پاسخ به شبهۀ امکانپذیر نبودن استدلال به وصیت
چکیده
پیشگفتار
اشکالگیرندهای چنین میگوید: وصیت شب وفات پیامبر (ص) که در کتاب «غیبت» شیخ طوسی نقل شده است، بهتنهایی نمیتواند مانع گمراهی شود؛ زیرا بخشی که دربارﮤ اسامی مهدی اول است، متشابه است و مشخص نیست کدامیک نام شناسنامهای او، کدام کنیه و کدام صفت اوست. ازاینرو، این وصیت نهتنها بازدارنده از گمراهی نیست، بلکه بهراحتی میتواند بر فرد دیگری نیز منطبق شود!
«... سه اسم دارد، اسمی هم نام من و اسم پدرم و او عبدالله و احمد و اسم سومش مهدی است و او اولینِ مؤمنان است.»[1]
بنابراین، سؤال اساسی این است که آیا نبود یک تقسیمبندی مشخص دربارﮤ جایگاه این سه اسم در وصیت پیامبر (ص)، میتواند به معنای متشابه بودن آنها تلقی شود؟ به عبارت دیگر، آیا لازم بود روشن شود که مثلاً نام «احمد» نام شناسنامهای اوست یا خیر؟
سه قفل؛ سه نام!
تشکیککنندهای که چنین اشکالی را مطرح میکند، هنوز معنای صفت «بازدارنده از گمراهی بودن» وصیت را درک نکرده است؛ صفتی که نشان میدهد فرد باطل هرگز نمیتواند به وصیت احتجاج کند!
درستی این سخن زمانی روشن میشود که میبینیم سید احمد الحسن اولین شخصیتی است که به این وصیت استدلال میکند و میگوید همان مهدی اول در وصیت مقدس پیامبر است و از طرف دیگر، هر سه نام بر او منطبق است؛ زیرا:
الف. نام شناسنامهای او احمد است.
ب. عبدالله؛ چون ناخواسته مردم او را به اسرائیل نسبت میدهند و اسرائیل یعنی عبدالله.[2]
پ. فردی است که در آخرالزمان به امر مخفی - یعنی امر مهدیین - هدایت کرد؛ و به این دلیل او مهدی نامیده شده است.[3]
بنابراین، کسی که ادعا میکند وصیت بازدارنده از گمراهی نیست، باید دلیل ارائه دهد و نمونهای بیاورد که فردی غیر از سید احمد الحسن وجود داشته باشد که هر سه نام بر او منطبق شده باشد! آنگاه همه خواهیم دید که دست او از هرگونه دلیل خالی است.
میتوان گفت که شک پس از یقین ارزشی ندارد؛ اما چگونه؟ از یک سو، براساس روایات یقین داریم که مدعی راستین و فرستادﮤ آخرالزمان با وصیت پیامبر (ص) شناخته میشود. برای نمونه، امام باقر (ع) به این مضمون فرمود از کسی پیروی نکنید تا آنکه شخصی را ببینید که با وصیت پیامبر خدا، حضرت محمد (ص)، میآید. [4] بنابراین، بهطور قطع فردی که با این وصیت بیاید و به آن احتجاج کند، صاحب آن است.
از سوی دیگر، ممکن است پس از ظهور این مدعی با وصیت، برخی با ایجاد تشکیک و تردید بگویند: «از کجا معلوم که او همان صاحب وصیت است؟» طبیعتاً این مصداق شک پس از یقین است که ارزشی نداشته و قابل اعتنا نخواهد بود؛ درست مانند حالتی که شما با کسی قرار دارید و سپس فردی را با همان مشخصات از پیش تعیینشده در محل قرار میبینید. در این شرایط، دیگر شک و تردید راهی ندارد و او را همان فرد دارای مشخصات میدانید. ممکن است برای اطمینان خاطر سؤالی نیز از او بپرسید، اما با شک و تردید، منتظر فرد دومی نخواهید ماند که همان مشخصات را داشته باشد، زیرا یقین و اطمینان دارید که او را چگونه بشناسید و اکنون گمشدﮤ خود را یافتهاید.
حتی ممکن است گفته شود: «عبدالله و مهدی براساس وصیت، دو اسم او هستند؛ اما اینها که اسمهای احمد الحسن نیستند، بلکه طبق ادعای شما اوصاف او هستند!» در پاسخ باید گفت برای انسان منصف روشن است که منظور پیامبر (ص) این نبوده که مهدی اول سه نام شناسنامهای داشته باشد، زیرا پدر برای فرزند تنها یک نام انتخاب میکند؛ هرچند ممکن است فرزند در طول زندگی به اسامی و اوصاف دیگری نیز شناخته شود.
