ذهن‌های آهن‌ربایی

ذهن‌های آهن‌ربایی

قسمت 2

چکیده

در این مقاله، نویسندگان به بررسی ادعای ارتباط قانون جذب با فیزیک کوانتوم می‌پردازند. طرفداران قانون جذب مفاهیمی مانند نظریهٔ ذرات، اثر ناظر و انرژی ذهنی را به‌گونه‌ای تفسیر می‌کنند که از نظر علمی نادرست و گمراه‌کننده است. مقاله با تشریح مفاهیم بنیادین مکانیک کوانتومی، نشان می‌دهد که این شاخه از علم، با مشاهدات دقیق و آزمایش‌های علمی سر و کار دارد و هیچ ارتباط مستقیمی با ایده‌های شبه‌علمی قانون جذب ندارد. همچنین، ادعاهای مرتبط با انرژی ذهنی، افکار قابل انتشار و هم‌فرکانسی با کائنات، نه تعریف علمی دارند و نه توسط دانشمندان تأیید شده‌اند. مقاله نتیجه می‌گیرد که قانون جذب برخلاف ادعای برخی نویسندگان، پشتوانهٔ تجربی یا نظریه‌پردازی علمی ندارد و بیشتر مبتنی بر سوءبرداشت از مفاهیم علمی یا اغراق در اثرگذاری ذهن است.

 

مقدمه

در مقالۀ قبل، به این موضوع پرداختیم که از لحاظ روان‌شناختی، قانون جذب پشتوانۀ علمی زیادی ندارد. در واقع مفاهیم آن بیشتر در حوزﮤ «شبه‌علم» یا «روان‌شناسی زرد» [1] قرار می‌گیرد تا علم روان‌شناسی! در مقالۀ حاضر، قصد داریم از زاویۀ دیگری آن را مورد بررسی قرار دهیم. یکی از ادعاهای طرفداران قانون جذب این است که با فیزیک کوانتوم می‌توان قانون جذب را تبیین کرد. [2] آنها از اصطلاحات پیچیده‌ای ازجمله «نظریۀ ذرات»، «اثر ناظر» و «برهم‌کنش کوانتومی» استفاده می‌کنند. اما چگونه ذهن ما می‌تواند در جهان هستی اثر بگذارد؟!

اسکندری و حمیدپور مرند، در پژوهش خود با عنوان «بررسی و توضیح امکان قانون جذب با فیزیک کوانتومی» بیان می‌کنند که از دیدگاه قانون جذب، افکار جدید پیوندهای جدید و میدان‌های جدید در ذهن ما پدید می‌آورند و انرژی خاصی به ذرات می‌دهند. ذرات حاصله نیز با برهم‌کنش‌هایی که با دیگر ذرات دارند، انرژی‌های خاصی را به آنها منتقل می‌کنند. آنان همچنین بیان می‌کنند که در تابع موج جهان حالاتی وجود دارند که احتمال داشتن انرژی واردشده به آنها از طریق مغز ما وجود دارد و البته حالاتی هم هست که ندارند. اگر ما با فکر خود این انرژی را به آن ذرات بدهیم، دیگر حالتی که این انرژی را ندارند از بین می‌رود. پس ما با فکر کردن، در واقع، احتمال دستیابی به اهدافمان و واقعیت‌پذیری آن را بیشتر می‌کنیم. البته صِرف فکر کردن ما را به هدفمان نمی‌رساند، ولی رسیدن به آن را ساده‌تر می‌کند.[3]

 

فیزیک کوانتوم چیست؟  

فیزیک کوانتوم، در مقابل فیزیک کلاسیک، شاخه‌ای از فیزیک جدید است که به کمک نظریۀ کوانتومی، پدیده‌هایی در مقیاس بسیار کوچک را در محدودﮤ اتم و اجزای آن بررسی می‌کند.[4] در گذشته، تصور می‌شد که هر اتم ساختاری شبیه به منظومۀ شمسی دارد و الکترون‌ها در مدارهای مشخص و ثابتی در اطراف هسته می‌چرخند. در ابتدای قرن بیستم، با تولد فیزیک کوانتوم چنین برداشتی منسوخ اعلام شد. دانشمندان به این نتیجه رسیدند که الکترون در یک مسیر مشخص و ثابت حرکت نمی‌کند و غیر قابل پیش‌بینی است. به زبان ساده‌تر، یک ابر الکترونی دور هسته وجود دارد و الکترون می‌تواند لحظه‌ای در یک نقطه و لحظۀ دیگر در نقطۀ دیگری از ابر باشد. «عدم قطعیت»[5] اساس نظریۀ کوانتوم است. شگفت‌آور این‌که ساختار اتم نه‌تنها از دسترس مشاهدﮤ مستقیم به دور و براساس کیفیات حسی غیرقابل‌ بیان است، بلکه حتی نمی‌توان آن را براساس زمان، مکان و علیت تحلیل کرد. انسان در دنیای کوانتومی مانند آلیس در سرزمین عجایب است؛ زیرا حوزﮤ زیراتمی یا دنیای کوانتوم‌ها از واقعیتی کاملاً متفاوت با تجربیات روزمره (دنیای ماکروسکوپی) برخوردار است و مفاهیم متعارف ما قابل اطلاق به آن نیست.[6] الکترون قادر است هم به صورت ذره و هم به صورت موج نمود پیدا کند.[7]

