گفتوگوی داستانی؛ فصل دوم
«مثل پسر انسان» و «قدیمالایام»
چکیده
الیاس و ساره که گویی زندگیشان پس از ایمان به دعوت فرستادﮤ عیسی - احمد الحسن - رنگ دیگری به خود گرفته بود و هر روزشان با هدفِ ابلاغ این خبر به دیگران برنامهریزی میشد، تصمیم گرفته بودند مهمانی کوچکی ترتیب دهند و از دوستان نزدیک خود بخواهند به منزل آنان بروند و با آنها دربارﮤ احمد الحسن و دعوتش گفتوگو کنند. الیاس در حال کمک به همسرش برای تدارک دورهمی دوستانهشان بود که زنگ اعلان گوشی همراهش به صدا درآمد. هنگامی که وی پیام آن شخص مسیحی را مشاهده کرد، لبخندی زد و آمادﮤ پاسخگویی به او شد. ساره که متوجه خوشحالی همسرش شده بود، از او پرسید: «مطمئنم خبر خوشی به تو رسیده که اینطور پرانرژی و خندان شدهای، اتفاقی افتاده است؟» الیاس پاسخ داد: «بله، همان آقای مسیحی که از پسر انسان بودنِ عیسی برایم نوشته بود، مباحثه را ادامه داده و به آخرین پیامم جواب داده است. این موضوع برایم بسیار امیدوارکننده است، چراکه نشان میدهد با انسان بیتفاوت و بیعلاقهای نسبت به این موضوعات روبهرو نیستم. از خداوند میخواهم کمکش کند که قلبش هرچه زودتر به حقانیت احمد الحسن شهادت دهد.»
ساره نیز خوشحال شد و دعا کرد خداوند راه را برای او به نور هدایت خودش روشن کند.
آن شخص مسیحی در جواب پیام الیاس نوشته بود: «چرا در اولین پاسخی که برایت نوشتم، از تو خواستم که ابتدا کتاب مقدس را بخوانی و سپس قدم به میدان ادعاگری بگذاری. حتی اگر بپذیرم منظور عیسی از مشرق در فصل ۲۴ انجیل متی عراق است:
"27 زیرا همچنان که برق از مشرق ساطع شده، تا به مغرب ظاهر میشود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد".
و احمد الحسن همان موعودی است که از مشرق میآید، اما چشمم را نمیتوانم به امثال این آیات ببندم:
«13 و هنگامی که عیسی به نواحی قیصریه فیلپس آمد، از شاگردان خود پرسیده، گفت: "مردم مرا که پسر انسانم چه شخص میگویند؟" ۱۴ گفتند: "بعضی یحیای تعمیددهنده و بعضی الیاس و بعضی اِرمیا یا یکی از انبیا." ۱۵ ایشان را گفت: "شما مرا که میدانید؟" ۱۶ شمعون پطرس در جواب گفت که «تویی مسیح، پسر خدای زنده!"» [1]
میبینی؟! عیسای مسیح بهصراحت خود را پسر انسان معرفی میکند. دربارﮤ این سخن عیسی چه میگویی؟ این آیه را چگونه به احمد الحسن مرتبط میدانی؟ بیا و بپذیر که تشبیه آمدن پسر انسان به برق و صاعقه همخوانی بیشتری با دیگر آیات دارد. پس نه عراقی منظور کلام عیسی بوده و نه پسر انسانی بهغیر از عیسی وجود دارد.»
الیاس تصمیم گرفت کارهایی را که بر عهدهاش بود به اتمام برساند و سپس به پاسخ دادن به آن شخص مسیحی بپردازد. او گوشی خود را کنار گذاشت تا به انجام کارها برسد که ساره متوجه شد و گفت: «الیاس جان، چه میکنی؟ کار زیادی نمانده، خودم تمامش میکنم. تو زمان را از دست نده.» سپس با لبخندی این آیه را خواند:
«و وقت را دریابید، زیرا این روزها شریر است.» [2]
الیاس از همسرش تشکر کرد و به اتاقش رفت تا پاسخ آن شخص را بنویسد.
او نوشت: «دوست عزیز، لازم است این نکته را دربارﮤ عقیدﮤ ما بدانی. ما معتقدیم پسر انسان تنها به یک نفر اشاره ندارد، بلکه گاهی منظورِ آیات عیساست و گاهی احمد الحسن.