باید به این موضوع توجه داشت که در ادبیات عرب، کنیه و لقب نیز جزو مصادیق اسم عَلَم بهشمار میآیند و این نکته در کتب نحوی نیز ذکر شده است.[5] بنابراین، روشن شدن اینکه منظور از سه نام در وصیت کدام است و چرا مهدی اول به آنها متصف میشود، بعد از ظهور و تطبیق سه نام (به هر شکل) بر او حاصل میشود. برای درک بهتر، بررسی بشارتهای پیامبر (ص) نیز مفید است.
پیشگوییهای پیامبران دربارﮤ پیامبر اسلام (ص)
از بررسی اخباری که از اهلبیت علیهمالسلام به ما رسیده است، میتوان نتیجه گرفت که نهتنها یک اسم بلکه اسامی مختلفی برای پیامبر اسلام (ص) در وصیتهای گذشته آمده است. برای مثال، در صحف ابراهیم (ع) اسم او ماحی[6] و در تورات اسم او حادّ[7] و اَحْيَد[8] و در انجیل عیسی (ع) اسم او احمد[9] است. همچنین براساس سخن امام رضا (ع)، او (ص) در انجیل فارقلیطا[10] نیز نامیده شده است.
اکنون به سراغ اهلبیت علیهمالسلام میرویم تا بررسی کنیم هریک از این اسامی چه معنا و مفهومی داشته است.
امام باقر (ع) دربارﮤ اسم ماحى میفرمایند:
«یعنى محوکنندﮤ بتها و قمارها و صورتها و هر معبود باطلى.»[11]
دربارﮤ حاد فرمودند:
«یعنى دشمنىکننده با هرکه دشمن خدا و دین خدا باشد؛ خواه خویش باشد و خواه بیگانه.»[12].
و حضرت محمد (ص) دربارﮤ معنای اسم احید فرمودند:
«زیراکه به توحید و یگانهپرستى خدا، جسدهاى امت من بر آتش جهنم حرام گردیده است.»[13] و فارقلیطا به معنای تسلیدهنده است.[14]
امام باقر (ع) دربارﮤ اسم احمد فرمودند:
«براى آن گفتند که حقتعالى ثناى نیکو گفته است براى او بهسبب آنچه پسندیده است از افعال شایستۀ او.»[15]
بنابراین این عبارات یک معنا یا ریشۀ واحد ندارند؛ دستهای از آنها صفاتی برای پیامبر (ص) بودند که بهعنوان نام یا اسمی برای ایشان (ص) ذکر شدهاند.
مشخص نبودن جایگاه اسامی
اکنون لازم است به ایرادگیرنده به وصیت پیامبر (ص) بگوییم که با توجه به وجود اسامی متعدد برای پیامبر اسلام (ص)، اگر شما با دعوت حضرت محمد (ص) روبهرو بودید، انطباق آنها بر ایشان (ص) را نمیپذیرفتید. مثلاً میگفتید: «اسم ماحی ممکن است به فردی اشاره داشته باشد که نامش در زمان تولد ماحی است و اسامی دیگر نیز ممکن است نقش صفت را داشته باشند»! و اینگونه نتیجه بگیرید که: «این وصیتها امکان ندارد مصداق را روشن کنند و سندی بر حقانیت پیامبر (ص) باشند!» در نتیجه، اشکالگیرنده دعوت محمد (ص) را رد میکرد؛ همانطور که بسیاری از اهل کتاب در زمان پیامبر (ص) او را نپذیرفتند.
امام باقر (ع) فرمود:
«زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در مكه تازه دعوت خود را آغاز كرده بود، مشركان مكه گفتند: "اى محمد، آيا خدا رسولى غير از تو پيدا نكرد كه او را بفرستد؟! ما هيچكس را نمیيابيم كه گفتههاى تو را تصديق كند. از يهود و نصارا دربارﮤ تو پرسيديم، اما آنها گفتند كه نزد آنها يادی از تو نیست. بنابراين كسى را بياور كه گواهى دهد تو فرستادﮤ خدا هستى!" رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: "خدا گواه ميان من و شماست."»[16]
آنان چنین ادعا میکنند که هیچ یاد و بشارتی دربارﮤ او در کتاب مقدسشان وجود ندارد؛ همانطور که یهودیان تا امروز باور دارند که هیچ نشانهای در کتاب مقدسشان از آمدن عیسی (ع) نیست! متأسفانه برخی شیعیان نیز به همین شکل اظهار میکنند که روایات دربارﮤ سید احمد الحسن (ع) سخنی نمیگویند و هیچ بشارتی دربارﮤ آمدنش ندادهاند، چراکه آنان به شک و تردید تمسک میکنند.
