گفتوگوی داستانی دربارﮤ دعوت فرستادﮤ عیسای مسیح
جایگاه «دعوت به حاکمیت خدا» در شناخت مدعیان حق
چکیده
آنها سپس راهی جاده شدند و به سفر خود ادامه دادند. الیاس از ساره خواست که ادامۀ دلایل حقانیت احمد الحسن را برایش توضیح دهد. ساره که انگیزه و اشتیاقش چندبرابر شده بود، شروع کرد و گفت: «بسیار خب، من از قانونی با تو صحبت کردم که به شناخت مدعیان حق کمک میکند و گفتم که «وصیت» و «علم و حکمت» دو بند از این قانون شناخت است. حال، به بند آخر میپردازم: «دعوت به حاکمیت خدا».
ببین الیاس، کتاب مقدس بسیار صریح و واضح حقّ مالکیت همۀ عالم را برای خداوند محفوظ میدارد، یعنی پادشاه اصلی جهانیان پروردگار است. مثلاً:
«آنگاه داوود در حضور تمامی جماعت، خداوند را متبارک خوانده، گفت: "ای یهوه، خدای پدر ما اسرائیل، تو از ازل تا به ابد متبارک هستی! ای خداوند، عظمت و قدرت و جلال و پیروزی و شوکت از آنِ توست، زیرا هرآنچه در آسمان و زمین است متعلق به توست. ای خداوند، پادشاهی از آنِ توست، و تو بر همگان چون سَر متعال هستی".» [1]
خب، وقتی پادشاه و مالک اصلی خداوند است، پس خود او نیز قوانین را وضع میکند و مجریان این دستورات را انتخاب میکند. درست است؟»
الیاس سرش را به نشانۀ تأیید تکان داد و سکوت کرد که ساره ادامه دهد. ساره گفت: «پس نتیجه این شد که حاکمان بر مردم باید از سوی پادشاه و مالک اصلی یعنی خداوند برگزیده شوند. کتاب مقدس نیز این باور را تأیید میکند. برای مثال:
«ليکن يهُوَه خدای اسرائيل، مرا از تمامی خاندان پدرم برگزيده است که بر اسرائيل تا ابد پادشاه بشوم، زيراکه يهودا را برای رياست اختيار کرد و از خاندان يهودا، خاندان پدر مرا و از فرزندان پدرم، مرا پسند کرد تا مرا بر تمامی اسرائيل به پادشاهی نصب نمايد. و از جميع پسران من (زيرا خداوند پسران بسيار به من داده است)، پسرم سليمان را برگزيده است تا بر کرسی سلطنت خداوند بر اسرائيل بنشيند.» [2]
میبینی؟ این خداوند است که داوود و سلیمان را به پادشاهی برگزیده است. یا در تثنیه ۱۵:۱۷ میخوانیم:
«البته پادشاهی را که یهوه خدایت برگزیند بر خود نصب نما. یکی از برادرانت را بر خود پادشاه بساز، و مرد بیگانهای را که از برادرانت نباشد، نمیتوانی بر خود مسلط نمایی.»
این آیه نیز بر نصب و پذیرش پادشاهی که از سوی خداوند برگزیده شده است تأکید میکند.
مثالها بسیار است و من فقط به یک نمونۀ دیگر بسنده میکنم.
الیاس، این آیه را که بارها خواندهای و بلد هستی:
«ای دختر صهیون، بسیار وجد بنما و ای دختر اورشلیم، آواز شادمانی بده! اینک پادشاه تو نزد تو میآید. او عادل و صاحب نجات و حلیم است و بر الاغ و بر کرّهبچّۀ الاغ سوار است.» [3]
خودت میدانی که این آیه به عیسی و پادشاهی او بشارت میدهد، و اینچنین محقق شده است:
«فردای آن روز، چون گروه بسیاری که برای عید آمده بودند شنیدند که عیسی به اورشلیم میآید، شاخههای نخل را گرفته، به استقبال او بیرون آمدند و ندا میکردند: "هوشیعانا، مبارک باد پادشاه اسرائیل که به اسم خداوند میآید. و عیسی کرهالاغی یافته، بر آن سوار شد، چنانکه مکتوب است که «ای دختر صهیون، مترس، اینک پادشاه تو سوار بر کرهالاغی میآید".» [4]
الیاس، موضوع دیگری که باید بگویم این است که «دعوت به حاکمیت خدا» از سوی فرستادگان الهی تنها محدود به معرفی خداوند بهعنوان پادشاه حقیقی عالم نبوده است، بلکه آنها مجریان قاطع و محکم قوانین و احکام آن پادشاه نیز هستند. خداوند بهعنوان مالک و حاکم جهانیان، قوانینی نیز وضع میکند و فرستادگانش به اجرای این احکام میپردازند.