من نیز برایت مثالی از انجیل متی دارم:
«18 چون عیسی جمعی کثیر دور خود دید، فرمان داد تا به کناره دیگر روند. ۱۹ آنگاه کاتبی پیشآمده، بدو گفت: «استادا، هرجا روی تو را متابعت کنم.» ۲۰ عیسی بدو گفت: «روباهان را سوراخها و مرغان هوا را آشیانههاست. لیکن پسر انسان را جای سر نهادن نیست.» [3]
روشن است که منظور از پسر انسان در این آیات عیساست. اما اکنون به آیۀ ۲۷ از فصل ۲۴ انجیل متی بازمیگردیم:
«زیرا همچنان که برق از مشرق ساطع شده، تا به مغرب ظاهر میشود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد.»
همانطور که پیشتر هم توضیح دادم، عیسی در این سخن خود به جهات مشرق و مغرب تأکید دارد و منظور از مشرق عراق است و منظور این آیه احمد الحسن است.
الیاس بعد از نوشتن این پاسخ، با اینکه مطالب غافلگیرکنندﮤ دیگری برای شخص مسیحی داشت، اما تا اینجای بحث به همین موارد اکتفا کرد. او سپس بهسراغ دیگر واکنشها و پرسشهای دنبالکنندگان صفحهاش رفت که به آنها نیز جواب دهد که با این پیام روبهرو شد:
«چرا شما پیروان احمد الحسن تمام نمیشوید؟! هنوز در اثبات حقانیت احمد الحسن برای شیعیان درماندهاید، با این حال بهسراغ مسیحیان هم رفتهاید؟! با آبروی اسلام بازی نکنید. پسر انسان فقط امام مهدی است نه کسی دیگر!»
الیاس متوجه شد که این بار با یک جوان شیعه روبهرو شده است. او در جواب آن جوان نوشت: «درود بر شما، این صفحه، حقانیت احمد الحسن را با دلایل قطعی و محکم براساس کتاب مقدس بیان میکند و پاسخها منطبق بر باورهای اهل کتاب است. اما برای رهایی شما از این عقیدﮤ اشتباه که پسر انسان، امام دوازدهم شیعیان است، بر خود واجب میدانم که به یاری خداوند پاسخت را بدهم.
کلام خود را با این جمله آغاز کردی: «چرا شما پیروان احمد الحسن تمام نمیشوید؟»
واقعاً انتظار داری که تمام شویم؟ امکان ندارد! ما خیلی وقت است که کارمان شروع شده و تا همیشه ادامه دارد. با پیروان منجی موعود سخن میگویی! ما نه تمام میشویم و نه کم، بلکه روزبهروز بر افراد قافلهمان افزوده میشود.
همچنین در ادامه گفتی: «هنوز در اثبات حقانیت احمد الحسن برای شیعیان درماندهاید، با این حال بهسراغ مسیحیان هم رفتهاید؟»
دوست عزیز، سخنانت مرا به یاد این آیات انداخت:
«28 زیرا کیست از شما که قصد بنای بُرجی داشته باشد و اول ننشیند تا برآوُرد خرج آن را بکند که آیا قوت تمام کردن آن دارد یا نه؟ ۲۹ که مبادا چون بنیادش نهاد و قادر بر تمام کردنش نشد، هرکه بیند تمسخرکنان گوید، ۳۰ این شخص عمارتی شروع کرده، نتوانست به انجامش رساند. ۳۱ یا کدام پادشاه است که برای مقاتله با پادشاه دیگر برود، جز اینکه اول نشسته تأمل نماید که آیا با ده هزار سپاه، قدرت مقاومت کسی را دارد که با بیست هزار لشکر بر وی میآید؟ (انجیل لوقا، فصل ۱۴). [4]
چه فکری با خود کردهای؟ واقعاً تصورت این است که در اثبات حقانیت باورمان ماندهایم و بدون آمادگی پا به عرصۀ تبلیغ گذاشتهایم؟ ما ایمانداران به احمد الحسن پس از اینکه خود به حقانیت ایشان پی بردیم، شروع به مطالعه و بررسی تمامیِ اشکالاتی که از سوی بزرگان عقاید گوناگون به ادعای وی وارد شده است، پرداختهایم و با یاری خداوند کاملاً آمادﮤ پاسخگویی به سؤالات محققان هستیم. اگر ما در اثبات حقانیت وی درمانده باشیم، نباید روزبهروز بر تعداد پیروان ایشان افزوده شود. پس، از تو میخواهم با ذهنی آزاد و رها از هرگونه تعصب و پیشداوری به بررسی دلایل وی بپردازی.
