ما خدا را آفریدیم یا او ما را؟

ما خدا را آفریدیم یا او ما را؟

چکیده

این مقاله با رویکردی عقل‌گرایانه و مبتنی بر روش علمی، به بررسی امکان‌پذیری یا عدم امکان پیدایش خودبه‌خودی جهان می‌پردازد. نویسنده با نقد نظریات خداناباوران و ندانم‌گرایان، مغالطه‌ی شکاف علمی را آشکار ساخته و نشان می‌دهد که هم نفی علت برای پیدایش جهان، و هم پذیرش تسلسل یا دور، ناتوان از تبیین آفرینش‌اند. بر این اساس، ضرورت وجود یک مبدأ ثابت و غیرحادث تبیین می‌شود. سپس با تمایزگذاری میان خدای حقیقی و خدایان ساختگیِ ذهن بشر یا قدرت‌های دینی، جایگاه شناخت توحیدی «او» به‌عنوان حقیقت آغازین هستی مطرح می‌گردد. در نهایت، مقاله با تأکید بر نیاز بشر به حجت الهی، به ستایش معرفت یقینی ختم می‌شود.

انسان خردمند مخلوقی دارای ابزار هوشمندی است؛ تا حدی که می‌تواند دربارۀ خلقت جهان کنجکاوی کند و بپرسد: «از کجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟» (مولوی)

علم بر اساس همین کنجکاوی انسان استوار شده که در جست‌وجوی علت پدیده‌هاست. هر حقیقت‌جویی می‌داند عدم مولد نیست و نمی‌تواند پدیده‌ای را خلق کند. در نتیجه باید گفت هر پدیده‌ای علتی دارد و علم در جست‌وجوی علت آن است.

بسیاری از پاسخ‌ها به سؤالات بنیادین بشر، روی شکاف‌های علمی بنا شده است؛ یعنی علتی غیرواقعی برای پدیده‌ها معرفی می‌شود و حتی برای آن، موجوداتی خیالی ساخته می‌شود و افسانه‌هایی پرداخته می‌شود. جالب اینجاست که چنین پاسخ‌هایی از سوی عوام مردم نیست؛ بلکه از سوی کسانی است که در بین مردم به علم شهرت دارند؛ اما این افراد اعتراف به ندانستن را در شأن خود نمی‌بینند و از‌دست‌دادن مریدان و پیروان خود را خوش نمی‌دارند؛ لذا در برابر جهل خود از داستان‌سرایی و افسانه‌بافی پرهیز نمی‌کنند. از سوی دیگر افسانه‌ها ابطال‌پذیر نیستند و چنانچه توسط صاحبان قدرت حمایت ‌شود، هزینۀ مقابله با آن‌ها افزایش می‌یابد.

خدای ادیان الهی نیز از این داستان سرایی‌ها و افسانه‌ها مصون نمانده است؛ لذا می‌بینیم که در غیاب حجج الهی، گوساله‌های سامری ساخته شده و به‌جای خدای یکتا پرستیده شده‌اند. همین موضوع دستاویزی برای خداناباوران و ندانم‌گرایان است تا خدای ادیان را نیز ساخته‌وپرداختۀ انسان بدانند. تا حدودی هم در این زمینه حق با آن‌هاست و خدای کلیسای کاتولیک و خدای داعش و امثال داعش نه‌تنها قابل‌پرستش نیستند، بلکه به‌راحتی قابل‌انکارند. لذا قبل از هر سخنی، باید مشخص شود از کدامین خدا سخن گفته می‌شود؟ خدایی که پاپ نمایندۀ آن است یا خدای عیسی مسیح؟ خدایی که وهابیت آن را در جسمی بشری محدود کرده است یا خدایی که سرمنشأ جهان است و حدی برای آن نیست؟

امروزه علم پاسخ‌های دقیق‌تری به سؤالات بنیادین بشر داده است. از طریق تحقیقات و نظریات علمی می‌دانیم که جسم انسان خردمند محصول تکامل موجودات زنده است. می‌دانیم مسیر تکاملی حیات زمینی سرآغازی در حدود چهار میلیارد سال پیش و به همانندسازهای اولیه بازمی‌گردد. می‌دانیم زمین پیش از پنج میلیارد سال قبل وجود نداشته، بلکه از برخورد سیارک‌ها و به‌هم‌چسبیدن اجرام سرگردان و گرد‌و‌غبارهای پراکنده شکل گرفته است. می‌دانیم اتم‌های سنگین تشکیل‌دهندۀ اجرام سیارک‌ها نیز در ابرنواخترها و از طریق هم‌جوشی هسته‌ای به وجود آمده‌اند. باز هم از طریق نظریه‌های علمی می‌دانیم که قدمت اتم‌های سبک نیز به دوران انفجار بزرگ در حدود 13.7 میلیارد سال پیش برمی‌گردد. پس چرا نباید دربارۀ عامل پیدایش جهان کنجکاوی و علت وقوع انفجار بزرگ را پرس‌وجو کنیم؟

