در جستوجوی لبۀ گمشده؛ پیرامون فرضیۀ «زمین تخت»
توپولوژی توهم
چکیده
نویسنده همچنین به نقش الگوریتمهای شبکههای اجتماعی در تقویت توهم اجماع و بحران شناخت اشاره میکند و زمینتختباوری را بیشتر یک پدیدار اجتماعی-معرفتی میداند تا یک اختلاف علمی.
در پایان، مقدماتی برای ورود به قسمت دوم مقاله فراهم میشود که نقش متون مقدس در تلقیهای قدیم از ساختار زمین را بررسی خواهد کرد.
فرضیۀ "زمین تخت" (Flat Earth) یک باور منسوخ و از نظر علمی کاملاً رد شده است که در قرن بیستویکم بهعنوان یک تئوری توطئه دوباره مطرح شده است. درحالیکه شواهد علمی بیشماری کروی بودن زمین را اثبات میکنند، پیروان این فرضیه به دلایل مختلف (ازجمله بیاعتمادی به نهادهای رسمی، سوءبرداشت علمی، یا گرایشهای فکری خاص) این شواهد را رد کرده و توضیحات جایگزین ارائه میدهند که با قوانین فیزیک و مشاهدات تجربی در تضاد هستند.
ریشهیابی
ریشههای تفکر زمین تخت به دوران باستان بازمیگردد، زمانی که برخی از تمدنهای قدیمی، زمین را به شکل یک صفحۀ تخت یا گنبد تصور میکردند. این ایده تحت تأثیر مشاهدات روزمره و محدودیتهای علمی آن زمان شکل گرفته بود. در ادامه، برخی از مهمترین عوامل شکلگیری و تداوم این تفکر را بررسی میکنیم:
در برخی اساطیر باستان، زمین بهصورت صفحهای تخت یا گنبدی بر پشت حیوانات عظیم (مانند لاکپشت یا گاو) تصور میشد.
در برخی متون مذهبی قدیمی (مانند تورات)، اشاراتی به "چهار گوشۀ زمین" وجود دارد که برخی با تفسیر به رأی، آن را نشانهای از تخت بودن زمین تفسیر کردهاند. در صورتی که این اصطلاح را به شکل واضحی میتوان به صورت تمامی نقاط زمین تفسیر کرد.
فیلسوفانی مانند فیثاغورث (قرن ۶ ق.م) و بعدها ارسطو (قرن ۴ ق.م) با استدلالهایی مانند سایۀ زمین در ماه یا تغییر موقعیت ستارگان در سفرهای طولانی، کرویت زمین را مطرح کردند.
برخلاف تصور رایج، بیشتر دانشمندان قرون وسطی (بهویژه در جهان اسلام و اروپای مسیحی) میدانستند که زمین کروی است. در قسمت بعدی، بیشتر به این مطلب خواهیم پرداخت.
در دوران معاصر، این ایده از سوی برخی گروههای شبهعلمی و تئوریهای توطئه احیا شد. ساموئل رابوتام اهل انگلستان در قرن نوزدهم، از پیشگامان جنبش مدرن زمین تخت بود و انجمنهایی برای تبلیغ این نظریه تأسیس کرد.
اما چرا این تفکر هنوز وجود دارد؟ میتوان سه دلیل عمده را برای اشاعۀ جدید این تفکر مطرح کرد:
الف) عدم اعتماد به ساختارهای سیاسی، موجب بیاعتمادی به نهادهای علمی که عموماً تحت کنترل دولتها هستند شده است.
ب) تأثیر شبکههای اجتماعی بر گسترش اطلاعات نادرست و الگوریتمهایی که نظریههای غیرمعمول را تقویت میکنند بسیار زیاد است. کاربران در معرض اطلاعات تکراری یا به اصطلاح، اتاق پژواک قرار میگیرند که تأییدکنندۀ باورهایشان است و این باعث تقویت تفکر یکجانبه میشود.
مثلاً اگر شما یک ویدیوی زمین تخت ببینید، الگوریتمهای برنامه، ویدیوهای بیشتری از همان دسته به شما پیشنهاد میدهند، حتی اگر علمی نباشند. این باعث میشود کاربر فکر کند "همه این حرف را میزنند، پس درست است!"
ج) سوءبرداشت از مشاهدات شخصی به دلیل نداشتن دانش علمی؛ مثلاً چرا آب دریاها به نظر صاف میآید (درحالیکه انحنای زمین در مقیاس کوچک نامحسوس است).
در ادامه، به برخی ادعاهای پیروان فرضیۀ زمین تخت و پاسخهای علمی به آنها میپردازیم:
۱. تصاویر ماهوارهای و فضایی
- ادعای زمینتختگرایان: تصاویر NASA و دیگر سازمانهای فضایی جعلی هستند و زمین تخت است.
هیچ تصویری واقعی از زمین وجود ندارد؛ همه CGI (تصاویر تولیدشده توسط کامپیوتر) هستند.
پاسخ علمی:
این ادعا نیاز به توطئهای در مقیاس جهانی دارد.