برای مثال، یوشع که جانشین موسی بود، به اجرای اوامر الهی تأکید داشت
: «اما بهدقت متوجه شده، امر و شریعتی را که موسی بندﮤ خداوند به شما امر فرموده است به جا آورید تا یهوه، خدای خود را محبت نموده، به تمامی طریقهای او سلوک نمایید، و اوامر او را نگاه داشته، به او بچسبید و او را به تمامی دل و تمامی جان خود عبادت نمایید.» [5]
یا از عیسی (ع) بخوانیم:
«ناگاه شخصی آمده، وی را گفت: "ای استاد نیکو، چه عمل نیکو کنم تا حیات جاودانی یابم؟" وی را گفت: "از چه سبب مرا نیکو گفتی و حال آنکه کسی نیکو نیست، جز خدا فقط. لیکن اگر بخواهی داخل حیات شوی، احکام را نگاه دار." بدو گفت: "کدام احکام؟" عیسی گفت: "قتل مکن، زنا مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، و پدر و مادر خود را حرمت دار و همسایۀ خود را مثل نفس خود دوست دار".» [6]
عیسی از چه احکامی سخن میگوید؟ اینها احکامی است که در تورات آمده است:
«پدر و مادر خود را احترام نما تا روزهای تو در زمینی که یهوه خدایت به تو میبخشد، دراز شود. قتل مکن. زنا مکن. دزدی مکن.» [7]
و در کتاب لاویان ۱۸:۱۹ آمده است:
«از ابنای قوم خود انتقام مگیر و کینه مورز، و همسایۀ خود را مثل خویشتن محبت نما. من یهوه هستم.»
یا در این آیات میخوانیم:
«پس فَریسیان و کاتبان از او پرسیدند: "چون است که شاگردان تو به تقلید مشایخ سلوک نمینمایند، بلکه به دستهای ناپاک نان میخورند؟" در جواب ایشان گفت: "نیکو اخبار نمود اشعیا دربارﮤ شما، ای ریاکاران، چنانکه مکتوب است: این قوم به لبهای خود مرا حرمت میدارند، لیکن دلشان از من دور است. پس مرا عبث عبادت مینمایند، زیراکه رسوم انسانی را بهجای فرایض تعلیم میدهند، زیرا حکم خدا را ترک کرده، تقلید انسان را نگاه میدارند، چون شستن آفتابهها و پیالهها و چنین رسوم دیگر بسیار به عمل میآورید." پس بدیشان گفت: "حکم خدا را نیکو باطل ساختهاید تا تقلید خود را محکم بدارید. از این جهت که موسی گفت پدر و مادر خود را حرمت دار و هرکه پدر یا مادر را دشنام دهد البته هلاک گردد. لیکن شما میگویید که هرگاه شخصی به پدر یا مادر خود گوید: «آنچه از من نفع یابی، قربان یعنی هدیه برای خداست» و بعد از این، او را اجازت نمیدهید که پدر یا مادر خود را هیچ خدمت کند. پس کلام خدا را به تقلیدی که خود جاری ساختهاید، باطل میسازید و کارهای مثل این بسیار به جا میآورید".» [8]
واضح است که عیسی با جدیت در مقابل تقلید از مشایخ و باطل شدن کلام خداوند ایستاد.
پس فرستادگان الهی همگی رهبران برگزیده از سوی خداوند هستند، و همچنین مجریان قوانینی که از سوی خدا وضع شده است.»
الیاس اجازﮤ صحبت کردن گرفت و گفت: «اینها که گفتی درست است و براساس این آیات، همیشه فرستادگان خداوند باید حاکمان بر مردم باشند که خب این اتفاق نیفتاده است. در حال حاضر نیز که در بیشتر کشورهای جهان، دموکراسی حاکم را تعیین میکند.»
ساره جواب داد: «بله، متأسفانه اکثر مردم به حاکمانی غیرالهی روی میآورند و این فقط مختص این زمان نیست. به این آیه دقت کن:
«ایشان پادشاهان نصب نمودند، اما نه از جانب من. سروران تعیین کردند، اما ایشان را نشناختم ... .» [9]
ببین الیاس، بهطور کلی، در هر جامعهای رهبری وجود دارد و این یک امری طبیعی است، اما آنچه اهمیت دارد این است که آن حاکم و رهبر باید از سوی خداوند برگزیده شده باشد... این آیه را که بارها شنیده و خواندهای:
«ایشان فریاد زدند: "او را بردار، بردار، صلیبش کن!" پیلاطس به ایشان گفت: "آیا پادشاه شما را مصلوب کنم؟" رؤسای کهنه جواب دادند که "غیر از قیصر پادشاهی نداریم!"» [10]
میبینی؟! تاریخ بارها نشان داده است که هرگاه منافع مادی و دنیوی بزرگان هر قوم و هر زمان با وجود رهبران الهی به خطر افتاده است، این افراد به حاکمان غیرالهی روی میآوردهاند. الیاس، این سه نشانه همان قانون شناخت فرستادگان الهی است که همیشگی و بر همۀ آنها در تمامی زمانها صدق میکند. اگر سؤالی داری بپرس.»
