تصور اهلسنت از مهدی
چکیده
مهمترین شاخصهای که با آن، تصور اهلسنت از مهدی منتظر ویژگی مییابد، این است که این تصور بر مبنای متون ایجاد نشده؛ بلکه در قالب یک نظام اعتقادی، در گذر زمان شکل گرفته و واقعهای تاریخی محسوب میشود.
اعتقاد به مهدی منتظر، بین رد و پذیرش!
آیا اهلسنت به مهدی آخرالزمان ایمان دارند؟ و آیا ایمان به خروج او را یک عقیدۀ دینی واجب میدانند که مسلمانان ملزم به اعتقاد به آن هستند؟
با توجه به اینکه مفهوم اعتقاد از لحاظ گنجایش، عمق، سرآغاز و فحوا متفاوت است، بنابراین بایستی ببینیم ماهیت اعتقاد آنها به مهدی چیست؟ و این اعتقاد از کجا سرچشمه گرفته است؟ میزان گنجایش و عمق این اعتقاد تا چه اندازه است؟ ... اما مسئلۀ مهمی که میخواهیم به آن بپردازیم و بررسی کنیم این است که آیا میان اهلسنت کسانی هستند که به این اعتقاد شکوتردید داشته باشند؟ و اگر چنین باشد، آیا تردیدکنندگان توسط اعتقادات ذهنی دچار این تردید شدهاند، و این نوع تردید هیچ ارتباطی با نظام اعتقادی اهلسنت ندارد؟ یا اینکه این تردیدها در واقع زادۀ این نظام اعتقادی است..
تردید در اصل مسئله!
عبدالرحمان بن خلدون که میان علمای تردیدکننده به مسئله امام مهدی عج از مشهورترین آنها به شمار میرود. در کتاب معروف خود بهنام (مقدمۀ ابنخلدون) در فصل پنجاهوسه این کتاب مطلبی تحت این عنوان «دربارۀ فاطمی و آنچه دیگران دربارۀ او تصور میکنند و پردهبرداری از آن» آورده است:
«آنچه میان اهل اسلام در گذر زمان مشهور است اینکه در آخرالزمان از ظهور مردی از اهلبیت گریزی نیست. او دین را تأیید میکند و عدالت را به عرصۀ وجود میرساند و مسلمانان از او پیروی خواهند کرد و ممالک اسلامی تحت رهبری او قرار میگیرد «مهدی» نامیده میشود. دراینباره به احادیثی استناد میکنند که از ائمه به دست رسیده است که انکارکنندگان نیز شاید اخباری در تعارض این احادیث هم آورده باشند. ما اکنون به احادیث مدنظر و همچنین به نقد معارضان احادیث و اینکه با تکیه بر چه مستنداتی این احادیث را انکار میکنند خواهیم پرداخت تا حقیقت نزد شما روشن شود؛ بنابراین میگوییم تعدادی از پیشوایان، احادیثی را دربارۀ مهدی خارج کردهاند ... با سندهایی که چه بسا برخی از منکرین معترض این اسناد باشند که بعداً بیان خواهیم کرد.» [1]
سپس تعدادی از احادیث را میآورد [2] با این رویکرد که اینها همۀ احادیث وارده در باب ظهور امام مهدی هستند و بعداً یکی یکی آنها را تضعیف میکند، تا به نتیجه مدنظر خود برسد و اینگونه بیان میکند: «و اینها همۀ احادیثی بود که در شأن مهدی و قیام او در آخرالزمان از پیشوایان دینی نقل شده است و همان گونه که ملاحظه میکنید همگی نقدپذیر است مگر تعداد اندکی از آنها.» [3]
ابنخلدون نخستین فردی نیست که خروج مهدی آخرالزمان را انکار کرده؛ بلکه برخی دیگر از علما در امر انکار از او پیشی گرفتهاند؛ اما دانههای شکی که ابنخلدون کاشت در عصر حاضر خاک مناسبی در عقلها و بعضی تألیفات جهت رشد و نمو پیدا کرد و بهراحتی میتوان گفت که نویسندگان کنونی در مسیری گام زدند که ابنخلدون پیش از این ترسیم کرده بود و در انکار و تشکیک به پایههایی اتکا کردند که او نیز به آنها اتکا کرده بود؛ به همین خاطر عصر کنونی تحت تأثیر تألیفات مزبور بیش از همۀ دوران گذشته نسبت به خروج امام مهدی عج دارای شکوتردید است.