گفتی آبروی اسلام را نبرید ... این سخن از سوی کسی که کتابهای احمد الحسن را مطالعه نکرده است طبیعی است. پیشنهاد میکنم نوشتههای وی را بخوانی تا برایت روشن شود که هیچکس به اندازﮤ ایشان و اینچنین محکم و قطعی از رسول خدا محمد (ص) و جانشینان ایشان دفاع نکرده است. با احمد الحسن است که تازه متوجه میشوی محمد (ص) چه کسی بوده است. و تازه آنهنگام است که به مسلمان بودن خود میبالی.
بگذریم!
گفتی پسر انسان امام مهدی (ع) است. اکنون این آیه را بخوان و به سؤالم پاسخ بده:
«و در رؤیای شب نگریستم و اینک مثلِ پسر انسان با ابرهای آسمان آمد و نزد قدیمالایام رسید و او را به حضور وی آوردند.» [5]
اگر پسر انسان امام دوازدهم شیعیان است، پس «مثلِ پسر انسان» چه کسی است؟ و قدیمالایام کیست که «مثلِ پسر انسان» به حضورش میرسد؟
از طرفی دیگر، مگر شما بر این باور نیستید که امام مهدی (ع) از مکه در عربستان ظهور میکند؟! اما مکه نسبت به مکان عیسی در زمانی که وعدﮤ ظهور پسر انسان را میداد، جنوب است نه شرق! و عیسی آمدن او را از مشرق بشارت داد. این مشکل را چگونه حل میکنید؟! موضوع مهم دیگر این است که فردی که از عراق آمد و مصداق سخن عیسی شد، همان سید احمد الحسن است. علاوهبر این، رمزگشایی او از این آیه نیز نشان میدهد که او صاحب وصیت عیسی (ع) است، زیرا کلید قفل متون الهی همواره در دست فرستادﮤ خداوند قرار دارد. پس از آن، هرگونه شکوتردید، سودی برای فرد نخواهد داشت، چراکه این شک، پس از رسیدن به یقین رخ میدهد. بنابراین، باید بررسی کرد که آیا راز این آیات آشکار شده است یا خیر؟ اگر راز آنها بیان شده باشد، کار تمام است و کسی که آن را رمزگشایی کرده، صاحب حقیقی آن خواهد بود. از همین رو، تنها سید احمد الحسن بهعنوان صاحب این آیه معرفی میشود.
در نهایت، امیدوارم هیچ مسلمانی با آبروی اسلام و مسلمانان بازی نکند، درحالیکه حتی کوچکترین آشنایی با کتاب مقدس ندارد.»
الیاس دقایقی منتظر پاسخ آن شخص مسیحی و جوان مسلمان ماند. وقتی دیگر هیچ پیامی دریافت نکرد، بهسراغ همسرش رفت که به او کمک کند.
آنها همۀ کارها را انجام دادند و سپس تصمیم گرفتند پیش از رسیدن مهمانها، با هم آیات مربوط به احمد الحسن در کتاب مقدس را بخوانند و دربارﮤ دلایل ارتباط این آیات با ایشان صحبت کنند. این کار بخشی از روزمرهشان شده بود؛ گویی به آنها شوق و انگیزه میداد و آنها را از روزمرگیهای بیهدف دور میکرد.
آنها مشغول گفتوگو با یکدیگر بودند که صدای اعلان پیامی از گوشی الیاس شنیده شد، پیامی از سوی آن شخص مسیحی.
او که مباحثۀ الیاس و آن جوان شیعه را دربارﮤ پسر انسان خوانده بود و متوجه شده بود که برخی از شیعیان، پسر انسان را امام دوازدهمشان میدانند، در پاسخشان نوشت: «جالب است! شما مسلمانان تکلیفتان با خودتان هم معلوم نیست. لااقل ما مسیحیان در این عقیده که عیسی پسر انسان است اختلافی نداریم. الیاس، من پاسخ سؤالت را میدهم، چون اطمینان دارم که آن جوان نه میداند مثلِ پسرِ انسان کیست و نه قدیمالایام. و فکر میکنم با این پرسشی که مطرح کردی، خود نیز به سختی افتادی، چون اکنون من هم سؤالم از تو همان است. اگر معتقدی «پسر انسان» احمد الحسن است، پس «مثل پسر انسان» چه کسی است؟
«و در رؤیای شب نگریستم و اینک مثل پسر انسان با ابرهای آسمان آمد و نزد قدیمالایام رسید و او را به حضور وی آوردند.»