الیاس گفت: «سپاسگزارم که باحوصله و دقت قانون شناخت فرستادگان الهی را برایم شرح دادی. سؤالم اینبار دربارﮤ ارتباط بند سوم و احمد الحسن است. آیا او مخالف انتخابات و دموکراسی است؟»
ساره پاسخ داد: «ببین الیاس جان، در حال حاضر، تنها کسی که بهصورت حقیقی و به معنای واقعی به حاکمیت خدا دعوت میکند، احمد الحسن است. اما خیر! او با هر انتخاباتی مخالف نیست، بلکه میگوید در انتخاباتی که در آن، شخصی بهعنوان نمایندﮤ مردم انتخاب میشود تا سخنگوی آنها شود و خواستههای آنها را مطالبه یا مدیریت کند اشکالی وجود ندارد. مخالفت احمد الحسن و البته ادیان الهی با انتخاباتی است که در آن حاکم و رهبر اصلی جامعه انتخاب میشود. حقّ این گزینش، تنها برای خداوند محفوظ است، چراکه او مالک حقیقی جهان است و تنها اوست که حقّ انتخاب جانشین خود و حاکم بر مردم را دارد.»
الیاس که تا آن لحظه با دقت به سخنان ساره گوش داده بود، با لبخند آرامی گفت: «تا به حال ندیده بودم اینچنین پر شور و آماده از کسی دفاع کنی. من دیگر سؤالی ندارم، بهجز اینکه از آیات بشارتی دربارﮤ احمد الحسن و پدرانش - محمد و جانشینانش - بگویی و توضیح دهی که چرا و به چه علت این نصوص به آنها مربوط است، که بررسی این موضوع را به زمان بعد از سفر موکول کردیم. سپاسگزارم که وقت گذاشتی و توضیحاتت راه طولانی سفر را برایمان کوتاه کرد.»
ساره در جواب گفت: «چشم، قول میدهم پس از بازگشتمان به خانه، از محمد و جانشینانش در کتاب مقدس بگویم تا قلب تو نیز نسبت به آنان نرم و مطمئن شود. الیاس جان، ناگهان آیات زیبایی به دلم افتاد و مایلم آنها را بهعنوان حسن ختام این سخنانم برایت بخوانم:
"و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را میکشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند تا هروقت آید و در را بکوبد، بیدرنگ برای او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد. هرآینه به شما میگویم که کمر خود را بسته، ایشان را خواهد نشانید و پیش آمده، ایشان را خدمت خواهد کرد. و اگر در پاس دوم یا سوم از شب بیاید و ایشان را چنین یابد، خوشا به حال آن غلامان. اما این را بدانید که اگر صاحب خانه میدانست که دزد در چه ساعت میآید، بیدار میماند و نمیگذاشت که به خانهاش نقب زنند. پس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمیبرید پسر انسان میآید".» [11]
سپس ساره با لبخند و در آرامش چشمانش را بست و خوابید. پس از گذشت زمانی اندک، آنها سرانجام به مقصد رسیدند؛ خانۀ پدری ساره با دنیایی از خاطرات شیرین برای او. اما اینبار حسّ و حال ساره با دفعات پیش متفاوت بود. او سرزندهتر و با نشاطتر از همیشه به نظر میرسید، و البته الیاس میدانست که در ذهن همسرش چه میگذرد. برای همین او با لحنی آرام و مهربان از ساره خواست تا به خانوادهاش از احمد الحسن سخنی به میان نیاورد. اما ساره با اشتیاق بسیار گفت:
«چطور میتوانم خبر ظهور فرستادﮤ عیسی را به پدر و مادرم نرسانم، الیاس؟! این آیه را که حتماً شنیدهای:
«و لازم است که خبر خوش، اول بر تمامی امّتها موعظه (اعلام) گردد.» [12]
راستش را بخواهی دلیل اصلی من برای این سفر، رساندن این خبر به خانوادهام بود.»
