب از یکسو «مصونیت» و از سوی دیگر «محدودیت» خوانده میشود؟
این مقاله میکوشد تصویری از «حجابِ اختیاری» - به مثابهٔ عبادتی آگاهانه و برخاسته از ایمان - ترسیم کند؛ حجابی که نهتنها یادگار اسلام، بلکه میراث تکاملی ما و زاییدهٔ تمدن بشری است. ازاینرو، نخست به بررسی آثار و پیامدهای روانشناختیِ حجاب در دو قلمروِ «حجاب اجباری» و «حجاب اختیاری» میپردازیم و سپس به سراغ روحِ تعالیم اسلامی میرویم و به این سؤال پاسخ میدهیم: آیا حجاب در تعالیم دینی، تکلیفی تحمیلی است یا انتخابی آگاهانه؟ در فرازی دیگر، با رویکردی تکاملی، به واکاویِ خاستگاهِ پوشش و حجاب میپردازیم و میپرسیم: چگونه پوشش و حجاب از دلِ نیازهای انسانهای نخستین سربرآورد و دینِ الهی آن را در چهارچوبی متعالی سامان داد؟
پارادوکس زره یا زنجیر
در کشوری زندگی میکنیم که حجاب زنان نه یک حکم شرعی، بلکه «هویتِ ملی» و «سنگری» در برابر نفوذ فرهنگ غربی و فساد قلمداد میشود. ازاینرو طرفداران حجاب اجباری برای تشویق زنان از هیچ کاری دریغ نمیکنند: فرهنگسازی و شعار دادن در حمایت از حجاب - «حجاب مصونیت است، نه محدودیت» - روایت کردن وصیتنامهٔ مردانی که برای حفظ مرزهای این سرزمین در جبهههای جنگ ایران و عراق بال گشودند - «… سیاهی چادر تو، کوبندهتر از سرخی خون من است…» [8] - و انتشار مقالات علمی متعدد برای توجیه اجباری کردن حجاب و ذکر فواید آن: کنترل میل جنسی، حفظ آرامش و امنیت روانی، استحکام خانواده و جامعه، احترام به زن و فراهم کردن زمینهٔ حضور اجتماعی زنان و… [9] اما چگونه میشود که همهٔ این تلاشها نتیجهٔ معکوس دهد: خشم و دینگریزی؟
باید میان «حجابِ اجباری» و «حجابِ اختیاری» مرز قائل شد؛ زیرا نمیتوان عملی معنوی را به ابزاری برای سرکوب تبدیل کرد. طرفداران حجاب اجباری، نداشتن حجاب را معادل آزادی جنسی و برداشتن غیرت و حیا و عفاف میدانند. آنان معتقدند انواع معضلات و ناهنجاریهای اجتماعی - از خودفروشی و فرزندان نامشروع تا بیماریهای واگیردار جنسی و بالا رفتن استانداردهای جنسی - تماماً ارمغان «بیحجابی» در غرب است![10] امّا ایکاش مقالاتی که آمارهای فساد و تجاوز در کشورهای غربی را در بوق و کرنا میکنند، آمار دقیقی از فساد و تجاوزهای داخل ایران نیز ارائه میدادند…
پیامدهای روانشناختیِ حجاب اجباری
رعایت حجاب یا عدم رعایت آن از دیدگاه روانشناختی یک رفتار است. ویلیام گلاسر، بنیانگذار «تئوری انتخاب»، میگوید هر رفتاری که از انسان سر میزند هدفی را دنبال میکند: ارضای یک یا چند نیاز درونی. گلاسر بیان میکند تمام انسانها از زن و مرد، کوچک و بزرگ دارای پنج نیاز اساسی هستند:
1. نیاز به بقا: این نیاز شامل امنیت جسمانی، امنیت روانی، غذا، سرپناه و سلامت میشود.
2. نیاز به عشق و تعلقخاطر: انسانها نیاز دارند که دوست داشته شوند و دوست بدارند، همچنین احساس تعلق به خانواده، دوستان یا جامعه داشته باشند.
3. نیاز به قدرت: این نیاز شامل احساس موفقیت، ارزشمندی، کنترل بر زندگی و تأثیرگذاری بر دیگران است.
4. نیاز به آزادی: افراد نیاز دارند که استقلال و اختیار در تصمیمگیری داشته باشند و محدود نباشند.
5. نیاز به تفریح: این نیاز شامل لذت بردن از زندگی، یادگیری و تجربههای شادیآور است.
