مشتی از خروار، نقد و بررسی کلمات ناصر مکارم شیرازی دربارﮤ شخص مصلوب

مشتی از خروار، نقد و بررسی کلمات ناصر مکارم شیرازی دربارﮤ شخص مصلوب

قسمت 2

بررسی نکتۀ دوم و سوم دربارﮤ مصلوب

چکیده

این مقاله، دومین بخش از مجموعه «مشتی از خروار» است که به نقد سخنان ناصر مکارم شیرازی پیرامون شخص مصلوب می‌پردازد. نویسنده با استناد به آیات انجیل، نشان می‌دهد که استدلال‌های مکارم شیرازی درباره «اشتباه گرفتن عیسی (ع) با فردی دیگر» از اساس نادرست است؛ زیرا دستگیری مصلوب با همکاری مستقیم یهودای اسخریوطی و با حضور گروهی از سربازان مسلح و مجهز به چراغ‌ها و مشعل‌ها صورت گرفت. همچنین، ادعای تاریکی شب و امکان فرار عیسی (ع) از سوی نویسنده رد شده و نقش خیانت یهودای اسخریوطی در دستگیری مصلوب به‌وضوح تبیین شده است.

پیش‌گفتار

ناصر مکارم شیرازی در نکتۀ دوم و سوم خود، این متن را ارائه می‌کند:

۲- عامل دیگری که امکان اشتباه گرفتن عیسی (ع) با فردی دیگر را فراهم می‌کرد، اين بود كه كسانى كه براى دستگيری حضرت عيسى به باغ «جستيمانى» در خارج شهر رفته بودند، گروهى از لشكريان رومى بودند كه در اردوگاه‌ها مشغول وظایف لشكرى بودند. اين گروه نه يهوديان را مى‌شناختند و نه آداب و زبان و رسوم آنها را مى‌دانستند و نه شاگردان عيسى را از استادشان تشخيص مى‌دادند.

۳- اناجيل مى‌گويد: «حمله به محل عيسی ‌(ع) شبانه انجام شد و چه آسان است كه در اين گير‌و‌دار شخص موردنظر فرار كند و ديگرى به‌جاى او گرفتار شود.»[1]

همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، ناصر مکارم شیرازی این نتایج مقدماتی را برای اثبات این‌که مصلوب یهودای اسخریوطی بوده است، مطرح می‌کند. اکنون اگر همین نتایج و استدلال‌های او را بررسی کنیم، تا چه اندازه دقیق و قابل‌پذیرش خواهند بود؟

نقد و بررسی ادعای دوم و سوم ناصر مکارم شیرازی

در مقدمه می‌پرسم:آیا منطقی است که بپذیریم دستگیرکنندگان مصلوب، بدون دریافت هیچ گزارشی، ناگهان تصمیم می‌گیرند شبانه به دستگیری مصلوب اقدام کنند؟ آنان از کجا می‌دانستند که باید به‌سوی باغ جتسیمانی بروند و محل دقیق او را بیابند؟ آیا پذیرفتنی است که بدون هیچ شناختی، در پیِ دستگیری فردی برآمده باشند که هرگز ندیده یا نمی‌شناخته‌اند؟ در نهایت، آنها بر چه اساسی این کار را انجام داده‌اند؟

ناصر مکارم شیرازی، به‌عنوان یک عالم دینی، باید برای نتیجه‌گیری خود از استدلال‌های قوی، دقیق و مستند استفاده کند. در غیر این صورت، بهتر است سکوت کرده و بگوید: «نمی‌دانم»، تا دست‌کم آبروی خود را حفظ کند. همان‌طور که امام علی (ع) می‌فرماید: «گفتنِ "نمى‌دانم"، نصف دانش است».[2]

اما بعد،

1. آن‌گونه که ناصر مکارم شیرازی می‌گوید، نام آن باغ «جستيمانى» نبوده است، بلکه نامش «جِتْسیمانی» بوده است. [3]

2. برای درک اشتباهات بزرگی که ناصر مکارم شیرازی مرتکب شده است، به انجیل رجوع می‌کنیم:

«آنگاه یکی از آن دوازده که به یهودای اسخریوطی مسمی بود، نزد رؤسای کهنه رفته، گفت: «مرا چند خواهید داد تا او را به شما تسلیم کنم؟» ایشان سی پاره نقره با وی قرار دادند. و از آن‌وقت در‌صدد فرصت شد تا او را به ایشان تسلیم کند.»[4]

تا این‌که می‌خوانیم:

«و هنوز سخن می‌گفت که ناگاه یهودا که یکی از آن دوازده بود، با جمعی کثیر با شمشیرها و چوب‌ها از جانب رؤسای کهنه و مشایخ قوم آمدند. و تسلیم‌کنندﮤ او بدیشان نشانی داده، گفته بود: «هرکه را بوسه زنم همان است. او را محکم بگیرید.» در ساعت نزد عیسی آمده، گفت: «سلام، یا سیدی!» و او را بوسید. عیسی وی را گفت: «ای رفیق، از بهر چه آمده‌ای؟» آنگاه پیش آمده، دست بر عیسی انداخته، او را گرفتند.»[5]

بنابراین، موضوع کاملاً روشن است؛ یهودای اسخریوطی با آنها هم‌دست شد تا سرانجام مصلوب دستگیر شد!