الیاس که همسرش را میشناخت و میدانست که اگر انجام کاری را صحیح بداند، هیچکس نمیتواند مانع او شود، سکوت کرد و ساره را به حال خوش خود رها کرد.
آنها وارد خانه شدند و با استقبال گرم خانواده روبهرو گردیدند. ساعتی گذشت و ساره تصمیم گرفت که از احمد الحسن بگوید. او به پدرش، که مردی محترم و اهل مطالعه بود، رو کرد و گفت: «پدرجان، اگر به شما بگویم که عیسی فرستادهای دارد و اکنون آن فرستاده ظهور کرده است، چه جوابی به من میدهید؟»
پدرش در آرامش پاسخ داد:
«دل مرد عادل در جواب دادن تفکر میکند، اما دهان شریران، چیزهای بد را جاری میسازد.» [13]
پیش از هر واکنش و جوابی، ابتدا دربارﮤ آن فرستاده و دلایلی که ارائه داده است میپرسم، سپس نظرم را میگویم.»
ساره و الیاس نگاه معناداری به یکدیگر کردند، چراکه آنها برخلاف این سخن پدر، زمانی که خبر ظهور را شنیدند، اولین واکنششان تمسخر و تکذیب بود.
ساره ادامه داد و گفت: «همیشه به داشتن پدری همچون شما افتخار کردهام. پدر، مادر، میخواهم از کسی برایتان بگویم که عیسی در رؤیا، از او برایم گفت و من را بهسوی او فراخواند.»
ساره ساعتها از احمد الحسن سخن گفت و به سؤالات پدر و مادرش با حوصله پاسخ میداد؛ کتابهایی نیز از وی به آنها معرفی کرد. او در پایان، ناگهان با سؤالی از سوی مادرش مواجه شد. مادرش علت فراری بودن و مخفی شدن احمد الحسن را پرسید و گفت: «ساره جان، فقط موضوعی برایم کمی عجیب است؛ اینکه چطور میتوان از خدا باشی و بهسوی او دعوت کنی، اما از ترس جانت فرار کنی! مگر خداوند نمیتواند محافظ فرستادهاش باشد؟»
ساره پاسخ داد: «مادرجان، فرستادگان الهی بهدلیل مأموریتی که از سوی خداوند دارند، و رسالتی که بر دوششان قرار داده شده است، فرار میکنند و مخفی میشوند، نه بهدلیل جاندوستی! این موضوع در کتاب مقدس هم بارها دیده شده است. برای نمونه، ایلیای نبی بعد از آنکه امنیت جانش در خطر افتاد، به بئرشَبَع روانه شد:
«و اَخاب، ایزابل را از آنچه ایلیا کرده و چگونه جمیع انبیا را به شمشیر کشته بود، خبر داد. و ایزابل رسولی نزد ایلیا فرستاده، گفت: «خدایان به من مثل این بلکه زیاده از این عمل نمایند، اگر فردا قریب به این وقت، جان تو را مثل جان یکی از ایشان نسازم.» و چون این را فهمید، برخاست و بهجهت جان خود روانه شده، به بئرشَبَع که در یهوداست آمد و خادم خود را در آنجا واگذاشت.» [14]
یا دربارﮤ عیسی میخوانیم:
«یهودیان بدو گفتند: «هنوز پنجاه سال نداری و ابراهیم را دیدهای؟» عیسی بدیشان گفت: «آمین، آمین، به شما میگویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود، من هستم.» آنگاه سنگها برداشتند تا او را سنگسار کنند. اما عیسی خود را مخفی ساخت و از میان گذشته، از هیکل بیرون شد و همچنین برفت.» [15]
یا در انجیل یوحنا ۱:۷ آمده است:
«و بعد از آن، عیسی در جلیل میگشت، زیرا نمیخواست در یهودیه راه رود، چونکه یهودیان قصد قتل او میداشتند.»
پس مخفی و فراری شدن فرستادگان خداوند موضوعی عجیب نیست.»
او سخن میگفت و اهالی خانه با لبخندی از سر ذوق و رضایت به او مینگریستند. آنها از اینکه ساره با جدّیت و دقت دربارﮤ خبری که به او رسیده بود، تحقیق کرده بود و حال، نتیجۀ تحقیقاتش را به آنها ارائه میکرد و خانوادهاش را نیز در جریان دلایل احمد الحسن قرار میداد، راضی و خوشحال بودند.