وقتی یکی از این نیازها به خطر بیفتد، فرد دچار تنشِ روانی و رفتارهای ناسازگارانه میشود. در ادامه، با تکیه بر این پنج نیاز، اثرات حجاب اجباری بر زنان تحلیل میشود. [11]
ابتدا ذکر این نکته ضروری است که «کشف حجاب زنان» در بسیاری موارد واکنشی نمادین به ساختارهای اجتماعی ناعادلانه است. جای تأسف است که برخی طرفداران حجاب اجباری، گوش شنوایی برای این فریادها ندارند و بیرحمانه آنان را متهم به بیبندوباری میکنند. حال، همهٔ معانی فراسوی «کشف حجاب» را کنار بگذاریم و این رفتار را فقط در قاب «گرایش به بیحجابی» ببینیم.
امروزه کمتر دختری را میبینیم که - اگر فشارهای بیرونی نباشد - تمایل جدّی به حجاب داشته باشد. یکی از دلایل میتواند نیاز به تعلقخاطر باشد: زمانی که اکثریت همسالان یک دختر بیحجاباند، او نیز برای پذیرفته شدن در گروه، ممکن است حجاب را کنار بگذارد؛ همرنگِ جماعت شود، نه لزوماً از باورِ فردی، بلکه از ترسِ طرد شدن.
البته خودنمایی و خودآرایی که میتواند انسان را به بیحجابی نیز سوق دهد یک میل درونی زنانه است. [12] نوایی که هم تارهای «ژنتیک» آن را مینوازد (در بخش جداگانهای، در ادامۀ مقاله حاضر به این موضوع خواهیم پرداخت) و هم دستان جامعه آن را کوک میکند. آهنگی که تکامل آغازگرش بود و محیط اجتماعی و فرهنگ پردهبردار آن شد. برای توضیح بیشتر، بیایید سری به قصههای کودکی بزنیم. در داستانهای قدیمی مادربزرگها، یا حتی انیمیشنهای دخترانهای مانند زیبای خفته، سیندرلا و ... دختران خوب، مهربان، لایق ازدواج و خوشبختی با چهرهای زیبا به تصویر کشیده شدهاند. این داستانها به دختران میآموزند که برای کسب توجه و محبوب بودن باید چهرۀ زیبایی داشته باشند. در نتیجه، جای تعجب نیست اگر دخترانی که با چنین پیامهای ناخودآگاهی که به ذهنشان مخابره میشود، در دورۀ بلوغ تمایل بیشتری به زیبایی ظاهری و آراستگی داشته باشند. حجاب میتواند مانع بزرگی برای نمایش زیبایی آنان باشد.
البته این قالبهای جنسیتی تنها منحصر به کودکان نیست. زن ایدئال امروز که در فرهنگ حاکم آمریکایی به تصویر کشیده میشود، زیبا، لاغر، خوشاندام و جوان است. شخصیتهای خوب در فیلمها معمولاً از زیبایی خاصی برخوردارند. افراد باهوش و دارای نقش مثبت در فیلمها خوشاندام و خوشسیما هستند، درحالیکه افراد بدجنس ضعیف، اعتمادناپذیر در فیلمها با چهرهای زشت ظاهر میشوند. پژوهشها نشان میدهند که بینندگان خانم تمایل روزافزونی به داشتن چهره و بدنهای ارائهشده در رسانهها دارند. [13] در فیلمها و سریالهای خانگی ایرانی نیز بسیار شاهدیم که زنان زیبا و بیحجاب، روشنفکر، تحصیلکرده و دارای جایگاه اجتماعی بالاتری هستند. متأسفانه رسانه و محیط اجتماعی بهطور روزمره استانداردهای زن ایدئال را به بانوان القا میکنند.
فشار برای «ماندن در قاب جوانی» نهتنها یک انتظار فرهنگی، بلکه شکلی از «خشونت نمادین» است: جامعه با تبدیل بدن زن به «کالای مصرفی»، او را وادار میکند تا نیازهای ذاتیاش را مطابق با الگوریتم بازار برآورده کند. او ناخودآگاه مجاب میشود که چهرۀ طبیعی خود را پشت نقابی از آرایش، بوتاکس و رنگ مو پنهان کند تا مورد پذیرش اجتماع قرار بگیرد. شاید با دانستن این مطلب از این پس برایتان دردناک باشد که این جملۀ تکراری را بشنوید: «سن خانمها رو که نمیپرسند...»
