انبساط جهان در متون دینی
چکیده
بشر برای مدت زیادی در تاریخ، تصور میکرد جهان ایستا و ازلی است و علاوه بر آن طبق مدل مرسوم کیهانشناختی، خود را در مرکز جهان میپنداشت. یونانیان قدیم بر این باور بودند که زمین باید در مرکز جهان باشد؛ ماه، خورشید و سیارهها به دور آن میگردند.
قرنها بعد با کاوشهای علمی دانشمندانی نظیر کوپرنیک، گالیله و ... مدل زمینمرکزی بَطلَمیوس کنار گذاشته شد و مدل جدید کوپرنیک پذیرفته شد. این اولین گام برای اصلاح باورهای ما از جهانی بود که در آن زندگی میکردیم.
بعدها در سال 1922 اَلِکسانْدْر فِریدمان کیهانشناس روسی، معادلات فِریدمان را ارائه کرد که از مطالعات نسبیت اینشتین به دست آمده بود. محاسبات او نشان میداد جهان در حال انبساط است، اما از معادلات او در ابتدا استقبال چندانی نشد. بعدها ژُرژ لومِتْر (کشیش و اخترشناس بلژیکی) در سال 1927 بهطور مستقل توانست به همان نتایج فِریدمان دست پیدا کند؛ ولی در آن زمان نیز توجه خاصی به ایدۀ لومِتْر نشد.
آنها معتقد بودند فضا در حال انبساط است و در نتیجه اجرام (مانند کهکشانها) باید از یکدیگر دور شوند و حتی طول موج تابشهای موجود در گسترۀ فضا باید کشیده شوند و در نتیجه دمای آنها کاهش یابد؛ اما این شواهد در آن زمان موجود نبود، تا اینکه در سال 1929 ادوین هابِل در رصدخانهای در آمریکا، با بررسی پدیدۀ انتقال به سرخ در کهکشانها به این نتیجه دست یافت که کهکشانها در حال دورشدن از یکدیگر هستند. این کشف مهمی بود که با نظریۀ جهان در حال انبساط سازگار بود. همچنین بعدها در سال 1964 با کشف و اندازهگیری دمای تابش پسزمینۀ کیهانی، مهر تأیید دیگری بر نظریه مِهبانگ (که برآمده از ایدۀ انبساط جهان ژُرژ لومِتْر و معادلات فریدمان بود) زده شد؛ و این قرائن اخترشناسان را مجاب نمود که فرضیۀ حالت پایدار و ایستا ابطال شده است.
بنابراین طبق مدلهای فِریدمان و شواهدی نظیر دورشدن کهکشانها، کاهش دمای تابش پسزمینه کیهانی و ... اگر زمان را به عقب برگردانیم انبساط جهان عکس شده و جهان را هرچه به عقبتر میبریم منقبضتر و متراکمتر و در نتیجه چگالتر و گرمتر میشود تا به نقطهای بسیار متکاثف و چگال با حجم نزدیک به صفر ختم میشود.
سید احمدالحسن مینویسد:
«دلایل فراوان علمی، مؤید نظریۀ انفجار بزرگ است؛ از جمله فرمولها و ادلۀ ریاضی و نظریۀ نسبیت عام و سپس ارائۀ مدلهای فریدمان که مدل استاندارد یا انفجار بزرگ را پیشبینی میکرد، مبنی بر اینکه هستی به اندازۀ صفر یا بینهایت کوچک بوده است.
و از جمله، دلایل مبتنی بر رصدها و محاسبات مانند انتقال رنگ کهکشانها به قرمز، که طبق پدیدۀ دوپلر بهمعنی دورشدن و توسعۀ هستی و نیز تابش پسزمینۀ کیهانی که بهتفصیل بررسی خواهد شد و اینکه در نهایت اخترشناسان و فیزیکدانان نظری در سالهای اخیر بر پذیرفتن مدل استاندارد یا انفجار بزرگ همسخن شدهاند.» [1]
اینچنین پس از سالها بحث و جدال، در همین اواخر، جامعۀ علمی پذیرفت جهان ایستا نبوده و در حال گسترش و انبساط است؛ و این در حالی است که در متون دینی یعنی در عهد عتیق و قرآن کریم، آیاتی را داریم که در بیش از هزار سال پیش بهصراحت بر انبساط جهان (آسمان یا آسمانها) اشاره کردهاند.