شاید از متداولترین کتب عصر کنونی در این خصوص کتاب تفسیری «تفسیر المنار» باشد که صاحب این تفسیر ادعا میکند مسئلۀ امام مهدی در اساس یک نگرش سیاسی است که لباس دین بر تن او کردهاند و بهزعم وی شیعیان متهم به نهادن احادیث در شأن امام مهدی هستند، و احادیث وارده را زندیقها و بدعتگذاران جهت ازبینبردن سلطۀ اعراب و بازگردانی سلطۀ فارسها ترویج دادهاند.» [4]
او نیز احادیث وارده در شأن امام مهدی را اینگونه توصیف میکند: «احادیث وارده در شأن مهدی تعارض در آنها بسیار قوی و شبهه در آنها واضحتر و به همین خاطر در کتب صحیحین (مسلم و بخاری) از آنها یاد نشده و این احادیث بزرگترین انگیزه برای فساد و فتنهانگیزی و تنش در میان ملتهای اسلامی را ایجاد کرده است.» [5]
محمد فريد وجدی یکی دیگر از علمای اهلسنت اینگونه نظر میدهد: «در آنها بزرگنمایی و اشتباه تاریخی و اغراقگویی و جهل نسبت به امور مردم و دور بودن از سنتهای شناختهشدۀ الهی وجود دارد!... و بسیاری از رهبران مسلمین، احادیث دربارۀ مهدی را ضعیف شمردهاند.» [6]
احمد امین نیز بر همین منوال سخنانی به رشتۀ تحریر درآورده است.
وی نظر خود را اینگونه بیان میکند: «سخنان بسیاری در خصوص مهدی آمده که بهویژه نزد شیعیان منتشر گردیده و احادیث مختلفی در این خصوص جعل کردند! بخاری و مسلم چیزی از احادیث مهدی را نقل نکردهاند و این بر عدم صحت این احادیث نزد آنها دلالت میکند... بهطور خلاصه تفکر مهدی منتظر در عصر بنیامیه منتشر شد و بیشترین مبلغین مهدویت از شیعیان بودند.» [7]
اما محمد ناصرالدین البانی نوع دیگری از تشکیک را به میان میآورد که شیخ دانشگاه الازهر «محمد فهیم ابوعبیه» آن را نقل میکند. در این نقل آمده: «ما همانند افرادی هستیم که میگویند ظهور مهدی و نزول عیسی (علیهمالسلام) نمادهای پیروزی خیر علیه شر است و اینکه دجال نمادی برای فتنهانگیزی و گمراهی در برههای از زمان است.» [8]
بنابراین مهدی از نظر محمد ناصرالدین نماد پیروزی خیر علیه شر است و یک شخصیت حقیقی و معینی نیست.
شیخ محمد طاهر ابن عاشور دربارۀ مهدی چنین مینویسد:
«برخی از اهل سنت و بعضی از اهل تصوف طبق تعدادی از روایات بدون تحقیق و صحتسنجی، به او (مهدی) اعتقاد دارند و این اعتقاد به این دلیل بوده است که گفتار رافضیان و امامیه هنگامی که علوم با یکدیگر در آمیخته شد، به افکار آنها افزون شده است! و اعتقاد آنها، قضیۀ بزرگی نیست و این امری است که خود آنها پسندیدهاند؛ چراکه اعتقاد به آمدن یا نیامدنش مساوی است.»[9]
اینکه اصل اعتقاد به مهدویت از شیعیان برگرفتهشده، نظریهای است که برخی دیگر از علمای اهلسنت آن را بازگو کردهاند که بهدلیل طولانیشدن مطلب از پرداختن به آن پرهیز خواهم کرد.