و اما پاسخ من: «مثل پسر انسان» همان «پسر انسان» یعنی عیسای مسیح است و «قدیمالایام» خداوند پدر است که همیشه بوده و تا ابد خواهد ماند. او مسئلۀ حکمرانی ملکوت را خاتمه میدهد و سرانجام سلطنت و جلال و ملکوت را به مثلِ پسر انسان میسپارد.»
الیاس در پاسخ او نوشت: «دوست عزیز، با این سخنت که گفتی، شما مسلمانان تکلیفتان با خودتان معلوم نیست، موافقم! و البته نهتنها مسلمانان که تمامی پیروان عقاید الهی اینچنین هستند، مثلِ خود شما! کافی است تفسیر پدران کلیسا و در کل، نظراتِ مفسران مسیحی دربارﮤ آن بیست و چهار پیرِ اطراف تختنشین در مکاشفۀ یوحنا را بخوانید تا برایتان روشن شود آنها نیز تکلیفشان با یکدیگر مشخص نیست! با نهایت تأسف، میبینیم که اکثریت پیروان این عقاید، ادعای پیروی از خلفای خداوند را دارند، اما در مقابل، بیتوجه به وصایا و سفارشها و بشارتهایشان رفتار میکنند.
بگذریم!
ابتدا از قدیمالایام شروع کنیم. معتقدی که منظور از او خداوند است. اکنون به این آیات توجه کن:
«و نظر میکردم تا کرسیها برقرار شد و قدیمالایام جلوس فرمود و لباس او مثل برف سفید و موی سرش مثل پشم پاک و ... .» [6]
همچنین در آیۀ ۲۲ از همین فصل آمده است: تا حینی که قدیمالایام آمد و ...
اکنون به این سؤالاتم پاسخ بده. آیا در باور تو خداوندی که لاهوت مطلق است، دارای اعمال و صفات بشری است؟ جلوس میکند و مینشیند؟! میآید و میرود؟! یا موی سر دارد؟! شاید نمیدانی با این عقیدهای که به آن قائل هستی، برای خداوند محدودیت ایجاد کردهای و در نتیجه، لاهوت مطلق بودنش را نفی کردهای. تصور کن کسی بر جایی بنشیند. طبیعی است که او برای نشستنش نیازمند مکان است. همچنین محیطی را نیز اشغال میکند، در نتیجه نیازمند محیط هم هست. یا آمدن شخصی را در نظر بگیر. او از جایی به مکانی که تو هستی، میآید. پس آن شخص حرکت کرده است و دیگر در آن مکان ابتدایی که از آن حرکت نموده، وجود ندارد، یا به عبارتی دیگر در آنجا نیست. آیا این توصیفات شایستۀ خداوندی است که ازلی و همیشگی است و همهجا حضور دارد، و به هیچکس و هیچ چیز نیازمند نیست؟ پس قدیمالایام نمیتواند خداوند قادر مطلق باشد.
و اما در نهایت، احمد الحسن پرده از راز این شخصیت برداشته است. ایشان فرمودهاند: «اما قدیمالایام، پس او امام مهدی (ع) است». [7]
همچنین در کتاب «سرگردانی یا راه به سوی خدا» مینویسند: «در آن به «قدیمالایام» نامگذاری میشود، برای طول عمرش.»
در نتیجه، «مثل پسر انسان» همان پسر انسانی است که از عراق میآید و سپس به حضور پدرش، امام مهدی یا قدیمالایام میرسد.»
آن شخص مسیحی که منتظر پاسخ الیاس مانده بود، برایش نوشت: «خجالت نکش، راحت باش! من هم اصلاً متوجه تضاد سخنانت نمیشوم! ... معلوم است چه میگویی؟! ابتدا میگویی منظور از «پسر انسان» احمد الحسن است، اکنون هم وی را مصداق «مثلِ پسر انسان» میدانی؟! تکلیف ما را معلوم کن. آخر کدامیک به او اشاره دارد؟ پسر انسان یا مثل پسر انسان؟!»