ساره سخنانش را با این جملات به پایان رساند: «عزیزانم، خداوند یاریام کرد و تا حدودی از دلایل حقانیت احمد الحسن گفتم. بیش از این دیگر نخواندهام و نمیدانم، اما حتماً مطالعه و تحقیقم دربارﮤ ایشان ادامه خواهد داشت. میخواهم پایان توضیحاتم دربارﮤ احمدالحسن این کلام عیسی باشد:
«و دیوی را که گنگ بود بیرون میکرد و چون دیو بیرون شد، گنگ گویا گردید و مردم تعجب نمودند. لیکن بعضی از ایشان گفتند که «دیوها را به یاری بعلزبول رئیس دیوها بیرون میکند.» و دیگران از روی امتحان آیتی آسمانی از او طلب نمودند. پس او خیالات ایشان را درک کرده، بدیشان گفت: «هر مملکتی که برخلاف خود منقسم شود، تباه گردد و خانهای که بر خانه منقسم شود منهدم گردد. پس شیطان نیز اگر به ضدّ خود منقسم شود، سلطنت او چگونه پایدار بماند. زیرا میگویید که من به اعانت بعلزبول دیوها را بیرون میکنم.» [16]
این معیار سنجش را از عیسی بگیریم و بر احمد الحسن تطبیق دهیم. ایشان پیروانش را به توحید در معنای حقیقی، حاکمیت خدا، پاکی، اخلاق کریمانه، عدالت و سایر فضایل اخلاقی دعوت میکند. فکر میکنم همۀ ما قادر باشیم که حکمت و نادانی، خیر و شر، و اخلاق پاک و ناپسند را از یکدیگر تشخیص دهیم. اگر احمد الحسن از سوی شیطان باشد، پس چگونه به اینهمه خوبی و پاکی دعوت میکند، حال آنکه ابلیس دعوتکننده بهسوی هر شر و ناپاکی و تاریکی است؟!
این یکی از هزاران توصیۀ او خطاب به پیروانش است:
«سبّ و دشنام از اخلاق ما نیست. از خداوند درخواست میکنم که بر من منت نهد و مرا در زمرﮤ کسانی قرار دهد که بدیکنندگان نسبت به خودشان را میبخشایند. و به خداوند پناه میبرم از اینکه مرا ستمکار بدبخت گرداند. من برادران و خواهران مؤمن را از اخلاق ناپسند نهی نمودهام، اخلاق ناپسندی که در وهلۀ اول برای خودشان بد است و در وهلۀ دوم برای اسلامی که محمد (ص) آورده است، چون رفتار آنها به حساب او گذاشته میشود. و از آنها خواستهام که خود را به اخلاق قرآن بیارایند. بسیاری از آنها میدانند که من چقدر از آنها درخواست کردهام برخی از سورههایی که اخلاق الهی را تبیین میکنند بخوانند و به آن عمل کنند. مسخره کردن، سبّ و شتم، به لقب زشت خواندن، متعرض آبروی مردم شدن و هر اخلاقی که رضایت خدا در آن نباشد، بهطور قطع از نظر ما مردود است و ما آن را نمیپذیریم و راضی نیستیم که احدی از مردان و زنان مؤمن به آن متخلّق شود.» [17]
از شما میپرسم براساس کلام عیسی، آیا چنین شخصی میتواند نماینده و فرستادﮤ شیطان باشد؟ کسی که محکمترین دفاعیات از خداوند و فرستادگان او را دارد میتواند از سوی ابلیس باشد؟ اگر اینطور باشد که شیطان بر ضدّ خود و سلطنتش گام برداشته است!»
سخن ساره تمام شد. همگی آنها در سکوت معناداری فرورفتند. سپس پدرش به او اطمینان داد که آنها نیز دلایل احمد الحسن را بخوانند و بررسی کنند و در این مسیر الهی همراه او باشند.
خداوند قلب همۀ ما را به نور هدایتش روشن گرداند. آمین.
پانویسها:
-
[1]
اول تواریخ 10:29-11
-
[2]
اول تواریخ 4:28-5
-
[3]
زکریا 9:9
-
[4]
انجیل یوحنا 12:12-15
-
[5]
یوشع 5:22
-
[6]
انجیل متی 16:19-19
-
[7]
خروج 12:20-15
-
[8]
انجیل مرقس 5:7-13
-
[9]
هوشع 4:8
-
[10]
انجیل یوحنا 15:19
-
[11]
انجیل لوقا 36:12-40
-
[12]
انجیل مرقس ۱۰:۱۳
-
[13]
امثال ۲۸:۱۵
-
[14]
اول پادشاهان 1:19-3
-
[15]
انجیل یوحنا 57:8-59
-
[16]
انجیل لوقا 14:11-18
- [17] سید احمد الحسن، پاسخهای روشنگرانه بر بستر امواج، ج ۴، س ۳۰۹.