علاوهبر این، در جوامعی که بهصورت جنسیتی شکل گرفته است، زیبایی بهمثابۀ ابزار «بقا» و «قدرت اجتماعی» است. ظاهر فیزیکی زنان بهطور مستقیم با فرصتهای اجتماعی مانند ازدواج، اشتغال و موقعیت اجتماعی گره میخورد. در چنین شرایطی، زیبایی به ابزاری برای بقا تبدیل میشود. تعداد زیادی از مشاغل زنان بهنوعی با ظاهر آنها ارتباط دارد: فروشندگی، بازاریابی، منشی، تایپیست، مهماندار، پیشخدمت، مانکن و دیگر کارهایی که مربوط به بخش خدمات دفتری است، همه به اشکال مختلف به ظاهر فیزیکی زنان توجه دارند. از دیدگاه مک اروین ابولابان و مک دانیل زیبایی یک قدرت محسوب شده و ابزاری برای اعمال قدرت زنان تلقی میشود. این قدرت بهمثابۀ فراهم کردن فرصتهایی برای زندگی بهتر نگریسته میشود. [14]
در نتیجه، با حجاب اجباری نهتنها بر روی موهای یک زن بلکه بر روی تمام نیازهای برآوردهنشدۀ وی، ازجمله عشق و تعلقخاطر، آزادی، قدرت اجتماعی و حتی نیاز به بقا، سرپوش میگذاریم. در این شرایط، نهتنها مشکلی از جامعه حل نمیشود، بلکه خشم و دیدگاه منفی به حجاب نیز تشدید میشود. همینطور که تحقیقات نیز نشان میدهند که کسانی که بیشتر تحت اجبار به رعایت حجاب بودهاند بیشتر مخالف با حجاب بودهاند. [15]
بر سرِ دوراهیِ حجاب و بیحجابی
در جامعۀ ایران، که حجاب اجباری نیازهای زنان ازجمله بقا، عشق و تعلقخاطر، قدرت و آزادی را با چالش مواجه میکند، آیا بیحجابی راهحل این معضل است؟ قطعاً نه. نکتۀ مهم این است: زنانی که به استراتژی زنانهشان یعنی «زیبایی» بهعنوان ابزار عمدۀ بقا تکیه میکنند، نمیتوانند در مواجهه با جریان تغییرات جسمانی که آنها را بهسوی از دست دادن امتیازات میکشاند، کاری انجام دهند. بنابراین، قرار گرفتن در سراشیب پیری و از دست دادن زیبایی و جوانی برای این گروه از زنان بهمنزلۀ از دست دادن امکان بقا و تنزل قدرت و منزلت اجتماعی است. [16]
حال بیایید از زاویهای دیگر نگاه کنیم. تصور کنید زنی با پوشش اسلامی [17]، فارغ از نمایش زیباییهای ظاهری، پا به عرصۀ اجتماع بگذارد؛ او مجبور میشود بهجای تکیه بر جذابیتهای ظاهری گذرا، بر تواناییها و استعدادهای درونی خود تمرکز کند و آنها را پرورش دهد. زیبایی با گذر زمان رنگ میبازد، اما مهارتها و دانایی هر روز درخشانتر میشود. این زن با قرار گرفتن در سراشیبِ پیری، نیازهایش به خطر نمیافتد. اما نکتۀ مهم اینجاست که چنین استدلالهایی نمیتواند برای حجابِ اجباری مجوز صادر کند و کرامتِ انسانیِ زنان را زیر سؤال ببرد.
حجابِ اجباری میتواند تبعاتِ روانیِ گستردهای به همراه داشته باشد. اما حجابِ اختیاری و آگاهانه میتواند بهعنوان بخشی از هویتِ دینی و فرهنگی عمل کند. پوشش مبتنی بر حجابِ آگاهانه به تقویتِ احساسِ تعلقخاطر به یک گروهِ مذهبی یا اجتماعی کمک میکند. در غرب، بسیاری از زنانِ مسلمان آزادانه حجاب را انتخاب میکنند و آن را نمادی از هویت و مقاومت در برابر نگاهِ جنسیتی میدانند. [18] این انتخابِ آگاهانه، برخلافِ اجبار، تأثیر مثبتی بر سلامتِ روانِ آنها دارد.