سِفر اِشَعیا، باب 24، آیۀ 44:
(خداوند که ولیّ توست و تو را از رَحِم سرشته است، چنین میفرماید: «من هستم یَهُوَه، آنکه همهچیز را آفرید. آسمانها را بهتنهایی گسترانید و زمین را یکه و تنها پهن کرد).
سِفر اِشَعیا، باب 5، آیه 42:
(یَهُوَه خدا که آسمانها را آفرید و آنها را گسترانید. او که زمین و ثمرات آن را وسعت میبخشد، و نَفَس را به مردمانی که بر آناند و روح را به کسانی که بر آن سالکاند ارزانی میدارد، چنین میفرماید...).
قرآن کریم، سورۀ ذاریات، آیه 47:
(وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ) (و آسمان را با دستانی برافراشتیم و حقاً که ما وسعتدهنده هستیم).
سید احمدالحسن مینویسد:
«آنچه علم نوین به آن دست یافته است، دارای شواهد و ادلهای اجمالی در قرآن و در روایات خلفای الهی گذشته است. انفجار بزرگ و انبساط جهان جسمانی که محل زندگی ماست، در قرآن بیان شده است. خداوند میفرماید: (وَالسَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ) [2] (و آسمان را با دستانی برافراشتیم و حقاً که ما وسعتدهنده هستیم)؛ یعنی آسمان «با دستهایی» بنا شده است؛ یعنی علل و اسبابی وجود دارد که خداوند آنها را مسبب شده، و همانها آسمان را برافراشتهاند. آسمان در حال گسترش است و مشاهدات و رصد کهکشانهای پیرامون ما این مطلب را ثابت کرده است؛ زیرا طبق پدیدۀ دوپلر و دیگر دلایل که در این کتاب بیان شد، کهکشانها با سرعت در حال دورشدن از یکدیگر هستند.
مخلوقاتی که پیش از آدم بر این زمین پدیدار شدند و نیز زندگی در دیگر سیارات و جهانهای متعدد، موضوعاتی است که بیش از هزار سال پیش، آل محمد(ع) همۀ آنها را بیان داشته و با جزئیاتی نیکو تشریح نمودهاند. اینها برخی از روایاتی است که برای طالبان حقیقت و معرفت فضل محمد و آلمحمد(ع) سودمند است. همچنین اینها را میتوان معجزۀ اِخبارهای غیبی دانست که علم نوین اجمالاً اثبات و تأیید کرده است. بر خداناباوران است که بهدنبال شناسایی حقیقت باشند، اگر واقعاً در پیِ رسیدن به آن هستند. به نظر من فرد عاقل براساس قاعدۀ دفع ضرر احتمالی میاندیشد و احتیاط میکند، چه برسد به اینکه ضرر، تقریباً قطعی شده باشد!
به گمانم تطبیق سخنان آلمحمد(ع) با نظریات و حقایق علم جدید، انسان عاقل را به بحث و بررسی و دقت در این سخنان سوق میدهد؛ اما فرد غیرعاقل هر کاری که میخواهد انجام میدهد.» [3]
بنابراین انبساط جهان اگرچه کشفی جدید برای دانشمندان علوم تجربی محسوب میشود اما برای مؤمنین به کتب آسمانیِ قرآن و عهدِین، یک دانستۀ کهن است و حقیقتی است که هم دلالت بر نیازمندی جهان به یک خالق دارد و همکلام آن خالق در کتب آسمانی ادیان ابراهیمی را تائید میکند. این اِخبار غیبی میتواند برای خداناباوران و افراد بیدینی که یافتههای علمی را پیگیری میکنند، تلنگری باشد تا از انکار و رویگردانی دست برداشته و باورهای خود را واکاوی کنند.