کسانی که معتقدند جهان بدون علت و به‌صورت خود‌به‌خودی از عدم پدیدار گشته، عملاً روش علمی در کشف علت پدیده‌ها را نادیده گرفته‌اند. در حالی که اکثر آن‌ها همین استدلال را دربارۀ سایر پدیده‌ها نمی‌پذیرند و چنین سخنی را عالمانه نمی‌دانند؛ چراکه می‌دانند عدم نامولد است و نمی‌تواند چیزی را پدید آورد. همچنین کسانی که علت رویدادها را تصادف معرفی می‌کنند وضعیت مشابهی دارند. بهتر بود این افراد از مغالطۀ شکاف علمی استفاده نمی‌کردند و دربارۀ چیزی که نمی‌دانند سخن نمی‌گفتند. وضعیت این افراد بهتر از بسیاری از پیروان ادیان نیست. آن‌ها نیز از شکاف علمی استفاده می‌کنند و خداوند را علت مستقیم پدیده‌ها معرفی می‌کنند؛ بدون این که دلیلی برای این ادعایشان ارائه دهند. چنین نظراتی چه از سوی دانشمندان باشد و چه از سوی فقها و بزرگان دینی، فاقد ارزش علمی است.

در مقابل این اظهار‌نظرهای غیر‌علمی، فرضیه‌ها و نظریه‌هایی مانند نظریۀ چندجهانی وجود دارد که تفسیر متفاوتی از پیدایش جهان ارائه می‌دهند. ما در این مجال به‌دنبال ارزیابی و بررسی این نظریه‌ها نیستیم و همین که می‌دانیم جهان یا عالَمی دیگر، خارج از این جهان باعث پیدایش این جهان شده، کافی است؛ اما عامل مستقیم پیدایش جهان نیز ممکن است متغیر و مسبوق به عدم باشد. در این صورت نیازمند پدیدآورنده‌ای دیگر است. لذا سلسله‌ای از حادث (پدیده‌) و مُحدِث (پدید‌آورنده) وجود دارد. عقلاً چنین سلسله‌ای نمی‌تواند دارای دور یا تسلسل باشد. وجود دور در این سلسله به آن معناست که چیزی به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم باعث پیدایش خودش شده باشد؛ و وجود تسلسل نیز به آن معناست که سلسلۀ عوامل پیدایش تا بی‌نهایت ادامه می‌یابد و هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود. هر دو سخن (دور و تسلسل در حدوث) با این که بگوییم پدیده‌ای فاقد علت است تفاوت چندانی ندارد. لذا سلسلۀ حدوث عقلاً باید در جایی متوقف شود که متغیر و محل وقوع حوادث نیست. در نتیجه آن نقطۀ آغازین پدیده نیست که نیازمند پدید‌آورنده باشد. اجازه دهید این نقطۀ توقف را «او» بنامیم.

شناخت ما از «او» بسیار بسیار اندک است و هر تصوری از «او» نیز باطل است؛ چراکه تصورات، مخلوقاتی در ذهن ما هستند؛ در حالی که «او» با هیچ مخلوقی قابل‌مقایسه نیست. همچنین محدودیت‌های بشری استفاده از اسامی را اجتناب‌ناپذیر می‌کند؛ لذا برای «او» از اسامی مختلفی استفاده می‌شود: «یهو»، «الله»، «الرحمن» و ... ؛ اما باید توجه داشت که اسامی نیز مخلوق و مرکب هستند و «او» نه مرکب است، نه مخلوق و نه نیازمند واژه‌ها و کلمات.

هشام بن حکم می‌گوید از امام صادق ع دربارۀ نام‌های خدا و اشتقاق آن‌ها پرسیدم که «الله» از چه مشتق شده است؟ حضرت فرمود: «ای هشام! "الله" از "اله" مشتق است و اله، مألوهی (پرستش‌شونده) لازم دارد و نام، غیر صاحبِ نام است؛ پس کسی که نام را بدون صاحب نام بپرستد، به‌طور‌ قطع کافر است و چیزی را نپرستیده است و کسی که نام و صاحب نام را بپرستد، شرک ورزیده و دو چیز را پرستیده است و هرکه صاحب نام (معنی) و نه نام را بپرستد، این یگانه‌پرستی است.» (کافی، کلینی، ج‌۱، ص‌۸۷، ح‌۲)

 

خلاصه

 ما نیز به خدایانی که از طریق شکاف علمی ساخته شده‌اند کافریم. توسل خداناباوران به مغالطۀ شکاف علمی برای نفی وجود سرمنشاء پیدایش نیز نشان می‌دهد که دست آن‌ها از دلیل علمی خالی است. لیکن ما دربارۀ خدایی سخن می‌گوییم که سرآغاز پیدایش است و پی‌بردن به وجود چنین خدایی برای هیچ خردمندی دشوار نیست. خدایی که مخلوق ذهن‌ها نیست و درک وجودش نیازمند استدلال نیست؛ اما گاهی ذهن‌های ما برای یادآوری به استدلال نیازمند می‌شوند. پس باید او را سپاس گفت که برای یادآوری ما حجت‌هایی را فرستاده است. والحمد لله علی هذه النعمه.

برگرفته از کتب «توهم بی‌خدایی»، «عقاید اسلام» و «توحید» به‌قلم یمانی آل‌محمد، سید احمدالحسن ع.

 

کلیدواژه‌ها

چندجهانی خداناباوری وجود خدا علت‌مندی مغالطه شکاف علمی اثبات خدا پیدایش جهان ندانم‌گرایی نظریه بیگ‌بنگ خداباوری علمی

امتیاز مقاله

0.00 از 5 (0 رأی)
امتیاز شما