پیِ آواز حقیقت بدویم

پیِ آواز حقیقت بدویم

قسمت 4

علوم عقلی

چکیده

این نوشتار، چهارمین قسمت از مجموعه «پیِ آواز حقیقت بدویم» است که به علوم عقلی می‌پردازد. نویسنده با بررسی دیدگاه رایج مبنی بر اینکه علوم تجربی تنها راه دستیابی به حقیقت هستند، نشان می‌دهد که این گزاره خود دچار تناقض منطقی است، زیرا نمی‌توان آن را به‌طور تجربی اثبات کرد. علاوه بر این، علوم تجربی بر مبانی و گزاره‌های عقلی استوارند که خود از تجربه حاصل نشده‌اند. در این متن، اهمیت علوم عقلی همچون فلسفه، منطق و ریاضیات در درک حقیقت برجسته می‌شود و بیان می‌گردد که بسیاری از نظریه‌های علمی مهم، مانند نسبیت و نظریۀ ریسمان، بر پایه تفکر عقلی و نه تجربه مستقیم شکل گرفته‌اند.

 

در قسمت سوم، به بررسی علوم تجربی پرداختیم. علوم تجربی اهمیت بسیاری در دستیابی به حقیقت دارند، تا آنجا که بسیاری از افراد، تنها درک حسی از جهان را ملاک حقیقت می‌پندارند.

 این تفکر آن‌قدر عمیق است که در ویکی‌پدیا مفهوم علم به این شکل تعریف شده است: «علم تلاشی نظام‌مند است که دانش را در قالب توضیحات و پیش‌بینی‌های قابل‌آزمایش دربارﮤ تمامیت جهان می‌سازد و سازمان می‌دهد.» به بیان دیگر، چیزی که در محدودﮤ آزمایش قرار نگیرد از گردونۀ علم خارج می‌‎شود و برای سنجش آن، ملاک ابطال‌پذیری را وضع کرده‌اند و آن را این‌گونه تعریف می‌کنند:« امکان منطقی این است که غلط بودن یک گزاره را بتوان از طریق یک مشاهده یا تجربۀ فیزیکی نشان داد.» با این ملاک، گزاره‌هایی که قابل‌مشاهده و تجربۀ فیزیکی نباشد ابطال‌پذیر محسوب نمی‌شوند و آنها را شبه‌علم می‌نامند. در تعریف فرضیه، آمده است: «فرضیه یک حدس منطقی و آزمایش‌پذیر مبتنی بر پدیده‌هایی است که در جهانِ طبیعت مشاهده می‌کنید». و «فرضیه، به فرضی گفته می‌شود که به‌عنوان یک توضیح قابل‌آزمایش مطرح می‌شود». در تمام این مطالب، تأکید ویژه‌ای بر آزمایش، تجربه و درک حسی مشاهده می‌شود. این همان روشی است که علوم تجربی در پیش گرفته است. لذا می‌توان گزارﮤ زیر را باور مشترک تعداد زیادی از اندیشمندان دانست: علوم تجربی، تنها راه دستیابی به حقیقت است.

بیاییم همین گزاره را با دقت بیشتری بررسی کنیم. این گزاره خودش ممکن است بیانگر یک حقیقت باشد یا نباشد! اگر حقیقت باشد، طبق مطلبی که بیان می‌کند، باید از طریق تجربی به دست آمده باشد. اما هیچ آزمایش یا ابزاری طراحی نشده که درستی این گزاره را نشان دهد. بنابراین این گزاره، یک تناقض منطقی در درون خود دارد. پس به لحاظ منطقی، نمی‌تواند درست باشد. در نتیجه، راه دستیابی به حقیقت به تجربه و علوم تجربی محصور نمی‌شود.

بعلاوه علوم تجربی نیز، بر گزاره‌های پایه‌ای استوار شده‌اند که از طریق تجربه به دست نیامده‌اند. چنین گزاره‌هایی معمولاً در محدودﮤ فلسفه دسته‌بندی می‌شوند. به بیان دیگر، رویکرد فلسفی افراد در روش علمی آنها اثر مستقیم دارد. علومی همچون فلسفه، منطق، ریاضیات و امثال آنها ابزارهای دیگری است که آنها هم در تلاش برای دستیابی به حقیقت هستند. بعضی از این علوم به مفاهیمی می‌پردازند که مصداق بیرونی ندارند. برای مثال، «اعداد» موجودیت‌هایی ذهنی هستند، ولی در بسیاری از علوم تجربی از زیست‌شناسی گرفته تا نجوم، از فرمول‌های ریاضی برای اندازه‌گیری و توصیف روابط و قوانین حاکم بر طبیعت استفاده می‌شود، به‌طوری که گویا تمام حقیقت در همین فرمول‌های ریاضی نهفته است.

گاهی کار به جایی می‌رسد که در علوم تجربی نیز روش آزمایش و تجربه کنار گذاشته می‌شود و واقعیت‌ها از طریق علوم عقلی بررسی می‌شوند. برای نمونه، نظریۀ نسبیت انیشتین، نظریۀ ریسمان، نظریۀ انفجار بزرگ، وجود سیاه‌چاله‌ها و بسیاری از نظریه‌های مطرح امروزی از طریق تجربه و استقرا به دست نیامده‌اند، بلکه از علوم عقلی حاصل شده‌اند. (هرچند که برای برخی از آنان بعدها شواهد علمی ارائه شد).

در هر حال، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه، از گزاره‌های عقلی استفاده می‌کنیم. چه این گزاره‌های عقلی را با تفکر و تحقیق به دست آورده باشیم، و چه تقلیدی آنها را پذیرفته باشیم.

در قسمت‌های قبلی، دو گزارﮤ عقلی را بررسی کردیم:

1- عدم، نامولد است؛

2- صفت اثر بر صفت مؤثر آن دلالت می‌کند.

در این قسمت نیز، گزارﮤ «علوم تجربی تنها راه رسیدن به حقیقت است» را ارزیابی کردیم و وجود تناقض درونی در این گزاره را با استدلالی عقلی نشان دادیم.

ادامه دارد ...

 

کلیدواژه‌ها

حقیقت فلسفه علوم تجربی علوم عقلی منطق ریاضیات نظریه نسبیت تناقض منطقی استدلال عقلی

امتیاز مقاله

0.00 از 5 (0 رأی)
امتیاز شما