تحقیقات نشان میدهد زنان مسلمانی که در کشورهای غربی حجاب را انتخاب میکنند، دارای عزتنفس و احساسِ خودمختاریِ بالاتری هستند [19] و برخلافِ تصور فمینیستهای غربی که حجاب را رفتاری سرکوبگر و افسردهکننده میدانند، افرادِ محجبه افسردگیِ کمتری را نسبت به سایر زنان تجربه میکنند. [20] تحقیقات در بریتانیا نیز نشان میدهد زنانِ محجبه نسبت به دیگران تصویرِ بدنیِ مثبتتری از خود دارند و کمتر تحت تأثیر استانداردهای زیبایی در رسانهها قرار میگیرند. [21] حجاب برای آنان نه یک محدودیت، بلکه ابزاری برای احترام به خود، آزادیِ عمل، حفظِ روابطِ صمیمانه و مقاومت در برابر نگاهِ ابزاری به بدنِ زن است. [22] زنانِ مسلمان مهاجر در کانادا نیز دیدگاهِ مثبتی به حجاب دارند و آن را نمادی از حیای شخصی میدانند که منجر به داشتنِ یک شخصیتِ محترم میشود. [23]
در نتیجه، حجاب وقتی بهعنوانِ انتخابی آزادانه و بخشی از هویتِ فرهنگی-دینی ما پذیرفته میشود، میتواند نقشِ مثبتی در زندگیِ زنان ایفا کند. اکنون پرسشِ ژرفتری سر برمیآورد: آیا حجاب هدیهای آسمانی است که تنها در گنجینۀ اسلام میدرخشد یا میراثِ مشترکِ ادیان و تکاملِ فرهنگِ بشری است؟ برای پاسخ به این سؤال نیاز است این رفتارِ انسانی را - یعنی پوشیدن یا نپوشیدنِ حجاب - از دیدگاهِ روانشناسیِ تکاملی بررسی کنیم.
حجاب: دریچهای بهسوی تمدن
حجاب و پوشاندنِ مویِ سر، اگرچه امروز با اسلام و زنان مسلمان پیوند خورده، ریشهای کهن در تمدنهای باستان و ادیان ابراهیمی دارد: از راهبههای مسیحی تا زنان یهودی. [24] و پیش از ادیانِ ابراهیمی، تکامل بر قامت انسان پوشش افکند: شواهد نشان میدهد انسان بیش از ۱۷۰ هزار سال است که لباس میپوشد (انشعاب «شپش لباس» از «شپش سر» پس از شروع پوشش رخ داده است). [25] دربارهٔ چراییِ پوشش، نظریههایی چون سرما، دفاع و حیا مطرح است؛ حیایی بهمعنای پوشاندنِ اندامِ جنسی از غیرهمسر. [26]
در منطقِ تکامل، تخمکهای اندک و ارزشمندِ ماده و اسپرمهای فراوانِ نر، راهبردهای متفاوتی میسازند: ماده بهدنبال شریکِ متعهد برای حمایت و رشد فرزند است؛ نر بهدنبال افزایشِ شانسِ انتقال ژن. [27][28] «حیا» بهمنزلهٔ راهبردی تکاملی، از منابع ژنتیکیِ ماده محافظت میکند و به شکلگیری خانوادهٔ پایدار یاری میرساند. [29]
نتیجتاً، مردان به دلایل زیستی گرایش بیشتری به چندشریکی دارند و زنان به تکهمسری متعهد. در جامعهٔ مدرن، پوشاندنِ بخشهای تحریکزا به مدیریتِ سالمِ غرایز، حفظ حریم خانواده و کاهشِ نگاهِ ابزاری به زن کمک میکند. دربارهٔ اینکه کدام بخشها تحریکزا هستند، به پژوهشهای ارجاعشده نگاه شده است (باسن، سینه، و موی سرِ زن بهمثابهٔ نشانههای باروری/سلامت). [30]
از «اجبارِ تن» تا «گزینشِ جان»
در جامعهای که نگرشِ منفی به حجاب گسترده است - و اجبار آن را تشدید میکند - راهحل، تغییرِ نگاه است: جایگزینی معیارهای اصیل انسانی بهجای سنجههای صرفاً ظاهری. سیرهٔ پیامبر(ص) چراغ راه است: رفتار کریمانه با ساره (بانوی آوازهخوان) [31] و سفانه دختر حاتم طایی [32] نشان میدهد اسلامِ حقیقی با احترام و رحمت دلها را جذب میکند، نه با اجبار و تحقیر. نقلهای رفتاری از سید احمد الحسن نیز همین مشیِ کرامتمدار را بازتاب میدهد. [33][34][35]