بیش از ۷۰ سازمان فضایی دولتی در سراسر جهان وجود دارد که به فعالیتهای فضایی، تحقیقات، و توسعۀ فناوریهای فضایی میپردازند. همچنین هزاران شرکت خصوصی درگیر فعالیتهای مربوط به صنعت فضایی هستند. این شرکتها در زمینههای مختلفی ازجمله پرتاب موشک، ساخت ماهواره، خدمات ماهوارهای، و گردشگری فضایی فعالیت میکنند.
چنین دروغی در این سطح نیاز به همکاری جمع کثیری از افرادی دارد که در این سازمانها مشغول به کارند. چرا تا به حال هیچ کسی از این افراد تصمیم به افشای حقیقت نگرفته است؟
تصاویر بیشماری توسط این سازمانها از فضا گرفته شده که زمین را بهصورت کره نشان میدهد. بسیاری از این تصاویر بهصورت زنده و عمومی پخش میشوند (مثلاً تصاویر زنده از ایستگاه فضایی).
- حتی افراد عادی هم با بالنهای استراتوسفری دوربین فرستادهاند و انحنای زمین را ثبت کردهاند.
ضمناً اگر زمین تخت بود، تصاویر ماهوارههای مختلف با هم سازگار نبودند.
۲. پدیدۀ روز و شب و حرکت خورشید
- ادعا: خورشید کوچک است و مانند چراغقوه روی صفحۀ زمین میچرخد.
پاسخ علمی:
اگر خورشید نزدیک و کوچک بود، زوایۀ تابش آن در نقاط مختلف زمین یکسان میبود (درحالیکه سایهها در استوا و قطب متفاوت است).
- در قطب جنوب در تابستان، خورشید برای ماهها غروب نمیکند. این با مدل تخت زمین غیرممکن است.
- در مدل تخت، خورشید باید همیشه برای همۀ نقاط قابلرؤیت باشد، اما چنین نیست.
۳. گرانش و شکل سیارات
- ادعا: گرانش وجود ندارد و زمین با شتاب بهسمت بالا حرکت میکند!
پاسخ علمی:
نظریۀ گرانش نیوتن و سپس نسبیت عام انیشتین بهطور دقیق پدیدۀ گرانش را توضیح میدهند. گرانش نیرویی است که اجسام دارای جرم به یکدیگر وارد میکنند و این نیرو باعث میشود اجسام بهسمت مرکز جرم کشیده شوند. در یک کره، مرکز جرم در مرکز کره قرار دارد و این باعث میشود اجسام از هر سمتی بهسمت مرکز کشیده شوند. در یک صفحۀ تخت، چنین نیرویی بهطور یکنواخت عمل نمیکند و اگر هم عمل کند، اجسام در لبهها بهسمت مرکز تخت کشیده میشوند و نه بهسمت پایین.
۴. پروازهای هوایی و نقشهها
- ادعا: مسیر پروازها در مدل کروی غیرمنطقی است!
پاسخ علمی:
نقشۀ تخت زمین با فاصلههای واقعی (مثل استرالیا-آمریکای جنوبی) ناسازگار است.
پروازهایی مانند سانتیاگوی شیلی به سیدنی یا ژوهانسبورگ به پِرت در استرالیا، بهطور مستقیم و بدون توقف انجام میشوند. این پروازها در مدل زمین تخت یا بسیار طولانی میشدند یا از مسیرهای غیرمنطقی عبور میکردند، ولی در مدل زمین کروی کاملاً طبیعی و منطقی هستند.
۵. خسوف و ماهگرفتگی
- ادعا: ماهگرفتگی بهخاطر "سایۀ زمین" نیست!
پاسخ علمی:
در خسوف، سایۀ کروی زمین روی ماه میافتد که همیشه بهصورت یک دایرۀ کامل دیده میشود. این یکی از قویترین شواهد کروی بودن زمین است که ارسطو نیز به آن اشاره کرده است. در کسوف، ماه بین زمین و خورشید قرار میگیرد و نور خورشید را مسدود میکند. این پدیدهها تنها با مدل کروی زمین و اجرام آسمانی دیگر بهدرستی قابل توضیح هستند.
۶. «اگر زمین کروی بود، باید انحنای آن را میدیدیم»
پاسخ علمی:
افق از دید چشم انسان حتی از ارتفاعات معمول (مثلاً ۱۰ کیلومتری در هواپیما) به دلیل محدودیت قدرت تفکیک چشم، بهصورت خطی و صاف دیده میشود. انحنای زمین فقط در شرایط خاص با ابزار دقیق، یا در ارتفاعات بالای ۳۰ کیلومتر (مثلاً در بالنهای استراتوسفری یا از ایستگاه فضایی) قابل مشاهده است. همچنین، تصاویر از فضا (توسط ایستگاه فضایی بینالمللی یا ماهوارهها) انحنای زمین را بهوضوح نشان میدهند.
* کشتیهایی که در افق ناپدید میشوند، ابتدا بدنهشان دیده نمیشود و فقط دکل باقی میماند، که نشانهای از انحنای زمین است.
* در پروازهای تجاری بلندمدت (مثلاً نیویورک به توکیو)، مسیر پرواز منحنی است نه مستقیم، زیرا روی کرﮤ زمین «مسیر مستقیم» همان «مسیر بزرگدایره» است.