الکترون‌ها در شرایط اندازه‌گیری (مشاهده) به صورت ذره‌ای با مکان مشخص ظاهر می‌شوند، اما در غیاب اندازه‌گیری، رفتار موجی توصیف‌شده توسط تابع موج را از خود نشان می‌دهند که ناشی از ذات دوگانۀ موج-ذره در مکانیک کوانتومی است. بنابراین چنین باوری که طبیعت از ذرات مادی تشکیل شده است زیر سؤال قرار می‌گیرد. برخی فیزیک‌دانان مانند نیلز بور معتقدند که اتم هیچ چیز نیست و تنها زمانی می‌تواند چیزی باشد که مورد مشاهده قرار بگیرد.[8] این مشاهده‌کننده است که تصمیم می‌گیرد مکان اتم یا حرکت آن چگونه باشد. ذرات زیراتمی و جهان میکروسکوپی تنها در صورتی وجود دارند که بتوان آنها را اندازه‌گیری (مشاهده) کرد. اگرچه قوانینی که در زندگی روزمره و دنیای ماکروسکوپی شاهد آن هستیم، خلاف آن را نشان می‌دهد.[9]

مکانیک کوانتومی نیز یکی از شاخه‌های پیشرفته و دقیق فیزیک است که رفتار ذرات ریز و نادیدنی مانند الکترون‌ها، فوتون‌ها و دیگر ذرات بنیادی را توصیف می‌کند. در این نظریه، رفتار ذرات به گونه‌ای است که از قوانین کلاسیک فیزیک (مثل حرکت اجسام بزرگ) پیروی نمی‌کنند. اگر بخواهیم از دیدگاه علمی نگاه کنیم، باید بدانیم که مکانیک کوانتومی و قانون جذب دو حوزﮤ کاملاً متفاوت از یکدیگر هستند. مکانیک کوانتومی یک نظریۀ فیزیکی است که دنیای ذرات ریز را توصیف می‌کند و به آزمایش‌ها و شواهد علمی وابسته است، درحالی‌که قانون جذب یک ایدﮤ فلسفی و به‌ظاهر روان‌شناختی است که فاقد شواهد علمی معتبر است.

 

آیا قوانین کوانتومی از قانون جذب پشتیبانی می‌کند؟

فیزیک کوانتوم ازجمله علومی است که تازه متولد شده است و هنوز فیزیک‌دانان برای فهم قوانین آن نیاز به تحقیقات بیشتری دارند. ریچارد فاینمن، فیزیک‌دان شهیر و از برندگان جایزﮤ نوبل فیزیک می گوید:

 «فکر می‌کنم خطری نداشته باشد که بگوییم هیچ کس مکانیک کوانتومی را درک نمی‌کند. دائم از خود نپرسید آیا ممکن است بتوانید از (فهم) آن فرار کنید یا این‌که چطور چنین چیزی ممکن است، چون با این کار، وارد کوچۀ بن‌بستی خواهید شد که هنوز کسی از آن خارج نشده است.»[10]

اما چطور ممکن است که هنوز خود فیزیک‌دانان در مورد علم نوپای کوانتومی چیز زیادی نمی‌دانند و نیاز به تحقیقات زیادی برای درک آن دارند، طرفداران قانون جذب دستاوردهای آن را با مفاهیم فلسفوی خود پیوند می‌زنند و آن را مهر تأییدی برای قانون جذب به عامۀ مردم معرفی می‌کنند؟!