پس «حجابِ واقعی» با تحولِ نگرشِ جامعه کامل میشود. در دولت عدل الهی، حجاب اجباری نخواهد بود. در پاسخ به پرسشی دربارهٔ حجابِ اجباری در ایران، چنین آمده است: اجبار با روحِ «لا إکراه فی الدین» ناسازگار است؛ عبادت بدون نیت ارزشی ندارد، و حجاب عبادت است. [36] همچنین واجب کردنِ چادر در اماکن مقدس، روشی اشتباه و گاه پرضرر دانسته شده است. [37][38]
و امّا ما زنان - چه باحجاب و چه بیحجاب - پیش از هرچیز انسانیم. مبادا «تکهای پارچه» ما را دو دسته کند. نقدِ درونگروهی مهربانانه و پرهیز از تقلیلِ فضیلت به «ظاهر»، بخشی از بلوغ فرهنگی ماست. [39] آرامشی که میجوییم، بیش از هر پوششی، به «دستِ پدرِ حقیقی» نیاز دارد؛ امید که پیام نورانی او دلها را به رحمت بازگرداند. [40][41]
سخن پایانی
حجابِ اجباری پردهٔ جهلی است که باید هر زنی آن را کنار بزند و با نیت پاک و انتخاب آگاهانه برگزینَد. تحمیلگران نهتنها ارزشهای اخلاقی را تقویت نکردند، بلکه بذر خشم و دینگریزی کاشتند. امّا حجاب اختیاری - وقتی از دل ایمان و آگاهی برآید - میتواند زره کرامت و هویت باشد. تجربهٔ زنان مسلمان در غرب نشان داده: انتخاب آزادانهٔ حجاب، عزتنفس و تعلق را تقویت میکند؛ تاریخ تکاملی نیز میگوید «حیا» و «پوشش» لازمهٔ خانوادهٔ پایدار است. انسان خردمند (هوموساپینس) نه صرفاً حیوانی راستقامت، بلکه موجودی است که با پوشش، ورای استراتژی ژنتیکی، امکان مدنیت مییابد. [42]
اسلام راستین، با تأکید بر «لا إکراه فی الدین»، حجاب را تکلیفی فردی و برآمده از ارادهٔ آگاهانه میداند، نه قانونی تحمیلی. راه برونرفت: بازگشت به روح تعالیم اسلامی، جایگزینکردن اجبار با فرهنگسازی محترمانه و داناییبنیاد. در چنین بستری، حجاب از نقش تاریخی «زره بقا» فراتر میرود و به نماد بلوغ فرهنگی و همزیستی مسالمتآمیز بدل میشود.
پانویسها:
-
[1]
در ایام مراسم حجّ، جوانی وارد خانه خدا شد که صورتش سرخ بود، وقتی علّت را از او پرسیدند. گفت: «علی بر صورتم سیلی زده است.» خلیفۀ دوم آن جوان را به حضور خود طلبید و ماجرا را پرسید. جوان پاسخ داد: «علی به صورتم سیلی زده است.» منتظر ماندند تا اینکه حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد خانۀ خدا شد، خلیفه پرسید:
«ای علیبن ابیطالب، آیا شما این جوان را سیلی زدید، که صورتش سرخ شد؟» حضرت فرمود: «آری.» خلیفه پرسید: «چرا؟» امام علی علیه السلام پاسخ دادند: «او را دیدم که به نوامیس مسلمانان با چشم گناهآلود نگاه میکرد.» وقتی خلیفه پاسخ حضرت را شنید، به آن جوان گفت: «از پیش من دور شو. همانا چشم خدا تو را دید و دست خدا تو را زد.» (شهرستانی در ملل و نحل در باب غلوّ، و طبری در ریاض النّضرة، و ابنابیالحدید در شرح نهجالبلاغه، و چرا شیعه شدم، ص218).