۷. هیچ انحنایی از روی دریاچه یا افق دیده نمیشود.
- ادعا: با دوربینهای زوم قوی میتوان کشتیهایی را که بهظاهر «پشت افق» رفتهاند، دوباره دید. این نشان میدهد که انحنای زمین واقعاً وجود ندارد.
پاسخ علمی:
پدیدهای که باعث این مشاهده میشود، شکست نور و اثرات جوی است. در برخی شرایط، نور از سطح زمین یا دریا به دلیل تغییر چگالی هوا خم میشود (پدیدهای مشابه سراب). همچنین، با استفاده از تلسکوپهای خاص و در شرایط بدون شکست جوی، دیده شده که کشتیها ابتدا از پایین ناپدید میشوند؛ مطابق مدل کروی زمین.
۸. «آب سطحی همیشه صاف است؛ پس دریاها نمیتوانند روی کرهای خمیده باشند»
پاسخ علمی:
گرانش، آب را بهسمت مرکز زمین میکشد و سطح آن را در تعادل هیدرواستاتیکی نگه میدارد. این حالت، در یک کره باعث میشود که سطح آب کروی باشد (سطح ژئوئید). این پدیده در مقیاس بزرگ با استفاده از دادههای ماهوارهای (مثل ماهوارههای بازیابی گرانش و آزمایش اقلیمی یا GRACE) دقیقاً اندازهگیری شده است.
۹. «اگر زمین میچرخید، ما باید احساسش میکردیم»
پاسخ علمی:
زمین با سرعت ثابت و بدون تغییر جهت ناگهانی میچرخد (حدود ۱۶۷۰ کیلومتر بر ساعت در استوا)، اما به دلیل نبود اختلاف شتاب بین ما و زمین (و قانون اول نیوتن)، این حرکت حس نمیشود. مثل وقتی در یک هواپیمای صاف و بدون تکان نشستهاید و احساس حرکت نمیکنید.
پدیدههایی مانند اثر کوریولیس (چرخش آب در طوفانها یا جهت حرکت گلولههای بلندبرد) بهخوبی وجود چرخش زمین را اثبات میکنند.
۱۰. «اگر زمین کروی بود، باید خورشید و ماه در همهجا و زمانها یکسان دیده میشد»
پاسخ علمی:
براساس کروی بودن زمین، زمانی که در یک نقطه شب است، در نقطهای دیگر روز است. این موضوع دقیقاً قابل پیشبینی است و یکی از شواهد کروی بودن زمین است.
تفاوت در طولسایهها، زوایای تابش نور خورشید در نقاط مختلف زمین (که اراتوستن از آن برای محاسبۀ محیط زمین استفاده کرد) نیز مؤید این موضوع است.
* علاوه بر این پاسخها، ایرادهای بسیاری بر این فرضیه وجود دارد. در این مقاله به دو ایراد اشاره میکنیم:
۱. فصول:
این نظریه توضیح قانعکنندهای برای تغییر فصول ندارد. فصول ناشی از کج بودن محور چرخش زمین نسبت به صفحۀ مداری آن به دور خورشید است. در طول سال، نیمکرههای شمالی و جنوبی به نوبت بیشتر در معرض نور خورشید قرار میگیرند که باعث تغییرات فصلی میشود.
۲. تغییر صورتهای فلکی با عرض جغرافیایی:
اگر زمین تخت باشد، صورتهای فلکی باید از هر نقطهای روی زمین قابل مشاهده باشند (یا حداقل بخشی از آنها) و موقعیت آنها نباید تغییر کند.
با حرکت بهسمت شمال یا جنوب، صورتهای فلکی قابل مشاهده در آسمان تغییر میکنند. بهعنوان مثال، ستارﮤ قطبی در نیمکرۀ شمالی، بهطور فزایندهای از افق بالاتر میرود و در نیمکرۀ جنوبی قابل مشاهده نیست. این پدیده تنها با کروی بودن زمین قابل توضیح است.
سخن آخر
نظریۀ زمین تخت، بیش از آنکه گزارهای علمی باشد، نشانۀ بحران معرفت در عصری است که «اطلاعات» جای «دانش» را گرفته است. الگوریتمهای شبکههای اجتماعی، با تقویت گزینشیِ تأییدهای شناختی (confirmation bias)، توهم اجماع میآفرینند؛ جایی که تکرار یک ادعا، جایگزین استدلال میشود.
اما علم، برخلاف دگماتیسم، همواره در معرض ابطالپذیری (falsifiability) است. انحنای زمین را نه فقط در معادلات نیوتن و انیشتین، که در سایۀ زمین بر ماه، در پروازهای بینقارهای، و در دادههای ماهوارهایِ GRACE میتوان مشاهده کرد. پذیرش کرویت زمین، نه تسلیم به روایتی رسمی، که تسلیم به «وزن شواهد» (weight of evidence) است.
در قسمت بعد، به نقش متون مقدس مانند تورات و قرآن در ظهور و تقویت فرضیۀ زمین تخت خواهیم پرداخت.