 

الف) نظریۀ ذرات

نظریۀ ذرات بیان می‌کند که ذرات می‌توانند ویژگی‌هایی مانند «برهم‌نهی» (یعنی وجود داشتن در چندین مکان به‌طور هم‌زمان) و «عدم قطعیت» (یعنی عدم امکان اندازه‌گیری هم‌زمان موقعیت و سرعت دقیق یک ذره) را داشته باشند. در مقابل، قانون جذب ادعا دارد که افکار و احساسات انسان‌ها می‌توانند واقعیت‌های مشابهی را به‌سمت آنها جذب کنند. به‌طور کلی، این قانون را نمی‌توان در قالب آزمایش‌های علمی ارزیابی کرد. هیچ‌گونه مدل ریاضی یا تجربی برای پشتیبانی از آن ارائه نشده است. بنابراین باید بگوییم که تاکنون تمامی ادعاهای مرتبط با این قانون در حیطۀ نظریه‌ها و باورهای فردی باقی مانده است.

 

ب)اثر ناظر

«اثر ناظر» به پدیده‌ای اشاره دارد که در برخی آزمایش‌های کوانتومی، مانند آزمایش دوشکاف، دیده شده است. در این آزمایش، مشاهدﮤ یک ذره (مثلاً یک الکترون) می‌تواند بر رفتار آن ذره تأثیر بگذارد. این تأثیر در سطح ذرات زیراتمی مشاهده می‌شود و مربوط به شرایط خاصی است که در اندازه‌گیری‌های کوانتومی رخ می‌دهد. به‌عبارت دیگر، در این شرایط وقتی که دانشمندان وضعیت یک ذره را اندازه‌گیری می‌کنند، رفتار آن تغییر می‌کند. اثر ناظر را نمی‌توان دلیلی بر این ادعا دانست که ذهن یا افکار انسان می‌تواند مستقیماً بر روی ذرات فیزیکی یا جهان کوانتومی تأثیر بگذارند. در واقع، «اثر ناظر» در فیزیک کوانتوم به این معنا نیست که ناظر با افکار یا باورهای خود می‌تواند بر نتیجه تأثیر بگذارد و نتیجه را به دلخواه خود تغییر دهد، بلکه این پدیده صرفاً ناشی از نحوﮤ اندازه‌گیری و تعامل با ذرات است. از طرفی، کاربرد آن در دنیای ماکروسکوپی (دنیای روزمره و زندگی انسان‌ها) هنوز ناشناخته است.

 

 آیا افکار انرژی دارند؟

یکی از مشکلات عمده این است که برخی طرفداران قانون جذب تلاش می‌کنند تا با استفاده از اصطلاحات کوانتومی این قانون را به دنیای فیزیک ربط دهند. این کار به‌شدت گمراه‌کننده است، چراکه مفاهیم انرژی در فیزیک کوانتومی به‌طور خاص و دقیق تعریف شده‌اند، درحالی‌که در قانون جذب، این مفاهیم به شکلی مبهم و غیرعلمی به کار می‌روند. اثبات این‌که افکار دارای انرژی هستند، به تعاریف ما از «انرژی» و نحوﮤ اندازه‌گیری آن بستگی دارد. درحالی‌که نمی‌توانیم افکار را به‌طور مستقیم به‌عنوان انرژی فیزیکی اندازه‌گیری کنیم، بلکه تأثیرات آنها بر رفتار، احساسات و حتی سلامت جسمی انسان‌ها قابل مشاهده است. این موضوع که افکار می‌توانند بر واقعیت‌های مادی تأثیر بگذارند نیازمند تحقیقات بین‌رشته‌ای بسیاری است.

 

 آیا ذهن ما مانند یک دکل مخابراتی عمل می‌کند؟

افکار انسان به‌طور دقیق دارای طول موج نیستند و نمی‌توان آنها را با پدیده‌های فیزیکی مانند امواج الکترومغناطیسی، که طول موج و فرکانس مشخصی دارند، یکسان در نظر گرفت. افکار در واقع فعالیت‌های الکتروشیمیایی در مغز هستند و بر اثر انتقال پیام‌های عصبی بین سلول‌های مغزی شکل می‌گیرند. این فعالیت‌های عصبی ممکن است جریان‌های الکتریکی ضعیفی ایجاد کنند که با نوار مغز یا الکتروانسفالوگرام ((EEG [11] قابل اندازه‌گیری‌اند، اما این سیگنال‌ها با امواجی که در قانون جذب از آنها صحبت می‌شود تفاوت دارد. این امواج، نشان‌دهندﮤ انواع مختلف فعالیت‌های مغزی در حالت‌های گوناگون (مانند خواب یا بیداری) هستند، اما به‌ معنای انتقال یا ارسال افکار به دنیای بیرونی نیستند و با طول موج‌های خاصی که بتواند جذب و تأثیر بیرونی بگذارد، یکسان نیستند.