الیاس پاسخ داد: «دوست عزیز، با احترام فراوانی که برایت قائل هستم باید بگویم، مگر تو که میگویی عیسی هم «پسر انسان» و هم «مثل پسر انسان» است، خجالت میکشی؟! لطفاً توضیحاتم را با دقت بخوان. من در ابتدای سخنانم گفتم که ما مصداق «پسر انسان» را تنها احمد الحسن نمیدانیم، بلکه معتقدیم عیسی نیز پسر انسان است. اما در آیۀ ۲۷ از فصل ۲۴ انجیل متی، زمانی که عیسی به کوه زیتون رفت و از آنجا بشارت ظهور پسر انسان از مشرق را داد، منظور او احمد الحسن است که از مشرقِ آن مکان، یعنی عراق، آمده است.
این نکته را هم باید بگویم که پسر انسان بودن عیسی به معنای نفی پسر انسان بودن دیگران نیست. همانطور که مسیح بودن شائول، داوود و کوروش هم به معنای انکار مسیح بودن عیسی نیست.
«داوود وی را گفت: "چگونه نترسیدی که دست خود را بلند کرده، مسیح خداوند را هلاک ساختی."» [8]
و این است سخنان آخر داوود:
«وحی داوودبن یسّا. و وحی مردی که بر مقام بلند ممتاز گردید، مسیحِ خدای یعقوب، و مغنّی شیرینِ اسرائیل.» [9]
همچنین خداوند به مسیح خویش یعنی به کوروش چنین میگوید:
«دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امّتها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم، تا درها را به حضور وی مفتوح نمایم و دروازهها دیگر بسته نشود.» [10]
آیا میتوان گفت چون این افراد با عنوان مسیح معرفی شدهاند، پس عیسی دیگر نمیتواند مسیح باشد؟! قطعاً خیر! «پسر انسان» نیز یک توصیف و لقب است و اشکالی ندارد که به کسی غیر از عیسی نیز اطلاق شود.
و اما «مثلِ پسر انسان»، بیا با یکدیگر سَفَری در آیات کتاب مقدس داشته باشیم. همانطور که میدانی در فصل چهارم کتاب ملاکی آمده است:
«5 اینک من ایلیای نبی را قبل از رسیدن روز عظیم و مَهیب خداوند نزد شما خواهم فرستاد.»
حتماً میدانی که بشارت بازگشت ایلیا داده شده بود و همه منتظر او بودند، اما سالها گذشت و یحیی آمد. عیسی در وصف او گفته است:
«۱۰ شاگردانش از او پرسیده، گفتند: "پس کاتبان چرا میگویند که میباید الیاس اوّل آید؟" ۱۱ او در جواب گفت: "البته الیاس میآید و تمام چیزها را اصلاح خواهد نمود. ۱۲ لیکن به شما میگویم که الحال الیاس آمده است و او را نشناختند، بلکه آنچه خواستند با وی کردند؛ به همانطور پسر انسان نیز از ایشان زحمت خواهد دید." ۱۳ آنگاه شاگردان دریافتند که دربارﮤ یحیای تعمیددهنده بدیشان سخن میگفت.» [11]
میبینی، دوست من؟ عیسی نحوﮤ آمدنِ پسر انسان در زمانهای آخر را بیان کرده و آن را به آمدن یحیی تشبیه کرده است. یحیی میآید، اما عیسی میگوید: «الحال الیاس آمده است ...»، و یهود یحیی را نمیپذیرد، چون منتظر بودند ایلیا بهطور دقیق با همان نام بیاید. در نتیجه، یحیی در یک مرحله، «مثلِ ایلیا» میشود و آمدنش به بازگشت ایلیا تعبیر میگردد، درحالیکه نه خودش ایلیا بود و نه نامش دقیقاً همنام او بود. و این اتفاق یکی از وقایعی است که به شکست یهود در شناخت خلفای خداوند منجر شد.
در فصل ۱۱ انجیل متی، نیز از زبان عیسی دربارﮤ یحیی میخوانیم:
«14 و اگر خواهید قبول کنید، همان است الیاس که باید بیاید. ۱۵ هرکه گوش شنوا دارد بشنود.»
اکنون نیز احمد الحسن یا «مثل پسر انسان» آمده است و آمدن او بهعنوان ظهور پسر انسان تلقی میشود. هرکه گوش شنوا دارد بشنود.»