3. عجیب است که ناصر مکارم شیرازی حتی می‌خواهد از تاریکی شب به نفع استدلال خود استفاده کند!  درحالی‌که روشن شد یهودای اسخریوطی با سربازان همراه شد و آنها مصلوب را دستگیر کردند، که همین امر استدلال او را بی‌اثر می‌سازد. با این ‌حال، می‌گویم: آنها حتی همراه خود روشنایی، یعنی چراغ‌ها و مشعل‌ها داشتند! چنان‌که در انجیل یوحنا می‌خوانیم:

«چون عیسی این را گفت، با شاگردان خود به آن طرف وادی قدرون رفت و در آنجا باغی بود که با شاگردان خود به آن درآمد. و یهودا که تسلیم‌کنندﮤ وی بود، آن موضع را می‌دانست، زیرا عیسی در آنجا با شاگردان خود بارها انجمن می‌نمود. پس یهودا لشکریان و خادمان از نزد رؤسای کهنه و فریسیان برداشته، با چراغ‌ها و مشعل‌ها و اسلحه به آنجا آمد.» [6]

تا این‌که می‌خوانیم:

«آنگاه سربازان و سرتیبان و خادمان یهود، عیسی را گرفته، او را بستند.» [7]

مصلوب در نزد علمای یهود می‌ماند تا این‌که هوا روشن می‌شود!

«و چون صبح شد، همۀ رؤسای کهنه و مشایخ قوم بر عیسی شورا کردند که او را هلاک سازند. پس او را بند نهاده، بردند و به پنطیوس پیلاطس والی تسلیم نمودند.» [8]

 فکر می‌کنم با وجود روشنایی، دیگر دلیلی برای او باقی نمی‌ماند که بخواهد به تاریکی متوسل شود و مثلاً ادعا کند که پس از دستگیری مصلوب، هوا تاریک بوده، او فرار کرده و سربازان به اشتباه فرد دیگری را گرفته‌اند!

نتیجه‌گیری:

انجیل به‌وضوح بیان می‌کند که گروه بزرگی از افراد مسلح به چوب و شمشیر، که از سوی سران کاهنان و مشایخ قوم برای دستگیری مصلوب فرستاده شده بودند، یهودای اسخریوطی - یکی از دوازده شاگرد عیسی (ع) - را نیز همراه خود داشتند. آری، یهودای خائن با آنان توافق کرده بود و سربازان با یهودا به باغ جتسیمانی آمدند. بنابراین، آنها سرخود به دنبال یافتن عیسی (ع) نرفتند!

باور دارم هر انسان آزاداندیشی اینک دریافته است که ناصر مکارم شیرازی چگونه در مواجهۀ علمی، آسمان و ریسمان را به هم می‌بافد. همچنین، روشن است که چرا او سالیان طولانی در مقابل مناظره با سید احمد‌ الحسن سکوت کرده است. حقیقت کاملاً آشکار است.

پانویس‌ها:

  1. [1]  ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه،‌ ط-دار الكتب الاسلاميه، ج ۴، ص ۲۰۱.

  2. [2]  عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم،۱۴۱۰ ق‌، ناشر: دار الكتاب الإسلامي‌، مكان چاپ: قم‌، سال چاپ، نوبت چاپ: دوم‌، ص ۴۹۹.

  3. [3]  ر.ک به لینک:

    https://bible.com/bible/136/mat.26.36.POV-FAS

  4. [4]  انجیل مَتّی 14:26-16. همچنین: «اما شیطان در یهودای مسمی به اسخریوطی که ازجملۀ آن دوازده بود داخل گشت، و او رفته با رؤسای کهنه و سرداران سپاه گفت‌وگو کرد که چگونه او را به ایشان تسلیم کند. ایشان شاد شده، با او عهد بستند که نقدی به وی دهند. و او قبول کرده، درصدد فرصتی برآمد که او را در نهانی از مردم به ایشان تسلیم کند.» لوقا، 3:22-6.

  5. [5]  انجیل مَتّی 47:26-50. همچنین ر.ک به لینک ویدیویی:

     https://youtube/iI4B0-Nhj7s?si=WOUnnKWZKgquX3-q

  6. [6]  انجیل یوحنّا 1:18-3

  7. [7]  انجیل یوحنّا 12:18

  8. [8]  انجیل مَتّی ۱:۲۷-۲

     

کلیدواژه‌ها

مصلوب تفسیر نمونه ناصر مکارم شیرازی شمعون پطرس عیسی مسیح نقد انجیل یهودای اسخریوطی دستگیری مصلوب منابع مسیحی انجیل باغ جتسیمانی دستگیری عیسی

امتیاز مقاله

5.00 از 5 (1 رأی)
امتیاز شما