امواج الکترومغناطیسی مانند امواج رادیویی، نور و امواج مایکروویو دارای فرکانس و طول موج خاصی هستند که از منابع خارجی منتشر می‌شوند و می‌توانند در محیط حرکت کنند. اما فعالیت‌های مغزی انسان محدود به درون مغز و سیستم عصبی است و به‌عنوان امواج الکترومغناطیسی به بیرون منتشر نمی‌شود. افکار و احساسات ما پدیده‌های پیچیده‌ای هستند که براساس ساختار و کارکرد مغز درون خودمان رخ می‌دهند و نه پدیده‌هایی فیزیکی که بتوانند مستقیماً با فرکانس‌های یکسان، چیزی را در دنیای بیرونی جذب کنند. در نتیجه، از منظر علمی، افکار انسان به شکل طول موج قابل انتشار در بیرون نیستند و ارتباطی با جذب وقایع یا رویدادهای بیرونی براساس طول موج یا فرکانس ندارند.

 

سخن آخر:

برخی از نویسندگان و مدعیان قانون جذب، اصطلاحات پیچیده‌ای از فیزیک کوانتوم را بدون ارتباط واقعی و با تحریف معنای علمی آنها به کار می‌گیرند. به‌عنوان مثال، عباراتی مانند «هم‌فرکانسی با کائنات» یا «هم‌ارتعاشی با خواسته‌ها» در آثار آنها دیده می‌شود که هیچ‌کدام تعریف و توضیح علمی دقیقی ندارند. این اصطلاحات نه در نظریه‌های علمی جایگاهی دارند و نه توسط دانشمندان به رسمیت شناخته شده‌اند. استفاده از این زبان پیچیده و مبهم، صرفاً برای ایجاد ظاهری علمی به این نظریات به کار می‌رود و باعث می‌شود افراد عادی این ادعاها را علمی فرض کنند.

آنچه از بررسی‌های انجام‌شده در رابطه با قانون جذب به وضوح آشکار می‌گردد این است که قوانین کوانتومی، که عمدتاً در مقیاس‌های میکروسکوپی (ذره‌ای) معتبر هستند، نمی‌توانند به‌طور مستقیم به دنیای ماکروسکوپی (جهان روزمره) تعمیم یابند. بنابراین، این ادعا نه‌تنها فاقد پشتوانۀ علمی و شواهد تجربی است، بلکه از نظر روش‌شناسی علمی نیز قابل آزمایش و تکرار در شرایط آزمایشگاهی نخواهد بود.

همچنین، اگرچه فعالیت سلول‌های عصبی انسان‌ها امواج الکترومغناطیسی ایجاد می‌کنند، این نکته به‌هیچ‌وجه به این معنی نیست که افکار قادرند به‌طور مستقیم و با نیرویی قابل توجه، فرکانس‌های مشابه را جذب کنند. اثرات مغناطیسی و الکترومغناطیسی حاصل از افکار، به‌مراتب ضعیف‌تر از آن هستند که بتوانند در مقیاس کلان، اثرات ملموسی بر محیط پیرامونی داشته باشند.

این نظریات بیشتر به دلیل درک نادرست از فیزیک کوانتوم و استفادﮤ نادرست از اصطلاحات علمی ایجاد شده‌اند و فاقد اعتبار علمی‌اند. علم فیزیک تاکنون شواهدی در دست نداشته است تا نشان دهد که افکار انسان تأثیر مستقیم بر جهان خارج دارد. آنچه می‌تواند تأثیر واقعی در زندگی ایجاد کند تلاش‌های عینی و برنامه‌ریزی دقیق است. این چیزی است که خود مدعیان قانون جذب نیز ناخواسته به آن اعتراف می‌کنند:

«حال باید پرسید که آیا فکر کردن به‌تنهایی کافی است؟ پاسخ مشخصاً منفی است. این فکر در واقع در لحظه باعث انجام مجموعه‌ای از کارها می‌شود (و ممکن است انجام نشوند). این کارها نیز به‌نوبۀ خود یک سری از احتمالات و حالات را حذف می‌کنند تا این‌که به حالات مطلوب ما برسیم؛ و اما نتیجه: نتیجۀ اول ما در ابتدای بخش درست است؛ منتها فقط صورت‌مسئله است. در واقع، اول و آخر مسیر را به هم متصل می‌کند. صرف فکر کردن ما به هدف، ما را به آن نمی‌رساند، ولی رسیدن به آن را برایمان ساده‌تر می‌کند. بنابراین، اگر فکر می‌کنید می‌توانید رئیس‌جمهور شوید، یا اگر فردی هستید که با وجود معلولیت می‌خواهد قهرمان المپیک شود و کارهای لازم را انجام می‌دهید، پیشاپیش بابت رسیدن به اهدافتان به شما تبریک می‌گویم.» [12]