-
[2]
جهت مطالعۀ بیشتر:
-
[3]
مادﮤ ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات): هرکس علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل، به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا (74) ضربه شلاق محکوم میگردد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نمیباشد ولی عفت عمومی را جریحه دار نماید، فقط به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا (74) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
تبصره: زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه، یا جزای نقدی محکوم خواهند شد.
https://wikihoghoogh.net/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87_%DB%B6%DB%B3%DB%B8_%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86_%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AA_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C_(%D8%AA%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%A A)
-
[4]
نظرسنجی ملی دربارۀ نگرش به حجاب اجباری، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی:
https://zanan.bashariyat.org/?p=29615
-
[5]
Nikki R. Keddie. Modern Iran : roots and results of revolution. Published by: Yale University Press Modern Iran: Roots and Results of Revolution on JSTOR
-
[6]
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7_%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF
-
[7]
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D8%B3%D8%A7_%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C
-
[8]
مجموعه وصیتنامههای شهدا دربارﮤ حجاب.
-
[9]
سلطانی رنانی، سید مهدی، حجاب و امنیت اجتماعی (2) آثار و فواید حجاب اسلامى بر تحقق امنیّت اجتماعى. 1383
-
[10]
کشوری، امین، حجاب.
-
[11]
برای مطالعۀ بیشتر در زمینۀ تئوری انتخاب، میتوانید به کتاب «تئوری انتخاب» نوشتۀ ویلیام گلاسر (ترجمۀ دکتر علی صاحبی) مراجعه کنید. تئوری انتخاب مصور، انتشارات انتخاب بهتر.
-
[12]
صنوبر اسماعیل آوا، حجاب در قرآن و عهدین، پروهشهای اسلامی جنسیت و خانواده، سال چهارم. شمارۀ هفتم. پاییز و زمستان 1400. ص 47-67.
-
[13]
موحد، مجید؛ محمدی، نوراله؛ حسینی، مریم. مطالعۀ رابطۀ بین رسانهها، تصویر بدن و عزت نفس با عمل و تمایل به آرایش. فصلنامۀ علمی مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان، دورۀ 9، شمارۀ 2، ص 170-133، 1390.
-
[14]
همان
-
[15]
رجالی، مهری؛ مستأجران، مهناز؛ لطفی، مهران، نگرش دانشجویان دختر دانشکدۀ بهداشت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان نسبت به حجاب و پوشش زنان و برخی عوامل مؤثر بر آن - مجلۀ تحقیقات نظام سلامت، دورۀ 8، شمارۀ 3.
-
[16]
موحد، مجید؛ محمدی، نوراله؛ حسینی، مریم، مطالعۀ رابطۀ بین رسانهها، تصویر بدن و عزت نفس با عمل و تمایل به آرایش. فصلنامۀ علمی مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان. دورۀ 9، شمارۀ 2، ص 170-133، 1390.
-
[17]
سید احمد الحسن در پاسخهای فقهی، مسائل متفرقه، ج1، پرسش 133 دربارﮤ حدود شرعی حجاب میفرمایند: «پوشانیدن صورت، دو کف دست و پنجههای پا بر زن واجب نیست و بقیۀ اعضا باید بهطور کامل پوشانیده شود؛ جنس پوشش نباید نازک و بهقدری تنگ باشد که زیرش را نمایان سازد؛ اما در خصوص شلوار، در صورتی که روی آن مانتو یا کتی بپوشد که تا زانو را بپوشاند اشکالی ندارد، آن هم در صورتی که تنگ نباشد تا هرآنچه را زیرش است نمایان سازد؛ اما اگر زنی شلوار بپوشد و مانتو یا کتی روی آن نباشد و حجاب سرش را حفظ کند، اشکال دارد و حجاب شرعی محسوب نمیشود؛ حتی هتک حرمت پوشیدن شلوار به این صورت، از نمایان ساختن مو و کشف حجاب سر بیشتر است.»
-
[18]
Rhys H. Williams, Gira Vashi. Hijab and American Muslim Women: Creating the Space for Autonomous Selves . Sociology of Religion, Volume 68, Issue 3, Fall 2007, Pages 269–287, https://doi.org/10.1093/socrel/68.3.269
-
[19]
Waseem Fayyaz. Anila Kamal. Practicing Hijab (veil): A Source of Autonomy and Self-esteem for Modern Muslim Women. The journal of humanities and and social sciences. Volume 22. No 1. 2014.
-
[20]
David R. Hodge, Altaf Husain, Tarek Zidan Hijab and Depression: Does the Islamic Practice of Veiling Predict Higher Levels of Depressive Symptoms? Social Work, Volume 62, Issue 3, July 2017, Pages 243–250, https://doi.org/10.1093/sw/swx027
-
[21]
Viren Swami, Jusnara Miah, Nazerine Noorani, Donna Taylor. Is the hijab protective? An investigation of body image and related constructs among British Muslim women. 2013. https://doi.org/10.1111/bjop.12045.