او پاسخ خود را نوشت و منتظر پیام آن شخص مسیحی بود که با صدای همسرش به خود آمد. ساره از او خواست لباسهایش را عوض کند و آمادﮤ مهمانی شود، چون وقت آمدن مهمانها نزدیک بود. الیاس گوشی همراهش را کنار گذاشت و بهسراغ کمد لباسهایش رفت، اما درست همان لحظه زنگ اعلان پیام گوشیاش به صدا درآمد. چون مشتاق مباحثه با آن شخص بود، از تعویض لباس منصرف شد و گوشیاش را برداشت و با این پاسخ روبهرو شد:
«برداشت من از سخنانت این است که در عقیدﮤ شما آمدن احمد الحسن به معنای ظهور عیساست و اینطور که تو داری پیش میروی، دیگر هیچ امیدی به بازگشت خودِ عیسی نیست!»
الیاس در پاسخ او نوشت: «خیر، اشتباه متوجه شدهای. ما از احمد الحسن آموختهایم که عیسی پادشاهی است که خداوند تعیین کرده و او را به آسمان برده است. سرانجام، او همراه امام دوازدهم ما شیعیان، امام محمدبن الحسن العسکری، بازخواهد گشت.» ایشان میفرمایند: «آن حضرت (ع) میدانست که در آن زمان نمیتواند بسیاری از امور فاسد را تغییر دهد، اما حداقل میتوانست ضربهای بر آن جامعۀ فاسد وارد کند، و حتی بر تاریخ انسانی در روی این زمین [اثرگذار باشد]، و چشمانتظار نتایجی بزرگ در آینده باشد، چه در آیندﮤ نزدیک یعنی پس از صعودش به آسمان، و چه آیندﮤ دور، یعنی پس از بازگشتش در قیامت صغرا، یعنی زمان ظهور امام مهدی محمدبن الحسن العسکری (ع).» [12]
همچنین در کتاب دیگری از ایشان میخوانیم: «
در آغاز غیبت عیسی (ع)، جانشینان و فرستادگان وی فرستاده شدند تا حقیقتی را که عیسی (ع) از سوی خداوند آورده بود تثبیت و دین خداوند را بر زمین منتشر کنند. ازجملۀ ایشان «شمعون صفا»ست یا آنگونه که در انجیل نامیده شده است «سمعان پطرس» و همچنین «یوحنای بربری» که اسمش در انجیل «یوحنای لاهوتی» است.
سپس رسالت عیسی (ع) متوقف شد، اما توقف موقت آن به این معنا نیست که تا ابد خاتمه یافته است. هیچ دلیل عقلی و نقلی وجود ندارد که این موضوع را تأیید کند، بلکه دلایلی وجود دارد که عکس این قضیه را ثابت میکند، ازجمله اینکه عیسی (ع) هنگام بازگشتش و نزدیکشدن قیامت صغرا، کسی را که تمثیلی از اوست ارسال خواهد کرد ... .» [13]
همانگونه که پیشتر هم گفتم، میتوانی برای مطالعۀ سخنان بیشتر از احمد الحسن به درگاه رسمی انتشارات ایشان مراجعه کنی:
پس ما نیز منتظر بازگشت عیسی (ع) هستیم و معتقدیم که او با امام مهدی (ع) بازمیگردد. اما در یک مرحلۀ مشخص، آمدن فرستاده و شبیه وی یعنی «مثلِ پسر انسان» به ظهور خود عیسی تعبیر میشود، مانند آمدن یحیی که در کلام عیسی به بازگشت ایلیا تلقی شده است.»
الیاس دیگر گوشیاش را کنار گذاشت و بازهم از خداوند خواست نور ایمان را به قلب آن شخص مسیحی بتاباند. او سپس بههمراه همسرش آمادﮤ ورود مهمانان شدند.
پانویسها:
- [1] انجیل متّی، فصل ۱۶
- [2] افسسیان ۱۶:۵ «ترجمۀ هزارﮤ نو: "فرصتها را غنیمت شمارید، زیرا روزهای بدی است."»
- [3] انجیل متی، فصل ۸
- [4] انجیل لوقا، فصل ۱۴
- [5] دانیال ۱۳:۷
- [6] دانیال ۹:۷
- [7] سید احمد الحسن، وصی و فرستادﮤ امام مهدی (ع) در تورات، انجیل و قرآن، ص 51.
- [8] ۲سموئیل ۱: ۱۴
- [9] ۲ سموئیل ۲۳: ۱
- [10] اشعیا ۴۵: ۱
- [11] انجیل متی، فصل ۱۷
- [12] سید احمد الحسن، گوساله، ج ۱، ص 72.
-
[13]
سید احمد الحسن، وصی و فرستادﮤ امام مهدی (ع) در تورات، انجیل و قرآن، ص ۳۶.