داستان‌های فرستادگان، عبرتی برای آیندگان

داستان‌های فرستادگان، عبرتی برای آیندگان

قسمت 2

چکیده

در این مقاله، ضمن تطبیق تاریخی بین زندگی امام حسین (ع) و یحیی (ع)، نشان داده می‌شود که تاریخ فرستادگان، الگویی تکرارشونده و عبرت‌آموز برای آیندگان است. نویسنده با بررسی وجوه شباهت از جمله نام‌گذاری متفاوت، ایستادگی در برابر حاکمیت طاغوت، عدم پذیرش توسط بزرگان مذهبی، و شهادت فجیع، اثبات می‌کند که حسین (ع) نیز همانند یحیی (ع)، فرستاده‌ای الهی بوده است. همچنین با تبیین سه رکن «قانون شناخت فرستادگان» از کتاب مقدس، استدلال می‌شود که حسین (ع) نیز همانند عیسی (ع) با نص، علم و دعوت به حاکمیت خدا آمده و ایمان به او بر همگان واجب است. مقاله با دعوت به تدبر در تکرار اشتباهات مردم در برابر فرستادگان و معرفی منبعی از احمد الحسن برای پاسخ به این مسئله پایان می‌یابد.

در مقالۀ پیشین مشخص شد که چگونه اتفاقات مهمی که در زمان یوسف(ع) رخ می‌داد، در زمان عیسی علیه‌السلام تکرار می‌شد و در این روزهای محرم که مصائب و شهادت امام حسین(ع) بیشتر در یادها می‌آید، می‌خواهیم از تکرار وقایعی که بر یکی از انبیا گذشت و تشابه آن با زندگی امام حسین(ع) بگوییم؛ اما شاید به عنوان یک مسیحی وقتی این مقاله را می‌خوانید با خود بگویید که چرا باید به حسین(ع) اعتقاد داشته باشم؟

 

«حسین علیه‌السلام و قانون شناخت»

از طریق کتاب مقدس می‌توانیم پی به وجود قانونی ثابت در جهت شناخت فرستادگان ببریم؛ این قانون سه رُکن دارد؛ ۱) نص یا وصیت؛ ۲) علم و حکمت؛ ۳) حاکمیت خدا. به‌عنوان مثال اگر بخواهیم آن را دربارۀ عیسی(ع) بررسی کنیم، می‌بینیم که او با رُکن اول آمد (ر.ک. لوقا ۴: ۱۶-۲۱) همچنین با رُکن دوم (ر.ک. متی ۱۳: ۵۴؛ لوقا ۱۱: ۱۴- ۱۸) و با رُکن سوم (ر.ک. متی ۱۹: ۱۷- ۱۹؛ مرقس ۷: ۹- ۱۳).

 امام حسین(ع) نیز با نص یا وصیت و علم و حکمت و دعوت به حاکمیت خدا آمد؛ پس او فرستاده‌ای الهی است و ایمان به او بر همگان واجب است؛ در اینجا تنها اشارۀ کوتاهی داریم به نصوص و وصیت‌های فرستادگان پیشین دربارۀ او؛ یعنی همان رُکنِ اوّل:

خدا، پدیدآمدن امتی با عظمت از اسماعیل را وعده داد (ر.ک. پیدایش ۲۱: ۱۷-۱۸) و عظمت در نگاه خدا به زیادی تعداد نیست؛ بلکه منظور، فرستادگان خدا هستند؛ همان گونه طبق انجیل عیسی (ر.ک. لوقا ۱: ۳۰- ۳۲) و یحیی (لوقا ۱: ۱۵) نزد خدا عظیم بودند؛ این امت به‌طور خاص همان محمد(ص) و اوصیای او(ع) هستند؛ که حسین(ع) سومین وصی او محسوب می‌شود.