-
[22]
Williams, Gira Vashi. Hijab and American Muslim Women: Creating the Space for Autonomous Selves Rhys H. Sociology of Religion, Volume 68, Issue 3, Fall 2007, Pages 269–287, https://doi.org/10.1093/socrel/68.3.269
-
[23]
Tabassum F. Ruby. Listening to the voices of hijab. Women's Studies International Forum Volume 29, Issue 1, January–February 2006, Pages 54-66. Listening to the voices of hijab – ScienceDirect.
-
[24]
حبیب رضا ارزانی، حجاب در کتاب مقدس، فصلنامۀ علمی پژوهشی مطالعات اخلاق کاربردی، دورﮤ 5، شماره 171388، ص 87-117.
-
[25]
سید احمد الحسن، توهم بیخدایی، ترجمۀ گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی (ع)، صفحۀ 231 و 232. https://B2n.ir/e16348
-
[26]
سید احمد الحسن، توهم بیخدایی، ترجمۀ گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی (ع)، صفحۀ 230.
-
[27]
همان
-
[28]
ریان. کریستوفر، جفا ساسیلدا، سرشت جنسی انسان: فرازونشیب روابط جنسی از ماقبل تاریخ تا امروز، جفا: ترجمۀ مهبد مهدیان، ج 1. ص 51، 1391.
-
[29]
سید احمد الحسن، توهم بیخدایی، ترجمۀ گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی (ع)، صفحۀ 230.
-
[30]
دکتر علاء سالم، دفاع از رسول: مطالعاتی در زمینۀ اشکالات واردشده به رسول خدا محمد (ص) و پاسخ به آنها، موسسۀ آموزش عالی مطالعات دینی و زبانشناسی نجف اشرف، 1402.
-
[31]
تفسیر نمونه، جلد 24، ص 8 و 9 ذیل آیۀ 1 سورۀ ممتحنه به نقل از تفسیر مجمعالبیان، الطبرسی، جلد 9، ص 445.
-
[32]
زن در اسلام، راهنمای جامع نظرات و فتواهای سید احمد الحسن دربارۀ زن، 1401
-
[33]
رجوع کنید به: https://youtu.be/e2DzwEhf3Og
-
[34]
رجوع کنید به: https://t.me/Zaman_Zohour/8584
-
[35]
به مقالۀ «زن عاشق به بهشت نمیرود...» نوشتۀ مریم احمدیار مراجعه کنید: https://t.me/Zaman_Zohour/10649
-
[36]
سید احمد الحسن، پیک صفحه: مجموعه پیامهای منتشرشده در صفحۀ رسمی فیسبوک 2018-2022، ج 2، صفحۀ 164.
-
[37]
حضرت محمد (ص) همسران خود را به پوشاندن صورت فرمان نمیدادند و اینکه زنان در شبهجزیرۀ عربستان صورتهایشان را میپوشاندند، بنا به دلایل شرعی نیست و فقط به علت گرمای خورشید انجام میشود. پاسخهای فقهی متفرقه، ج3، پرسش 106.
-
[38]
سید احمد الحسن، پاسخهای فقهی، جلد چهارم، صفحۀ 76.
-
[39]
https://www.facebook.com/share/183vRPpgfo/?mibextid=wwXIfr
-
[40]
امام صادق (ع) میفرمایند: «برای صاحب این امر، دو غیبت است که یکی از آنها، به اندازهای طولانی میشود که برخی از مردم گویند: از دنیا رفته است، برخی گویند: کشته شده و برخی گویند: آمده و رفته است؛ جز اندکی از شیعیان، بر باور خود استوار نماند. کسی از فرزندانش و غیر آنان؛ از اقامتگاه او آگاه نمیشود، جز مولایی که امر او را به دست میگیرد.» (غیبت طوسی، ص 161)
-
[41]
سید احمد الحسن، پیک صفحه: مجموعه پیامهای منتشر شده در صفحۀ رسمی فیسبوک 2018-2022، ج 2، صفحۀ 540.
- [42] هوموساپینس (انسان خردمند) آخرین گونه از گونههای انسانی است که تکامل یافته است و تنها گونهای که بر روی زمین زندگی میکند.