و اخیراً هم دو تن از علمای بنام و مشهور و پرطرفدار نزد اهلسنت، دکتر یوسف قرضاوی و دکتر عدنان ابراهیم هرکدام بهنوبۀ خود در عصر حاضر دلایلی برای استحکام و قوتبخشی به جبهۀ شکوتردید نسبت به عقیدۀ مهدی آخرالزمان آوردهاند. قرضاوی در یک برنامۀ تلویزیونی ادعا کرد که مسئلۀ امام مهدی هیچ اصلی نه در قرآن دارد و نه در احادیث صحیحه و همانند وی عدنان ابراهیم نیز در سخنرانی خود اینگونه یاد کرد که مسئله مهدی از مسائل اعتقادی به شمار نمیآید و اگر فردی بدون ایمان به مهدی بمیرد چیزی از دین او کاسته نشده است.
فکر میکنم همین مقدار برای پیبردن بهاندازۀ شکوتردید ایجادشده در تصور اهلسنت نسبت به مسئلۀ مهدی منتظر کافی باشد. چیزی که در آن هیچ شک و شبههای نیست این است که اگر تصور مذهب اهلسنت در خصوص مهدی چنین چیزی را روا نداشته یا ظرفیت چنین زمینهای را نداشته بود، این علما مجالی برای شکوتردید نداشتند و اگر تصور مکتب اهلسنت نسبت به مهدی منتظر چنین اجازهای به آنها نمیداد چنین ادعاهایی را اذعان نمیکردند؛ بنابراین تردیدهای صادرشده از این علما تردیدهای گذری و خطورات ذهنی بدون پشتوانۀ موضوعی نیست؛ بلکه در واقع این تردیدها زاده و دستپرورده نظام اعتقادی و فکری اهلسنت است.
بنابراین ادعای تردیدکنندگان با توجه به آنچه ارائه شد مبنی و مستند بر تفکیکات زیر است.
- ضعف احادیث وارده؛
- عدم ذکر احادیث در صحیح مسلم و بخاری؛
- عدم وجود ذکر نام مهدی در قرآن؛
- عقیدۀ مهدی از جعلیات شیعه است؛
-مهدی همان عیسی است.
این ادعاهایی بود که علمای اهل سنت در بسیاری از تصنیفات خود به پاسخ آنها پرداختهاند. در مقالات بعدی پاسخ علمای اهلسنت به این ادعاها را نقل خواهیم کرد.
پینوشت: تصور اهلسنت از مهدی منتظر، بین عقیده و متون، دکتر عبدالرزاق دیراوی، ص10 تا 22.
پانویسها:
- [1] مقدمة ابنخلدون، جمعآوری متن و حاشیهنویسی و فهرستگذاری، استاد خلیل شحادة، دارالفکر، بیروت) | لبنان، ۲۰۰۱/۱۴۲۱، ص۳۸۸ و ۱۳۸۹
- [2] همان منبع، ص۳۸۹ به بعد.
- [3] مقدمة ابنخلدون، ص۴۰۱ و ۴۰۲.
- [4] مراجعه شود به تفسیر قرآن حکیم (تفسير المنار)، ج۹، سید محمد رشيد رضا، دارالمنار، مصر، چاپ دوم، ۱۳۶۷ق، ۴۸۲.
- [5] همان منبع، ص 499.
- [6] دایرةالمعارف قرن بیستم، ج۱۰، دارالفکر، بیروت، د.ت: ۴۸۰ و ۴۸۱ |
- [7] ضحی الاسلام، احمد امین، مكتبة النهضة المصرية، ط۷، قاهره، ۱۹۲۴، ج۳، ص۲۳۷ و ۲۳۸.
- [8] قصة المسيح الدجال، مكتبة الاسلامية، عمان / اردن، ط1، ۱۴۲۱. ه ۱۴
- [9] تحقیقات و دیدگاهها در قرآن و سنت، چاپ و نشر و توزیع دارالسلام، قاهره، چاپ دوم، ص ۵۱،