 همچنین در مکاشفۀ یوحنا فصول۴و۵ با بیست‌وچهار پیر (یا «شیخ»؛ آن‌گونه که در نسخه‌های عربی مسیحیان آمده است) که اطراف تخت‌نشین قرار دارند، آشنا می‌شویم که درجات بالایی دارند؛ تخت‌نشین کسی نیست جز محمد(ص) و بیست‌وچهار پیر که تاج طلا دارند، همان دوازده امام و دوازده مهدی یعنی جانشینان اویند که در وصیتش به آن‌ها اشاره شده است و حسین(ع) یکی از آن‌هاست. بله! این ۲۵شخصیت همان امتی عظیم از نسل اسماعیل هستند.

 حسین (ع) همان ذبح‌شدۀ نزد رود فرات است که ارمیای نبی از آن خبر داد (ر.ک. ارمیا ۴۶: ۱۰)؛ آری او در کربلا نزدیک رود فرات توسط دشمنان خدا به شهادت رسید، در حالی که برای خدا و حاکمیت خدا قیام کرد و او همان است که منجیِ آخرالزمان خون‌خواه اوست.(اِشَعْیا ۶۳: ۱-۶)

این‌ موضوعات که به اختصار ارائه شد، برای اثبات حقانیت او کافی است و اعتقاد داریم که این دلایل برای یک مسیحی روشن‌تر از دلایل حقانیت یحیایی است که او را قبول دارند. بنابراین به قسمتی خواهیم پرداخت که موضوع اصلی ما در این مقاله است؛ یعنی تکرار تاریخ با حسین علیه‌السلام.

 

«حسین(ع) نمونه‌ای از یحیی(ع)»

در انجیل مطالب اندکی دربارۀ یحیای نبی وجود دارد، اما از همین مطالب اندک می‌خواهیم اثبات کنیم که آنچه که دربارۀ یحیی(ع) اتفاق افتاد، دربارۀ حسین(ع) نیز اتفاق افتاد:

۱) نام؛ در انجیل مشخص است که بعد از تولد یحیی(ع) و انتخاب نام «یحیی» برای او، مردم به مادرش می‌گویند که کسی از قبیلۀ او نام «یحیی» را ندارد:

( و واقع شد در روز هشتم چون برای ختنه طفل آمدند، که نام پدرش زکریا را بر او می‌نهادند.  اما مادرش ملتفت شده، گفت: «نی بلکه به یحیی نامیده می‌شود.» به وی گفتند: «از قبیله تو هیچ‌کس این اسم را ندارد.» ۶۲ پس به پدرش اشاره کردند که «او را چه نام خواهی نهاد؟» او تخته‌ای خواسته بنوشت که «نام او یحیی است» و همه متعجب شدند). (لوقا، فصل 1، آیات 59 تا 63)

 چنین شباهتی دربارۀ امام حسین(ع) وجود دارد:

«ابن‌سعد از عمران پسر سلیمان خارج کرد، گفت: حسن و حسین دو نام از نام‌های اهل بهشت است، عرب در زمان جاهلیت به آن دو اسم، نام‌گذاری نکردند.» (تاريخ خلفاء، سيوطي، جلال‌الدين، ج1، صفحه: ۱۴۴).

«و مفضل گفت: همانا خدا اسم حسن و حسین را پوشاند تا پیامبر دو پسرش را به آن دو نام‌گذاری کرد.» (همان)

۲) یحیی(ع) در مقابل هیرودیس -حاکم زمانش- به‌خاطر «حاکمیت خدا» ایستاد:

( زیرا که هیرودیسْ یحیی را به‌خاطر هیرودیا، زن برادر خود فیلپس گرفته، در بند نهاده و در زندان انداخته بود؛ چون که یحیی بدو همی گفت: نگاه‌داشتن وی بر تو حلال نیست). (متی، فصل ۱۱، آیات 3و4)

(اما هیرودیس تیترارک چون به سبب هیرودیا، زن برادر او فیلپس و سایر بدی‌هایی که هیرودیس کرده بود از وی توبیخ یافت، این را نیز بر همه افزود که یحیی را در زندان حبس نمود). (لوقا، فصل ۳، آیات 19و20)

و امام حسین(ع) نیز مقابل یزید بن معاویه -حاکم زمانش- به‌خاطر «حاکمیت خدا» ایستاد.