کلام پایانی
ممکن است اسامی مختلفی دربارﮤ فرستادﮤ خدا ذکر شود و مشخص نباشد که کدامیک نام شناسنامهای اوست و کدامیک از آنها اوصاف او به شمار میروند؛ بنابراین، نامشخص بودن این موضوع ارزش استدلال به وصیت را کم نمیکند. افزون بر این، تمامی این اسامی دربارﮤ مهدی اول بر سید احمد الحسن منطبق است و این وصیت با صفت «بازدارنده از گمراهی» توصیف شده است، که نشان میدهد هیچ مدعی باطلی به هیچ طریقی نمیتواند به آن استدلال کند و تنها مدعی حقیقی قادر است به آن احتجاج نماید.
پانویسها:
-
[1]
شیخ طوسی، غیبت، چاپ فارسی، ص۳۰۰. «... له ثلاثة أسامي: اسم كاسمي واسم أبي وهو عبد الله وأحمد، والاسم الثالث: المهدي، هو أول المؤمنين»؛ چاپ عربی، ص۱۵۰.
-
[2]
سید احمد الحسن: «روایتهای اهلبیت (ع)، نام، ویژگیها و محل سکونت مهدی اول (ع) را به تفصیل بیان داشتهاند، و اینکه اسم او احمد و کنیهاش عبدالله - یعنی اسرائیل - است؛ یعنی مردم بهناچار و برخلاف میلشان، او را اسرائیلی مینامند.» (سید احمد الحسن، متشابهات، ج۴، س۱۴۴، نسخۀ عربی، ص43)؛ امام صادق (ع) فرمود: "«اسرائیل» به معنای «عبدالله» است؛ زیرا «إسرا»، «عبد» است و «ایل»، الله عزوجل است." (شیخ صدوق، عللالشرائع، ج۱، ص43).
-
[3]
امام صادق (ع) فرمود: «چون قائم قيام کند، مردم را از نو به اسلام دعوت میكند و آنان را به امرى كه متروک مانده است و عموم مردم از آن جدا شده و به گمراهى رفتهاند راهنمایى میكند و او از اين جهت مهدى ناميده شده است كه مردم را بهسوى امرى مخفی هدايت میكند. و قائم خوانده شده است؛ چراكه قيام به حق میكند.» «وروى محمد بن عجلان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا قام القائم عليه السلام دعا الناس إلى الاسلام جديدا، وهداهم إلى أمر قد دثر فضل عنه الجمهور، وإنما سمي القائم مهديا لأنه يهدي إلى أمر قد ضلوا عنه، وسمي بالقائم لقيامه بالحق.» (شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۳۸۳)؛ توضیحات دربارﮤ امر مخفی: سید احمد الحسن، پاسخهای روشنگرانه بر بستر امواج، ج۴، توضیح شیخ ناظم عقیلی، س۳۷۹؛ همان، ج۵، توضیح شیخ ناظم عقیلی، س۵۱۷.
-
[4]
امام باقر (ع) فرمود: «به زمین بچسب و هرگز از هیچکسی و هیچ پرچمی تبعیت نکن تا اینکه مردی از نسل حسین (ع) ببینی که وصیت پیامبر (ص) و پرچم و سلاحش با اوست.» (مجلسی، بحارالأنوار - ط مؤسسةالوفاء، ج52، ص224).
-
[5]
ابنعقيل، شرح ابنعقيل على ألفية ابن مالك، ج۱، ص۱۱۹؛ أحمد بن عمر حازمي، شرح ألفية ابن مالك للحازمي، ج۲۱، ص۹.
-
[6]
شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص۱۷۷.
-
[7]
شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص۱۷۷.
-
[8]
همان
-
[9]
شيخ صدوق، عللالشرائع، ج۱، ص۱۲۸.
-
[10]
شيخ صدوق، التّوحيد، ص۴۲۸.
-
[11]
شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص۱۷۷.
-
[12]
همان
-
[13]
شيخ صدوق، عللالشرائع، ج۱، ص۱۲۸.
-
[14]
فارقلیطا یا ܦܪܩܠܛܐ با تلفظ p'araqliTa عبارتی سُریانی به معنای تسلیدهنده است؛ این عبارت از حروف ܦ=ف ܪ=ر ܩ=ق ܠ=ل ܛ=ط ܐ=ا تشکیل شده و در انجیل یوحنّا به چشم میخورد. https://www.dukhrana.com/lexicon/word.php?adr=2:17268&font=Estrangelo+Edessa&source=ubs&size=150
-
[15]
شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص178.
-
[16]
محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، مؤسسۀ الوفاء، ج۱۸، ص۲۳۴، ح۷۶.