 

پانویس‌ها:

  1. [1]  روان‌شناسی زرد در واقع به معنای روان‌شناسی غیرعلمی است که شبیه علم به نظر می‌آید. در واقع هیچ‌یک از تکنیک‌های آن را علم روان‌شناسی تأیید نمی‌کند و اغلب دستاویز سخن‌وران و سودجویانی است که به‌دنبال فروش نسخه‌های یک‌شبه و جادویی خوشبختی هستند تا جیب مراجعان خود را به امید تغییرات یک‌شبه خالی کنند.

  2. [2]  اسکندری، حمیدرضا؛ حیدرپور مرند، سپیده، بررسی و توضیح امکان وجود قانون جذب با فیزیک کوانتومی، هشتمین کنفرانس بین‌المللی پژوهش‌های کاربردی در علوم پایه، مهندسی و تکنولوژی.  

    Available from: https://civilica.com

  3. [3]  همان

  4. [4]  شاکرین، حمیدرضا، فیزیک کوانتوم و فاعلیت خدا. پژوهشنامۀ فلسفۀ دین، سال نوزدهم، شمارﮤ دوم (پیاپی 38)، پاییز و زمستان 1400. ص 111 -134.Available from: https://sid.ir  

  5. [5]  بنابر دیدگاه هایزنبرگ، غیرممکن است که هم‌زمان سرعت و مکان الکترون یا هر ذرﮤ دیگری را با دقت یا قطعیت دلخواه معین کرد. اصل عدم قطعیت - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

  6. [6]  رامین فرح، نظریۀ کوانتوم و برهان نظم، فلسفه و کلام اسلامی (مقالات و بررسی‌ها)[Internet]. 1391؛45(2):85-108. Available from: https://sid.ir/paper/495717/fa

  7. [7]  در فیزیک، ذره به چیزی گفته می‌شود که در نقطه‌ای از فضا متمرکز باشد و حال آن‌که موج در گستره‌ای از فضا پخش است. الکترون هم می‌تواند در نقطه‌ای از فضا متمرکز شود و هم می‌تواند در فضا پخش باشد. به بیان دیگر، ذره عبارت است از جرم (یا انرژی) متمرکز با مکان و سرعت معلوم، ولی موج یعنی انرژی گسترده‌شده با بسامد و طول موج. ذرات می‌توانند با هم برخورد کنند، اما امواج با هم برخورد نمی‌کنند، بلکه تداخل می‌کنند. ذره هیچ امتداد زمانی برای به وجود آمدن، نیاز ندارد، درحالی‌که موج مانند یک نت موسیقی احتیاج به زمان دارد تا به وجود آید. به نقل از رامین فرح، نظریۀ کوانتوم و برهان نظم، فلسفه و کلام اسلامی (مقالات و بررسی‌ها)[Internet]. 1391؛45(2):85-108. Available from: https://sid.ir/paper/495717/fa

  8. [8]  برای مطالعۀ بیشتر می‌توانید به آزمایش دو شکاف - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد مراجعه کنید تا با این آزمایش آَشنا شوید.

  9. [9]  منبع شمارﮤ 5.

  10. [10]  به نقل از مریم ملی، کوانتوم؛ آزمایشگاهی در سرزمین عجایب، روزنامۀ جام جم، ۲۵ فروردین ۱۴۰۱، شمارﮤ ۶۱۹۲.

  11. [11]  دستگاه EEG (الکتروانسفالوگرافی) فعالیت‌های الکتریکی مغز را در قالب امواجی نمایش می‌دهد که شامل دسته‌بندی‌هایی مانند امواج دلتا، تتا، آلفا، بتا و گاما هستند.

  12. [12]  منبع شمارﮤ 2.

کلیدواژه‌ها

قانون جذب شبه‌علم اثر ناظر انرژی ذهنی امواج مغزی مکانیک کوانتومی روان‌شناسی زرد نظریه ذرات برهم‌نهی عدم قطعیت علم و شبه‌علم فیزیک کوانتوم

امتیاز مقاله

4.00 از 5 (1 رأی)
امتیاز شما