۳) بزرگان مذهبی به یحیی(ع) ایمان نیاوردند:

(... عیسی بدیشان (سران کاهنان و مشایخ قوم) گفت: «هرآینه به شما می‌گویم که باجگیران و فاحشه‌‌‌ها قبل از شما داخل ملکوت خدا می‌گردند،  ۳۲ زان‌رو که یحیی از راه عدالت نزد شما آمد و بدو ایمان نیاوردید، اما باجگیران و فاحشه‌‌‌ها بدو ایمان آوردند و شما چون دیدید، آخر هم پشیمان نشدید تا بدو ایمان آورید). (مَتّی، فصل ۲۱، آیات 31و32)

 (و تمام قوم و باجگیران چون شنیدند، خدا را تمجید کردند زیرا که تعمید از یحیی یافته بودند. لیکن فریسیان و فقها اراده خدا را از خود رد نمودند زیرا که از وی تعمید نیافته بودند). (لوقا، فصل ۷، آیات 29و30)

و بزرگان مذهبی نظیر «شمر بن ذی الجوشن»، «شبث بن ربعی» «قاضی شریح» نیز به امام حسین(ع) ایمان نیاوردند و با او به دشمنی پرداختند و جنگیدند.

۴) سر یحیای تعمیددهنده به دستور هیرودیس از بدن مطهرش جدا شد:

(بی‌درنگ پادشاه جلادی فرستاده، فرمود تا سرش را بیاورد. و او به زندان رفته سر او را از تن جدا ساخته و بر طبقی آورده، بدان دختر داد و دختر آن را به مادر خود سپرد). (مرقس، فصل ۶، آیات 27و28)

سر حسین (ع) نیز به دستور یزید قطع شد.

۵) بعد از آنکه یحیی(ع) به شهادت رسید، سر او(ع) را در طشت قرار داده و تقدیم کردند:

(و فرستاده، سر یحیی را در زندان از تن جدا کرد، و سر او را در طشتی گذارده، به دختر تسلیم نمودند و او آن را نزد مادر خود برد. پس شاگردانش آمده، جسد او را برداشته، به خاک سپردند و رفته، عیسی را اطلاع دادند). (مَتّی، فصل ۱۴، آیات 10 تا 12)

همچنین بعد از آنکه حسین(ع) به شهادت رسید، سر او(ع) را در طشت قرار داده و تقدیم کردند.

«در پایان»

پس تاریخ اتفاقاتی نیست که فقط رخ داده است؛ بلکه اتفاقاتی است که همواره تکرار می‌شود؛ در اینجا این سؤال شکل می‌گیرد که چرا مردم همان اشتباهات گذشتگان را تکرار می‌کنند؟! و چرا منکران همیشه در اکثریت‌اند؟ آیا مشکل در جانشین الهی است یا در مردم؟ مشکل مردم چیست؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤال توصیه می‌کنیم که به کتاب همگام با بندۀ صالح، جلد اول، قسمتِ ««من از او برترم»؛ مشکلی همیشگی منکران»» رجوع کنید و توضیحات روشن احمدالحسن علیه‌السلام را مطالعه کنید و از نکاتی که برای ما می‌گوید بهره‌مند شوید.

کلیدواژه‌ها

احمد الحسن کتاب مقدس فرستادگان الهی مکاشفه یوحنا انجیل حاکمیت خدا ارمیای نبی امام حسین قانون شناخت فرستادگان قیام کربلا شهادت عهد جدید تطبیق انبیا و اوصیا نص و وصیت بشارت حسین محمد و آل‌محمد تاریخ تکرارشونده

امتیاز مقاله

0.00 از 5 (0 رأی)
امتیاز شما